🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#دعای_روز_بیستم_ماه_مبارک_رمضان🌸🍃
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّكینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین...
خدایا بگشا برایم در آن درهاى بهشت و ببند برایم درهاى آتش دوزخ را و توفیقم ده در آن براى تلاوت قرآن اى نازلكننده آرامش در دلهاى مؤمنان...
🍃
🌼🍃 @takhooda
بر چهره سرخ فام مولا صلوات🖤
برسینه پر زشور غوغا صلوات🖤
بر اشک یتیمان فرو خفته به غم🖤
بر خوان تهی زنان و خرما صلوات🖤
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ 🖤
وَّآلِ مُحَمَّدٍوَّعَجِّلْ فرجهم🖤
🍃
🌸🍃 @takhooda
🌹بسمالله الرّحمن الرّحیم🌹
❌مراقب اعمال وگفتارمان باشیم ❌
👈یک انبار شیر را، یک فضله ی موش نجس می کند ...
مقدس اردبیلی آخر شب از کنار حمامی رد می شد دید این حمام دار، آتش و هیزم را داغ کرده و نشسته با خدا دارد مناجات و درد دل می کند.
و میگوید :
خدایا تو را شکر می کنم که سلطان نشدم اگر سلطان می شدم می دانم مسئولیتم زیاد می شد و ظلم می کردم.
خدایا تو را شکر که ریاست به من ندادی.
خدایا تو را شکر که ثروتمند نشدم.
چون من گول می خوردم و مال مردم را می خوردم.
خدایا شکر که من وزیر نشدم
خدایا تو را شکر که من استاندار نشدم.
خدایا شکر که مقدس اردبیلی نشدم!.
مقدس اردبیلی تا این را شنید تکان خورد.
👈👈(راه یافتن شرک به دل انسان از راه رفتن مورچه سیاهی بر روی یک سنگ سیاه در دل یک شب تاریک، پنهان تر است.)👉👉
مقدس اردبیلی داخل می رود و سلام می کند و گرم می گیرد او هم نمی شناخت که این مقدس اردبیلی است.
مقدس می گوید از چند دقیقه ی قبل اینجا بودم صدای مناجات شما را می شنیدم که دعای می کردی خدایا شکر که سلطان و وزیر و این ها نشدم ...
خب آقا این دعاهایت خوب بود چون شاه و وزیر هر دو ظلم میکنند و خداروشکر کردی که در آن جایگاه نبودی.
اما یکی هم گفتی خدا را شکر که مقدس اردبیلی نشدم.!
می خواهم ببینم که مقدس اردبیلی چه جنایتی انجام داده که شما گفتی الحمدالله که مقدس اردبیلی نشدم.؟
حمامچی گفت: مقدس اردبیلی هم کارش درست نیست
او هم بالاخره اخلاص نداره .!
مقدس گفت: چطور؟
گفت: این هم یک چیزی قاطی دارد شرک و ریا دارد.
حمام چی گفت:
در حالات مقدس اردبیلی رحمة الله علیه نقل کرده اند که مقدس اردبیلی یک شب سحر بلند شد دلو را داخل چاه می اندازد و بالا می کشد می بیند پر از طلا است.
خداوند می خواست او را امتحان بکند. مقدس طلاها را داخل چاه برمی گرداند و رو به آسمان می کند و میگوید:
خدایا احمد از تو آب می خواهد نه طلا. من آب می خواهم که وضو بگیرم و با تو راز و نیاز بکنم.
دوباره سطل را بالا می کشد می بیند طلاست. می گوید خدایا من طلا نمی خواهم، من آب می خواهم.
و بار چهارم آب در می آید وضو می گیرد و برای مناجات می رود.
چون برای او طلا قیمت نداشت.
این طور چیزی می گویند درست است؟
مقدس گفت: بله درست است.
👈(حمام چی نمی دانست این خود مقدس است.)
گفت: آن وقتی که این جریان برای او پیش آمد تنها بود یا کسی هم با او بود؟ مقدس گفت: تنها بود.
حمام چی گفت : اونجا ، نصفه شب ، کسی بوده با مقدس؟
مقدس گفت : نه نبوده
گفت: پس اگر تنها بود چرا فردای آن روز این داستان در نجف پخش شد؟؟!!!
حتما نشسته یک جا خودش تعریف کرده است..
پس معلوم میشود خالص خالص نیست
👈حکایت جامعه کنونی است کارهای بظاهر خیر افراد باید بوسیله تریبونهای رسمی و شبکه های اجتماعی رسانه ای بشود گویا حلاوت اعمال در دانستن خلق الله است !!
👈👈👈یک حمامچی، مچ مقدس اردبیلی را می گیرد.
حواسمان جمع باشد 👈ریا اینقدر ریز است...
سعی کن آنی باشیم که خدا میخواهد نه آنی باشیم که خود میخواهیم..!!!
