❣﷽❣
#سبک_زندگی_قرآنی✨
🔻#کرامتِ_نفس🔻
✍ #غفلت، خطرناکترین آفت برای انسان است.
قرآن کریم میفرماید: اگر کسی از #یاد_خدا غافل بشه، از خودش غافل شده، و خودش رو فراموش میکنه:👇
🕋 لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّٰهَ، فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ (حشر/۱۹)
💢 همچون کسانی نباشید که #خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آنها را به «خودظ فراموشی» گرفتار کرد.
عجب آیهی زیبا و پر مغزی❗️
همه چیز رو در چند کلمه گفته.
☝️ کسی که #خدا رو فراموش کنه، خودیّتِ خودش رو فراموش کرده؛
چون طبق آیاتِ قرآن، فطرت و سرشتِ انسان، از خداست.👌
در واقع خدا و انسان از یک "فطرت" هستند:👇
🕋 فِطرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها (روم/۳۰)
💢 این #فطرت و سرشتِ الهی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است.
✔ حدیث معروفِ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ، فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» هم، همین مطلب رو تایید میکنه.
👈 هر کس خود را بشناسد، خدای خود را شناخته است.
❌ پس انسان نمیتونه از منشاءِ خودش جدا باشه.
یاد_خدا، با یاد خودِ انسان، به هم گره خورده.➿
اگر کسی خدائی رو که از رگ گردن به او نزدیکتره، فراموش کنه، در واقع خودیّتِ خودش رو فراموش کرده.💔
✔ پس انسان در اثرِ فراموش کردنِ خدا، به عذابِ «خود فراموشی» گرفتار میشه.
☝️❌ یعنی این کرامتی رو که خودش داره، فراموش میکنه؛ و یادش میره که چه موجود با ارزشی هست.
🔚 در نتیجه، به گناه و انحراف کشیده میشه.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
⚓️ زندگی لنگر می خواهد،،،،!!!!
چیزی که آدم را سر جایش نگه دارد
چیزی که نگذارد فاصله آدم از ساحل آرامش زیاد شود
چیزی که نگذارد امواج آدم را
بکشاند به ناکجا.
حالا لنگر آدم ،گاهی یک آدم دیگر است
گاهی یک فکر و اعتقاد است
گاهی ایمان است
گاهی عادت روزانه است
گاهی کار است،
گاهی یک جمع دوستانه است
گاهی یک دورهمی خانوادگی است
گاهی یک باشگاه ورزشی است
گاهی چهار تا کتاب است
گاهی یک مشت خاطره
لنگر هر کس هر چه هست
فاصله اوست با سرگردانی
در دریای روزگار
فاصله اوست تا گم شدن
فاصله اوست با آوارگی.
همیشه برای فرار از این طوفان های زندگی از این حرفهای آزار دهنده که هرروز
میشنوی، یک لنگر داشته باش
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#داستانک
📚همیشه یک راه حل دیگر هم وجود دارد
روزگاری یک دهقان در قریه زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: ...
اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود. این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
یک #داستان خیلی قشنگ:
در یکی از روزها،
🔱 پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند••••
از هر وزیر خواست تا
🍟کیسه ای برداشته و
🏇 به باغ قصر برود
و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها
🍎🍏🍊🍌🍈🍑🍓🍇🍒🍋
و محصولات تازه پر کنند
☝ همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند•••••
___
وزراء از دستور شاه تعجب کرده
❗❗❗❗❗❗❗
و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند
😇وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد.
😊 اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود.
____
😁و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود.
روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند
وقتی وزیران نزد شاه آمدند ، به سربازانش دستور داد ، ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند
🌐در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند
_________
✅وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید
✅اما وزیر دوم ، این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد
✅و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مرد.
خیلی از ماها فکر میکنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد؛ و شاید با این فکر انحرافی در کارهای انسانی و اخلاقی و دینی خود اهمال کنیم.😔
👈در حالی که امر و نهی خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست.👉
حال از خود این سؤال را بپرسیم ، ما از کدام گروه
هستیم ؟
زیرا ما الآن در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد و فاسد را جمع آوری کنیم،
اما فردا زمانی که ملک الموت امر می شود تا ما را در قبرمان زندانی کند،
در آن زندان تنگ و تاریک و در تنهایی ••••••
نظرت چیست•••❓❓❓
آنجاست که اعمال خوب و پاکیزه ای که در زندگی دنیا جمع کرده ایم به سود می رسانند.
خداوند می فرماید: (وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ)
"وتوشه بردارید پس همانابهترین توشه تقواست وپرواکنیدای خردمندان."
