eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
941 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺هیچ وقت نگو: 🌸🍃محیط خرابه، منم خراب شدم 🍃🌺هر چه هوا سردتر باشد، 🌸🍃لباست را بیشتر میکنی!!! 🍃🌺پس هر چه جامعه فاسدتر شد، 🌸🍃تو لباس تقوایت را بیشتر کن 🍃 🌺🍃 @takhooda
4 🌺🍃اگر كیفیت ارتباط ما در عصر حاضر با امام زمانمان حضرت اباصالح المهدی علیه السلام پذیرفته نگردد، بقیه عبادات و اعمال معنوی نیز رشدی در سیر الی الله برای ما ایجاد نخواهد کرد. ✅باید بتوانیم فاصله هایی را که میان ما و امام زمان افتاده حذف کنیم و به مقام رضایت ایشان که نماینده انحصاری خداوند در روی زمینند، نزدیک شویم.تنها به این سبب است که می توانیم خداوند را نیز از خودمان راضی نماییم. 🌺🍃ایمان، تقوا، رعایت اصول انسانی در تعاملات زندگی و مخصوصاً میزان صداقت و اخلاص ما در نیات و اعمالمان می توانند به افزایش کیفیت ارتباطمان با حضرت کمک کنند. ❌از خاطر نبریم که هرگز شان انسانی ما نمی پذیرد تا از غیر معصوم برنامه زندگی دریافت نماید. 👌کسب هرفرمول و قواعدی از سوی غیر معصوم،زندگی و سعادت ما را دچار اختلال خواهد نمود. امروزه كه بشر تصمیم گرفته باتدابیر خویش پیش رفته و جهانی را اداره کند، شاهدفجیع ترین انواع ظلم و فساد در حق انسانهایی هستیم که هر کدام تجلی خداوند در زمین بوده و در نزد او بسیار عزتمندند. ادامه دارد در کانال آرامش حس حضور خداست 🍃 🌺🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🍃رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ ✨ ❣پروردگارا🙏 🔸 مرا برپادارنده نماز قرار ده 🔹و از فرزندان من نيز ❣ پروردگارا 🔸 و دعاى مرا بپذير 🙏 🌺🍃 سوره ابراهیم آیه 40🌺🍃 🍃 🌺🍃 @takhooda
دختر خردسالی وارد یک مغازه جواهرفروشی شد و به گردن بند یاقوت نشانی که در پشت ویترین بود اشاره کرد و به صاحب مغازه گفت این گردن بند را برای خواهر بزرگم می خواهم، ممکن است آن را به زیباترین شکل ممکن بسته بندی کنید؟ صاحب مغازه با کمی تردید به دخترک نگاهی کرده و پرسید چقدر پول همراه خود داری؟ دخترک از جیب خود دستمال کوچکی را بیرون آورد و گره های آن را به دقت باز کرد. سپس در حالیکه محتویات آن را روی میز می ریخت، با هیجان از جواهر فروش پرسید این کافی است؟ پولی که او به همراه خود داشت، در واقع چند سکه پول خرد بود. دخترک ادامه داد امروز روز تولد خواهر بزرگم است. می خواهم این گردن بند یاقوت را به عنوان هدیه روز تولد به او بدهم. پس از فوت مادرمان، خواهر بزرگم مثل مادر از ما مراقبت می کند. فکر می کنم او این گردن بند را دوست داشته باشد چون رنگ آن، درست هم رنگ چشمان او است. صاحب مغازه، گردن بند یاقوتی که دخترک می خواست را آورد و آن را در یک جعبه کوچک قرار داده و با کاغذ کادوی قرمز رنگی بسته بندی نمود. سپس بر روی آن یک روبان سبز چسباند و به دخترک داد و گفت وقتی می خواهی از خیابان رد شوی دقت کن. دخترک شاد و خندان در حالیکه به بالا و پایین می پرید، به سمت خانه روان شد. شب، هنگامی که جواهرفروش می خواست مغازه اش را تعطیل کند، دختری زیباروی با چشمانی آبی وارد مغازه شد. او یک جعبه کوچک جواهر که بسته بندی آن باز شده بود را روی میز قرار داده و پرسید این گردن بند از مغازه شما خریداری شده است، قیمت آن چقدر است؟ صاحب مغازه پاسخ داد که قیمت کالاهای این مغازه، رازی است بین من و خریدار. دختر زیبارو گفت خواهر کوچک من فقط مقداری پول خرد داشت. این گردن بند اصل است و قیمت آن بالا است. پول خواهر من به این گردن بند یاقوت کبود نمی رسد. صاحب مغازه، جعبه جواهر را مجددا دوباره با دقت بسته بندی کرده و روبان آن را بر روی آن چسباند. سپس آن را به دختر زیبا داده و گفت خواهر کوچک شما در مقایسه با تمامی انسان ها، قیمت بالاتری بابت این گردن بند پرداخته است، چون او همه دار و ندار خود را برای خرید آن داده است. 🍃 🌺🍃 @takhooda