و مغرور نشیم
که شنا گران را هم آب میبرد
🍃
🌸🍃 @takhooda
.💫داستان توبه کنندگان💫
#تبدیل_گناه_به_حسنه
🌺كسى كه توبه كند⭐️ ملائكه و فرشتگان حامل عرش پروردگار عالم براى او طلب🌱 آمرزش و رحمت مى كنند و از خداوند متعال خواستار دورى 🍁او (گنه كار توبه كننده ) از آتش جهنّم🔥 هستند چنانچه خداوند مى فرمايد:
✨الّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرشَ وَمَنْ حَوْلَهُ وَيُسَبِّحُونَ💫 بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ويُؤ مِنُونَ بِهِ ويَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شى ءٍ رَحْمَةً وَعِلْما فَاغْفِر لِلَّذينَ تابُوا☔️ وَاتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجحيم🔥 .
⭐️فرشتگانى كه عرش با عظمت الهى🍃 را بر دوش گرفته و آنانكه پيرامون🌺 عرشند به تسبيح و حمد و ستايش حق مشغولند هم خود به خدا ايمان دارند و هم براى اهل ايمان از خدا آمرزش و مغفرت مى طلبند و مى گويند: اى پروردگارى كه علم🖍 و رحمت بى منتهايت همه اهل عالم را فراگرفته است تو به لطف و كرم خويش 🔥گناه آنهائى را كه توبه كرده اند و راه رضاى تو را پيمودند ببخش و آنان را از عذاب دوزخ🔥 محفوظ دار🌺.
🌸رَبَّنا وَادْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْنٍ🍀 الَّتى 🌴🌴وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ ابائِهِمْ وَاَزْواجِهِمْ وَذُرِّياتِهِمْ اِنَّكَ اَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيم .🌴
💦پروردگارا تو آنها (توبه كنندگان ) را در بهشت عدقى كه وعده فرمودى با پدران و مادران صالح و همسران و فرزندانشان و اصل گردان كه همانا توئى خداى با حكمت 🌷
#شناخت #استغفار #خودسازی
🍃
🌼🍃 @takhooda
279125761_-213944.mp3
37.19M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه بیست و هشتم
* ماجرای ترساندن پیرمرد در قبرستان
* برزخها متفاوت است
* عذاب برزخ از چه جنسی است؟
* تعلقات و زمان در برزخ
* تعلق به خدا و تعلقات خدایی
* چرا برخی اموات به خواب افراد نمیآیند؟
* مصادیق آزار رساندن
* پیشنهاد به روانشناسان
* نگاه مومنانه و متکبرانه به ویروس کرونا
📅98/12/28
منبع: امینی خواه مدیا
🍃
🌸🍃 @takhooda
کن عنایت بار اِلها سائل این خانه را
این منم در میزنم بگشا در کاشانه را
آمدم پیش تو با فرط گناهم ربّنا
لیلة القدر است و من نامه سیاهم ربّنا
🍃
🌼🍃 @takhooda
1_11433709.mp3
2.19M
✨🌸✨
✅ مردهای که بوی گلاب میداد :
💠یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد:
💠یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت.
وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد.
💠آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند.
💠وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود.
💠 از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود،
آدمی که هر روزش با
زیارت عاشورا شروع می شد
🍃
🌼🍃 @takhooda
🍃تا اخر بخون
✅داستانی واقعی و عبرت انگیز از یک قاضی مصری
یک قاضی با ایمان مصری به نام محمد عریف در کتابی که خودش نوشته بود یک رویداد واقعی از خودش را تعریف میکند:
15 سال پیش وقتی وکیل دادگستری بودم یک روز صبح میرفتم سر کار و تا شب به خانه برنمی گشتم. جلو درب محل کارم یادم افتاد که چند برگه مهم را خانه جا گذاشتم و فورا سوار ماشینم شدم و به خانه برگشتم تا برگه ها را بردارم.
وقتی وارد خانه شدم دیدم یک مرد غریبه با زنم .......
و نمیدانستم چکار کنم. خودم وکیل بودم و قوانین را خوب میدانستم و اگر آن مرد را میکشتم هیچ شاهدی نداشتم.
تصمیم گرفتم با مرد هیچ کاری نکنم و به او گفتم: از خانه من برو بیرون و من این کار را به خدا می سپارم.
آن مرد هم رفت بیرون و کمی به من خندید. یعنی به عقل من میخندید که باهاش هیچ کاری نکردم.
او رفت و به زنم گفتم: وسایلت را جمع کن تا تو را به خانه ی پدرت ببرم و از هم جدا می شویم. سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم.
خانه پدر زنم تو یک شهر دیگر بود و تو راه فقط به آن موضوع فکر می کردم و بغض گلویم را گرفته بود تا به آنجا رسیدیم.
من کار خودم را به خدا سپرده بودم و نخواستم آبروی زنم را ببرم و به خانواده ی زنم گفتم: ما دیگر به درد هم نمیخوریم و میخواهیم از هم جدا شویم.
خانواده ی زنم میگفتن: شما تا حالا با هم مشکل نداشتید و از این حرفها. و من هم تاکید میکردم که به درد هم نمیخوریم و باید از هم جدا بشویم.