✨البقره ۱۹۷✨
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
امام هادى عليه السلام ـ در دعا به درگاه خداوند ـ :
يا مَن تُحَلُّ بِأَسمائِهِ عُقَدُ المَكارِهِ، ويا مَن يُفَلُّ بِذِكرِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ، ويا مَن يُدعى بِأَسمائِهِ العِظامِ مِن ضيقِ المَخرَجِ إلى مَحَلِّ الفَرَجِ
اى آن كه گِره هاى ناملايمات با نام هاى او باز مى شوند! اى آن كه تيزى سختى ها با ياد او كُند مى شود! و اى آن كه با خواندن نام هاى بزرگش از تنگنا به گشايش، راه بُرده مى شود!
مُهج الدعوات صفحه325
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔻دیدی یه وقتایی خطر از بیخ گوش ات میگذره؟
🔺دیدی یه وقتایی فقط یه ذره مونده تا آبروت بریزه؟
دیدی یه وقتایی یه وجب تا مرگ فاصله داری اما خون از دماغ ات نمیاد؟
دیدی یه وقتایی توو کارات اشتباه میکنی اما بر حسب اتفاق همه چی درست پیش میره؟
همین موقع ها که این خطرها از سرت میگذره بگو خدایا شکرت که نفس میکشم،خدایا شکرت که هوامو داری،خدایا ممنون که تنهام نمیذاری،از داده ها و نداده هات شکر،
اما افسوس ما بجای این همه لطف ورحمت الله متعال فقط یه کلمه میگیم « #شانس آوردم»
✔️چیزی بنام شانس نداریم
بیاییم کلمه ی شانس را جایگزین حکمت و آزمایش الهی یا رحمت و لطف و کرم الهی بدانیم
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌷🍃🌷🍃🌷
🌺🧚♀️نیایش صبحگاهی
الهی!...
کجا این دل ما را جز نگاه تو درمانیست
و کجا این دل تشنه را جز ابر احسان تو بارانی
ای زیبای زیبا دوست!
ای دلربای دلکش آفرین!
ای معبودم!...
چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو
بر دلها،
چه زیباست پرواز خاطر تو بر قلبها،
وچه شیرین است پیمودن اندیشه در جاده غیب ها بسوی تو،
سبحانا
"ای یگانه معبودم"
در کنارمان بگیر و دامنت را پناه
جاودانه مان ساز؛
بار الها....
تو را سوگند به رحمت بی منتهایت،
رهایمان نکن.
" آمیـن "🤲
"بسم الله الرحمن الرحیم"
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیبا تر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
#الهی به امید خودت
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹السلام علیک یا سیدالشهداء🌹
💔قرار نبود بین ما بیفته فاصله😭😭
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#نیایش صبحگاهی با خدا
🌈🌦🦋
#خدای مهربانم دلم را به تو میسپارم
تا از عمق جانم بزدایی هر چه حائل است بین من و خودت هر چه مرا دور میکند ز تو.، همه آنچه از منیت و نواقصم در من است را از من بگیر، و ببخشای بر من از عشق و الطاف بی پایان خودت، چنان همیشه که بخشیده ایی مرا رها ساز از بند هر چه غیر خوبی و نیکی در وجودم هست و پر کن خالی درونم را با عشق ناب الهی خود که جز این نتوانم نیک بمانم و مهر بیفشانم
مهربانا هزاران شکر که در کنارمان هستی و قرار و آرام دلهای بیقرارمان جز تو چه جوییم و جز تو که را خوانیم که همه تویی و جز تو همه هیچ، خداوندا… لحظاتمان را قرین رحمت و مهربانی ات بفرماو ما را در ادامه راهمان تنها مگذار که یک لحظه بی تو ویرانی دنیاییست
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
💕 🍃چرا ما دعا میکنیم ؟
در حالی که خداوند از خواسته های ما آگاه است و اگر سکوت هم کنیم او همه را میداند.
🌺🍃پاسخ آقای الهی قمشه ای :
#دعا تجمع نیروهای درونی ما است، تا بتوانیم آرمانی را که در ذهن داریم مشخص و روشن دنبال کنیم و در این کار از حق و حقیقت که همان خداست یاری میگیریم...
یک قانون فیزیکی ميگه که:
هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژي به سمت مشخصی است. انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است ...
🎯اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره و خیلی وقت ها میشه که به کسی زنگ میزنیم و میگه:
- "چه خوب شد زنگ زدی!"
- " داشتم بهت زنگ می زدم!"
- "داشتم بهت فکر می کردم!"
- "حلال زاده!"
نکتهٔ جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت میکنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان.
در فیزیک به این میگن "جهش کوانتومی".
