🌸🍃🌸🍃
#حدیث_روز
امام علی (ع) میفرمایند:
مَن أجهَدَ نَفسَهُ فى إصلاحِها سَعِدَ، مَن أهمَلَ نَفسَهُ فى لَذّاتِها شَقِىَ وَ بَعُدَ؛
هر كس براى اصلاح خود، خويشتن را به زحمت بيندازد، خوشبخت مى شود. هر كس خود را در لذت ها رها كند، بدبخت مى گردد و بى بهره مى ماند.
غرر الحكم، ح 8246 و ح 8247
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📃#داستانک
نقل است که در روزگاری راهداری ظالم و بد کس و بی دیانت بود که همیشه مسافرین و مترددین از تاجر و غیره از دست ظلم او دلگیر بودند، تا روزی که وفات یافت.
مردم می گفتند: آیا حال این راهدار چگونه باشد؟ قضا را شبی یکی از صلحا او در خواب دید که به کمال خوشوقتی آراسته، آن شخص از آن راهدار پرسید، ای مرد! تو نه آن مرد راهداری که مردم را ظلم می نمودی؟ گفت: بلی، آن مرد گفت: می خواستم بدانم که تو چگونه رفع آن مظلمه کردی و این مرتبه از چه جهت یافتی؟
آن مرد گفت: کرم خدا بر عصیان من زیادتی کرد و مرا بخشید. آن مرد گفت: تو را به خدا سوگند می دهم که وسیله بخشش بیان کن!
آن مرد راهدار گفت: در حین حیات روزی از راهدار خانه می رفتم که به گماشتگان سرکشی نمایم، در میان راه طفلی را دیدم که گریه می کند و ظرف شکسته و دوشاب او ریخته، از آن طفل احوال پرسیدم، گفت: پدرم این ظرف را پر از دوشاب کرد و به من داد که جهت یکی از خویشان ببرم، در عرض راه پای من بلغزید و ظرف از دستم بیفتاد و بشکست و دوشاب تمام بریخت، حال رفتن و نزد پدر خبر دادن مشکل است.
چون این سخن از آن طفل شنیدم او را برداشته و به خانه خودم بردم و به همان شکل ظرف پیدا نمودم و پر از دوشاب کردم و به او دادم تا ببرد. و در وقت حساب و عقاب مرا به ثواب آن عمل بخشیدند.
📚عجب حکایتی
✍سید ابوالحسن حسینی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
Namaz_37_ostadshojae_softgozar.com.mp3
5.35M
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگي
ما ایرانیها افراد مهربان و دلسوزی هستیم ولی گاه مرزهای مهربانی، فضولی و تجاوز به حریم خصوصی افرادراتشخیص نمیدهیم. مثلا ازکسی که ازملاقات با پزشکبرگشته، یاکسی که مشکل خانوادگی پیدا کرده نباید دلیل آن را بپرسید، مگر آنکه فرد خودش داوطلب بوده و از شما مشورت بخواهد.
تازه در چنین حالتی هم اگر واقعا تخصص کافی برای راهنمایی اورا ندارید، قبل و یا حین صحبت این را شجاعانه به او بگویید. قرار نیست ما همه چیز بدانیم. گاه نظرات غیرتخصصی ما آسیبهای جدیتر به طرف خواهد زد.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
4_5794282023312949309.mp3
4.77M
Namaz_39_ostadshojae_softgozar.com.mp3
5.27M
🌸🍃🌸🍃
شیخ اجل سعدی میگوید:
نقل است یک بار عبد الله مبارک - از عرفا - که به غزا (جنگ) رفته بود، با کافری جنگ میکرد، وقت نماز درآمد از کافر مهلت خواست و نماز کرد. چون وقت نماز کافر درآمد، مهلت خواست تا نماز کند. چون روی به بت آورد عبد الله گفت: «این ساعت بر وی ظفر یابم». با تیغ کشیده به سر او رفت تا او را بکشد. آوازی شنید که: یا عبد الله! «وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا» [۱] عبد الله بگریست. کافر سر برداشت، عبد الله را دید با تیغی کشیده و گریان. گفت: تو را چه افتاد؟ عبد الله حال بگفت که از برای تو با من عتابی [۲] چنین رفت. کافر نعره ای بزد، گفت: ناجوانمردی بود که در چنین خدای عاصی و طاغی بود که با دوست از برای دشمن عتاب کند! » در حال، مسلمان شد و عزیزی گشت در راه دین! [۳] پسری را پدر وصیت کرد که ای جوانمرد یادگیر این پند هر که با عهد خود وفا نکند نشود نیک نام و دولتمند
[۱]: اسراء / ۳۴، ترجمه: و به عهد خود وفا کنید که از عهد، سؤال میشود.