هدایت شده از ‌ عشقم خداست
4_421976765850714568.mp3
9.74M
💕 حکمت و قسمت "مناجات با خدا و توبه نامه ای به زبان موسیقی 🍃 🌺🍃 @takhooda
جوانی را اجل در گرفت و زبانش از گفتن «لا اله الا الله» بند آمد. نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و جریان را گفتند. آن حضرت برخاست و نزد آن جوان رفت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتن شهادتین را بر آن جوان عرضه کرد، ولی زبان او باز نشد. حضرت فرمود آیا این جوان نماز نمی خوانده و روزه نمی گرفته است؟ گفتند بله، نماز می خواند و روزه می گرفت. حضرت فرمود آیا مادرش وی را عاق نموده است؟ گفتند بله. حضرت فرمود مادرش را حاضر کنید. رفتند و پیرزنی را آوردند که یک چشم وی نابینا بود. پیامبر به پیرزن فرمود پسرت را عفو کن. گفت عفو نمی کنم، چون لطمه به صورتم زده و چشم مرا از کاسه درآورده است. پیامبر فرمود بروید هیزم و آتش برایم بیاورید. پیرزن گفت برای چه می خواهید؟ حضرت فرمود می خواهم او را به خاطر این عملی که با تو انجام داده بسوزانم. پیرزن گفت او را عفو کردم. آیا او را مدت ۹ ماه برای آتش حمل نمودم؟ آیا او را مدت ۲ سال برای آتش شیر دادم؟ پس ترحم مادری من کجا رفته است؟ در این وقت زبان آن جوان باز شد و گفت «اشهد ان لا اله الا الله». زنی که فقط رحیم باشد و اجازه ندهد کسی بسوزد؛ پس خدایی که رحمان و رحیم است، چگونه اجازه می دهد شخصی که مدت هفتاد سال به گفتن الرحمن الرحیم مواظبت کرده است بسوزاند. 📚تفسیر آسان 🍃 🌺🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داغ امام عسـکری دلـهـا شکستـه💔 در ماتم بابای خود مهدی نشسته💔 گرد مصیبت چهره ی عالم گرفته💔 زهرا ز داغ لاله اش ماتم گرفته . . .💔 🏴 🍃 🌺🍃 @takhooda
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ ! ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ .. ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ . ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ :" ﺣﺘﻤﺎ ." ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ .. ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ .. ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ . ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ . ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ ... ﮐﻼﻍ ﻭﻃﻮﻃﯽ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺯﺷﺖ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ . ﻃﻮﻃﯽ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩ ﻭﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻮﻃﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﺳﺖ ﻭﮐﻼﻍ ﺁﺯﺍﺩ ... ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﯼ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮﯼ! ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍ؟ 🍃 🌺🍃 @takhooda