یعنی انرژی ما از زمان عبور ميكند
پس بهترین دعاها را به همدیگر هدیه کنیم 🌹
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#داستانی زیبا درزمان حضرت موسی(ع) 🌸
🌹حضرت موسی به عروسی دو جوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود، آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید!!!
👈از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟
عزراییل گفت امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی در میان بستر این دو جوان خوابیده و من باید در زمان ورود و همبستر شدن آنها در این حجله جان هر دو را به امر پروردگار در اثر نیش مار بگیرم .
❣موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دو جوان نیکوکار و مومن قومش رفته و صبحگاهان برای برگذاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت اما در کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد زنده و خندان از دیدن پیامبر خدا در حال بیرون انداختن جسد ماری سیاه دید!!! از خدا دلیل دادن این وقت و عمر اضافه به ایشان را پرسید؟ جبرییل نازل شد و گفت دلیل را خود با سوال از اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت.
❣موسی از داماد سوال کرد دیشب قبل ورود بحجله چه کردند؟ جوان گفت وقتی همه رفتند گدایی=(سائلی) در زد و گفت من خبر عروسی شما را در روستای مجاور دیر شنیدم و تمام بعدازظهر و شب را برای خوردن و بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود و همسر بیمارم در راه بودم لطفا بمن هم از طعام جشنتان بدهید.
بداخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم غذای خود را به آن مرد گرسنه دادم خورد برایم دعای طول عمر کرد و گفت برای همسرم هم غذا بدهید او نیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است. با خجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را بمرد داد و او در هنگام رفتن برای هردوی ما دعای طول عمر ،رفع بلا و شگون مصاحبت با پیامبر خدا در اولین روز زندگی مشترکمان را کرد و رفت.
👌وقتی قصد ورود بحجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذا از جنس مس ) از دست همسرم برروی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب مابود گشت، پس ما هردو دیشب را تا اکنون بعبادت گذارندیم و العجب شادی ما از اینست که دعای آنمرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید.
🌹جبرییل (ع) فرمود ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده این بر ایشان بیاموز و داستانشان برهمگان باز گو باشد که چراغی گردد بر خلق ما برای نیکی به دیگران و مصاحبت پیامبرانی چون تو در جنت.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔻خالص برای خدا🔻
✍ #اخلاص یعنی خالص برای #خدا.
✅️ بنابراین #اخلاص فقط در #عبادت نیست، بلکه همهی وجودمون باید خالص برای #خدا باشه:
👈 حتّی مرگ⚰ و زندگیمون🚶 هم برای #خدا باشه.
⚡️ قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. (انعام/۱۶۲)
💢 ﺑﮕﻮ: #نماز ﻭ ﺗﻤﺎمِ #عباداتِ ﻣﻦ..
💢 ﻭ #زندگی ﻭ #مرگِ ﻣﻦ..
💢 ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
یعنی:
❣↶ برای #خدا زندگی کنیم..
❣↶ برای #خدا بخوابیم..
❣↶ برای #خدا نفس بکشیم..
❣↶ برای #خدا صبر کنیم..
❣↶ برای #خدا درس بخونیم..
❣↶ برای #خدا آشپزی کنیم..
❣↶ برای #خدا..
❣↶ و آخر سر هم برای #خدا بمیریم..
⭕️🔴 این ایدئولوژی، کاملاً دیدِ ما رو به زندگی عوض میکنه.😊
👈 اینطوری تمام زندگیمون رو جهتدار میکنیم، و همهی کارهای ما میشه #عبادت، اون هم عبادتِ خالصانه👉
💯این رو میگن #سبکزندگیقرآنی.💯
#معارفقرآن، #خالصبرایخدا، #اخلاص، #خدا، #نماز، #عبادت، #سبکزندگیقرآنی، #سبکزندگی.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚 #مـــاجراهایشیرینملا
روزي ملانصرالدين خطايي مرتکب ميشود
و او را نزد حاکم مي برند تا مجازات را تعيين کند .
حاکم برايش حکم مرگ صادر مي کند
اما مقداري رافت به خرج مي دهد و به وي مي گويد
اگر بتواني ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بياموزاني از مجازاتت درمي گذرم .
ملانصرالدين هم قبول مي کند
و ماموران حاکم رهايش مي کنند!!!!!
عده اي به ملا مي گويند
مرد حسابي آخر تو چگونه مي تواني
به يک الاغ خواندن و نوشتن ياد بدهي ؟
ملانصرالدين مي فرمايد :
انشاءالله در اين سه سال يا حاکم مي ميرد يا خرم...!!
هميشه اميدوار باشيد؛
چيزي به نفع شما تغییر میکند.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