وقتی از خانه می آمدم بیرون زنم به من گفت: واقعا درود بر شرفت تو خیلی بزرگی که آبرویم را نبردی. من هم بهش گفتم: برو و توبه کن از کاری که کردی.
خلاصه از هم جدا شدیم و مدتها فکرم درگیر آن قضیه بود و همیشه وقتی توی تلویزیون یا خیابان یا محل کارم کسی را می دیدم که میخندید یاد آن مرد می افتادم که موقع رفتن به من میخندید.
بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم و یک زن با تقوا، با ایمان نصیبم شد. سالها گذشت و بعد از 15 سال من قاضی دادگستری شدم.
یک روز یک پرونده ی قتل آمد جلو دستم و مرد قاتل را داخل آوردند.
به نظرم میرسید که آن مرد را جایی دیده ام و بعد از کلی فکر کردن یادم افتاد که همان مرد است که با زن قبلیم..........
ولی او مرا نشناخت.
بهش گفتم: ماجرا را برایم تعریف کن که چرا مرتکب قتل شدی.
گفت: جناب قاضی رفتم خانه دیدم یک مرد غریبه با همسرم........
و نتوانستم جلو خودم را بگیرم و با چاقو کشتمش.
گفتم: شاهد داری؟
گفت: نه
گفتم: اگر راست میگویی پس چرا زنت را هم نکشتی؟
گفت: زنم زود از خانه فرار کرد.
گفتم: نباید می کشتیش چون قانون میگوید که باید 3 شاهد ماجرا را می دیدند.
گفت: جناب قاضی اگر این اتفاق برای شما می افتاد آن مرد را نمی کشتی؟
گفتم: نه، در زمان خودش قاضی هم بوده که این اتفاق برایش افتاده و با مرد هیچ کاری نداشته.
آن موقع بود که یادش افتاد من آن وکیل 15 سال پیش هستم که با زنم......... ..
و باهاش کاری نکردم.
گفتم: من آن روز کار خودم را به خدا سپردم و من الان با نوک خودکارم حکم اعدامت را صادر میکنم.
و طبق قانون باید آن مرد اعدام میشد و من حکم اعدامش را صادر کردم.
✅"به در هر خانه ای بزنی فردا در خانه ات را میزنند"
🍃
🌼🍃 @takhooda
1_124581719763326877.mp3
819.2K
♦️حجت الاسلام دارستانی♦️
📑داستان اصغر آواره 📑
⏱ زمان: 6دقیقه
💮 برای دوستان به اشتراک بگذارید تا شما هم در ثواب این کار خیر شریک باشید
🍃
🌸🍃 @takhooda
4_5897766545890740321.mp3
29.76M
🔊 صوت کامل دعای #جوشن_کبیر
با صدای سیدمهدی میرداماد
#شب_قدر
▪️مجتمع فرهنگی مکتب الزهرا(س)مشهد
🍃
🌼🍃 @takhooda
1_11670013.mp3
5.64M
🔳 #شهادت_امام_علی (ع)
🌴تنگه دلم برا شبای نجف
🌴سحر حرم وقت دعای نجف
🎤 #مجتبی_رمضانی
⏯ #زمینه
#پیشنهاد دانلود 👌
التماس دعا 😭
🍃
🥀🍃 @takhooda
🌸 برگزیده ای از صحیفه ی سجادیه
به مناسبت ماه مبارک رمضان 🌙
0️⃣2️⃣ روز بیستم :
📜 راه درست در اقتصاد
🔸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ احْجُبْنِي عَنِ السَّرَفِ وَ الِازْدِيَادِ ، وَ قَوِّمْنِي بِالْبَذْلِ وَ الِاقْتِصَادِ ، وَ عَلِّمْنِي حُسْنَ التَّقْدِيرِ ، وَ اقْبِضْنِي بِلُطْفِكَ عَنِ التَّبْذِيرِ ، وَ أَجْرِ مِنْ أَسْبَابِ الْحَلَالِ أَرْزَاقِي ، وَ وَجِّهْ فِي أَبْوَابِ الْبِرِّ إِنْفَاقِي ، وَ ازْوِ عَنِّي مِنَ الْمَالِ مَا يُحْدِثُ لِي مَخِيلَةً أَوْ تَاَدِّياً اِلَي بَغْيٍ أَوْ مَا أتَعَقَّبُ مِنْهُ طُغْيَاناً
🔺خداوندا !
🔴بر محمّد و خاندانش درود فرست
🔻و مرا از اسراف و زياده روى باز دار.
🔺 و به بخشش و ميانه روى، استوار گردان
🔴و روش نيكو را به من بياموز
🔻 و مرا -به لطف خود- از ولخرجى باز دار
🔺 و روزى هايم را از اسباب حلال، پيوسته گردان
🔴و انفاق نمودنم را در مسيرهاى خير قرار ده
🔻و مالى را كه برايم خودپسندى پيش آورد
🔺 يا به ستمگرى برساند
🔴يا در پى آن دچار سركشى شوم ،
🔻 از من دور ساز.
📚صحیفه سجادیه
✍️ دعای 30بند3
🍃
🥀🍃 @takhooda