[۲]: ناب: سرزنش
[۳]: تتمة المنتهی / ۱۲۵.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
برای هارون الرشید لباسهای فاخر و گران قیمتی آورده بودند. آن را به علی بن یقطین وزیر [شیعه ] خود بخشید. از جمله آن لباسها دراعه ای طلابافت و از جنس خز بود که به لباس پادشاهان شباهت داشت. علی بن یقطین نیز آن لباسها را همراه اموال دیگری برای امام کاظم (ع) فرستاد. حضرت، دراعه را توسط شخص دیگری برای وزیر فرستاد. او شک کرد که علت چیست؟ حضرت در نامه ای نوشتند: آن را نگهدار و از منزل خارج مکن که روزی احتیاج میشود. علی بن یقطین پس از چند روز بر یکی از غلامان خود خشم گرفت و او را از خدمت عزل کرد. غلام معزول نزد هارون الرشید سخن چینی کرد که علی بن یقطین قائل به امامت موسی بن جعفر است و خمس اموال خود را در هر سال برای او میفرستد. به عنوان نمونه همان دراعه ای را که شما به او بخشیدید در فلان روز برای موسی بن جعفر فرستاد. هارون بسیار خشمگین شد و گفت: باید این راز را کشف کنم. همان دم در پی علی بن یقطین فرستاد؛ هنگامی که حاضر شد، گفت: آن دراعه ای را که به تو دادم چه کردی؟ علی بن یقطین گفت: در خانه است و آن را در پارچه ای پیچیدهام و هر صبح و شام آن را باز میکنم و به آن، تبرک میجویم! هارون گفت: هم اکنون آن را بیاور. علی بن یقطین یکی از خادمان خود را فرستاد و گفت: دراعه در فلان اتاق، داخل فلان صندوق و در پارچه ای پیچیده است. برو آن را زود بیاور. غلام رفت و آن را آورد. هارون دید دراعه میان پارچه گذاشته شده و عطر آلود است. خشمش فرو نشست و گفت: آن را به منزل خود برگردان. دیگر سخن کسی را در باره ی تو قبول نمیکنم و جایزه ی زیادی به او بخشید. آن گاه دستور داد غلامی را که سخن چینی کرده بود، هزار تازیانه بزنند. هنوز بیش از پانصد تازیانه به او نزده بودند که مرد.
یکصد موضوع، پانصد داستان ۳۹۸-۳۹۷/۱ ؛ به نقل از: داستانها و پندها ۵۲/۱
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
4_5920072445657617716.mp3
32.14M
🔊 #سخنرانی استاد #رائفی_پور
📑 «جایگاه عظیم حضرت زهرا سلاماللهعلیها»
✅ لینک فایل تصویری
aparat.com/v/cpQye
🗓 ۲۲ دی ماه ۱۴۰۱ - تهران
🎧 کیفیت 64kbps
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
Namaz_40_ostadshojae_softgozar.com.mp3
4.82M
#مفهوم_شناسی_آخرالزمان
⌛️ قسمت اول⌛️
⇐آخر به بخش پایانی هر مجموعه گفته،[۱]
⇐و زمان در لغت بر وقت کم یا زیاد اطلاق میشود.[۲]
و مقصود از آن در این جا روزگار و #عمر_جهان است.
⇐«آخرالزمان» به معنای بخش پایانی حیات دنیا است.
⇐«آخرالزمان» اصطلاحی است که در فرهنگ اغلب ادیان بزرگ به چشم میخورد و در ادیان ابراهیمی، از برجستگی و اهمیت ویژهای برخوردار است.
⇐ این اصطلاح معمولا به روزگار پایانی دنیا و رویدادهایی گفته میشود که ممکن است در این بخش از زندگی دنیوی به وقوع پیوندد. ادیان بزرگ درباره آن پیشگوییهایی کرده اند؛
⇐ برای مثال در «انجیل» آمده است: «... و این را بدان که اوقات صعب در زمان آخر خواهد رسید، زیرا که خواهند بود مردم خود دوست و زرپرست و مغرور ومتکبر و کفرگو و نافرمان والدین و حق ناشناس و بی دین، و بی الفت و بی وفا و خبث کننده و بی پرهیز و بی حلم و با خوبان بی اعتنا، و خائن و کم حوصله و عبوس کننده و عیش را بر خدا ترجیح میدهند».
پی نوشت ها؛
۱. کفوی، ابوالبقاء، الکلیات، ج۱، ص۶۲.
۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۳ص۱۹۹(زمن)
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#مفهوم_شناسی_آخرالزمان ⌛️ قسمت اول⌛️ ⇐آخر به بخش پایانی هر مجموعه گفته،[۱] ⇐و زمان د
❇️دیدگاه کلی قرآن درباره #پایان_تاریخ
#آینده_روشن_بشریت
⌛️قسمـت دوم⌛️
🔹دیدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، دیدگاهی #خوش بینانه بوده، پایان دنیا پایانی روشن و سعادت آمیز دانسته شده است. سرانجام سعادتمند جهان، همان تحقق کامل غرض از آفرینش انسانها است که چیزی جز عبادت خداوند نخواهد بود: «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون». [۶۰]
🔸عبودیت الهی در سطوح گوناگون فردی و اجتماعی آن، بر اساس برنامه ریزی خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و غالب انسانها از آن بهره مند میشوند: «وعدالله الذین ءامنوا منکم و عملواالصلحت لیستخلفنهم فی الارض... ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا». ،[۶۱]
«هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله». .[۶۲_۶۳_۶۴]
🔹آیات ناظر به آینده جوامع انسانی، بر عنصر خوش بینی در جریان کلی نظام طبیعت و طرد عنصر بدبینی درباره پایان کار بشر تاکید ورزیده به نوعی فلسفه تاریخ بر اساس سیر صعودی و تکاملی آن اشاره دارد. [۶۵_۶۶]
#تکامل_دین
▫️از نگاه اسلام، دین با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف در کاملترین شکل خود به بشر عرضه شده: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلم دینا». [۶۷]
▪️و همواره با انتقال از جامعهای به جامعه دیگر شکوفاتر میگردد: «من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه». [۶۸_۶۹]
▫️خداوند از پیامبران گذشته پیمان گرفته که به پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ایمان آورده، به او یاری رسانند_[۷۰]
▪️ بنابراین تمام نبوتها و شرایع پیشین، مقدمه و پیش درآمد شریعت ختمیهاند.[۷۱_۷۲_۷۳]
📚پی نوشت ها
۶۰ ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۶.
۶۱.نور/سوره۲۴، آیه۵۵.
۶۲. فتح/سوره۴۸، آیه۲۸.
۶۳. توبه/سوره۹، آیه۳۳.
۶۴. صف/سوره۶۱، آیه۹.
۶۵. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی، ص۶.
۶۶. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی، ص۱۴.
۶۷. مائده/سوره۵، آیه۳.
۶۸. مائده/سوره۵، آیه۵۴.
۶۹. مطهری، مرتضی، فلسفه تاریخ، ص۲۴۷ -۲۵۱.
۷۰. آل عمران/سوره۳، آیه۳.
۷۱. شریف رضی، نهج البلاغه، ج۱، ص۱۲۵، ترجمه دشتی.
۷۲. شریف رضی، نهج البلاغه، ج۱، ص۵۴، ترجمه شریف رضی ،نهج البلاغه،ج۱ص۵۴ ترجمه دشتی
۷۳مرتضی مطهری خاتمیت ص۲۱
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
Namaz_41_ostadshojae_softgozar.com.mp3
4.54M
✨#درمحضرقرآن
⚰ یاد قبر و قیامت، سپر نفوذ شیطان!
🙁غفلت از یادقبر🚑وقیامت، قلب انسان را متمایل به اوامر شیطان میکند و پایش را به دام های فریبنده اش سقوط می دهد👈«وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْأَخِرَةِ»📖[انعام/۱۱۳]
#پینوشت
اگر می بینیم پامون تو تک تک لغزشگاه های شیطان میلغزه و سقوط میکنیم
بد نیست سر زدن به اهل قبور و رفتن به قبرستانها رو بیاریم تو برنامه ثابت هفتگی مون
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔘 داستان کوتاه
معلم مدرسهای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت هنوز ازدواج نکرده بود. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: «ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺧﻼﻗﯽ خوبی ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﯼ؟»
معلم گفت: «ﯾﮏ ﺯﻧﯽ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ یک بار ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بياورد ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ خواهد ﮔﺬﺍﺷﺖ ﯾﺎ به هر ﻧﺤﻮﯼ شده ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯد. ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ به دنیا آورد. ﭘﺪﺭﺵ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺷﺐ كنار میدان شهر ﺭﻫﺎ میکرد. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ میآمد، ﻣﯽﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ طفل ﺭﺍ نبرده ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺮای ﺁﻥ ﻃﻔﻞ دعا میکرد ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ میسپرد. ﺧﻼﺻﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ بازگرداند. ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بيآورد ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ باشد ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﻟﺪ ﭘﺴﺮ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ به دنیا ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻭﻣﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﻨﺞ ﺑﺎﺭ ﭘﺴﺮ به دنيا آورد ﺍﻣﺎ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ فوت كردند. ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻧﺪ.»
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ: «میدانید آن ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ کی ﺑﻮﺩ؟ آن دختر ﻣﻨﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺑﺪﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻫﺴﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﮏ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺪمت میکنم. آن ﭘﻨﺞ ﭘﺴﺮ، ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ، ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ خبرش را میگیرند. ﭘﺪﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ میکند ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ.»
ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﯿﺮﯼ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻪ ﻗﻀﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ اراده ﺍﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﻃﻌﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐنی.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