#پای_درس_استادمحمدشجاعی
#رهایی_از_غم
✅بعضی ها طالب دنیا هستند. در هر کمالی دوست دارند بهترینش را داشته باشند. مثلا خانه اش کوچک است و دوست دارد بزرگ تر از آن را داشته باشد.
🌺🍃امام صادق علیه السلام می فرماید: تعجب می کنم از کسی که دنیا و زینت دنیایی می خواهد، ولی به این قول خداوند تبارک و تعالی « ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ= هیچ قوتی نیست مگر از جانب خدا» پناه نمی برد.
❤️🍃«ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ» یعنی هیچ توانی نیست مگر از جانب خدا. ولی وقتی گفتی: من دکترم، من مهندس، من تاجرم، من مغز اقتصادم و دعا و ذکر را فراموش کردی از خدا دور می شوی.
«ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ» یعنی من هیچ کاره ام، هر چی خدا بخواهد. دستور قرآن هم است که می فرماید هر وقت خواستید کاری انجام بدهید، بگوئید: «ان شاء الله».
دنیا مال خداست. اسباب و علل دست خداست. خودش سبب سازی می کند، یعنی از جایی که فکرش را نمی کنید مشکلاتتان حل می شود.
🍃
🌺🍃 @takhooda
#هنرشادزیستن
🍃🌺همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است.
بارش باران، در نهایت بند خواهد آمد .
اگر ضربه میخورید، روزی خوب میشوید.
بعد از تاریکی همیشه روشنایی ست.
هر روز صبح طلوع خورشید میخواهد همین را بگوید اما شما یادتان میرود و درعوض فکر میکنید که شب همیشه باقی میماند.
اما اینطور نیست.
هیچچیز همیشگی نیست.
پس اگر اوضاع زندگی خوب است
از آن لذت ببرید چون همیشگی نیست.
اگر اوضاع بد است،
نگران نباشید چون این شرایط هم همیشه نمیماند.
این نیز بگذرد.
فقط به این دلیل که دراین لحظه زندگیتان سخت شده به این معنی نیست که نمیتوانید بخندید.
فقط به این دلیل که چیزی اذیتتان میکند به این معنی نیست که نمیتوانید لبخند بزنید.
هر لحظه برای شما شروعی تازه و پایانی تازه است.
هر لحظه فرصت جدیدی به شما داده میشود.
فقط باید از این فرصت بهترین استفاده را بکنید.
🍃
🌺🍃 @takhooda
🌺🍃🌺🍃
#داستانکهای_پندآموز
داستانی در مورد اولین دیدار «امت فاکس»، نویسنده و فیلسوف معاصر، از رستوران سلف سرویس؛ هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفت. وی که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست.
با این نیت که از او پذیرایی شود. اما هرچه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمت ها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت.
از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی پس از او وارد شده بودند و در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.
وی با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود، نزدیک شد و گفت: «من حدود بیست دقیقه است که در اینجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا می بینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟»
مرد با تعجب گفت: « ولی اینجا سلف سرویس است.»
سپس به قسمت انتهایی رستوران جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد:« به آنجا بروید، یک سینی بردارید و هر چه می خواهید، انتخاب کنید، پول آن را بپردازید،بعد اینجا بنشینید و آن را میل کنید!»
امت فاکس، که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت. اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است.
👌همه نوع رخدادها، فرصت ها، موقعیتها، شادیها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد؛ در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آن چنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم که چرا او سهم بیشتری دارد؟
که هرگز به ذهنمان نمی رسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است، سپس آنچه می خواهیم، برگزینیم.
🍃
🌺🍃 @takhooda
✔️قابل تامل
🌀موضوع : فرار از گور
مرحوم آقاميرزا محمود فرمود در نجف اشرف مرحوم آقا شيخ محمد حسين قمشه اى كه از فضلا و تلاميذ مرحوم سيد مرتضى كشميرى بود مشهور شده بود كه ((از گور گريخته )) و سبب اين شهرت چنانچه از خود آن مرحوم شنيدم اين بود كه ايشان در سن هيجده سالگى در قمشه به مرض حصبه مبتلا مى شود، روز به روز مرضش سخت تر شده اتفاقا فصل انگور بود و انگور زيادى در همان اطاقى كه مريض بود مى گذارند، ايشان بدون اطلاع كسى ، از آن انگورها مى خورد و مرضش شديدتر شده تا مى ميرد.
در آن حال حاضرين گريان شدند و چون مادرش آمد و فرزندش را مرده ديد مى گويد كسى دست به جنازه فرزندم نزند تا برگردم ، فورا قرآن مجيد را برداشته و بالاى بام مى رود و سرگرم تضرع به حضرت آفريدگار مى شود و قرآن مجيد و حضرت ابا عبدالله الحسين را شفيع قرار مى دهد و مى گويد دست برنمى دارم تا فرزندم را به من برگردانيد.
چند دقيقه بيش نمى گذرد كه جان به كالبد آقا محمد حسين برمى گردد و به اطراف خود مى نگرد مادرش را نمى بيند، مى گويد به والده بگوييد بيايد كه خداوند مرا به حضرت اباعبداللّه عليه السلام بخشيد.
مادر را خبر مى كنند بيا كه فرزندت زنده شده ، سپس گزارش خود را نقل نمود كه چون مرگ من رسيد دو نفر نورانى سفيدپوش نزدم حاضر شدند و گفتند چه باكى دارى ، گفتم تمام اعضايم درد مى كند، يكى از آنها دست برپايم كشيد، پايم راحت شد، هرچه دست را رو به بالا مى آورد درد بدن راحت مى شد، يك دفعه ديدم تمام اهل خانه گريانند هرچه خواستم به آنها بفهمانم كه من راحت شدم ، نتوانستم تا بالاخره آن دو نفر مرا به بالا حركت دادند، بسيار خوش و خرم بودم ، در بين راه بزرگى نورانى حاضر شد و به آن دو نفر فرمود:((ما سى سال عمر به اين شخص عطا كرديم در اثر توسل مادرش به ما، او را برگردانيد)).
به سرعت مرا برگردانيدند ناگهان چشم باز نمودم اطرافيان را گريان ديدم به مادر خود گفتم كه توسل تو پذيرفته شد و مرا سى سال عمر دادند و غالب آقايان نجف كه اين داستان را از خودش شنيده بودند، در راءس مدت سى سال ، منتظر مرگش بودند و در همان راءس سى سال هم در نجف اشرف مرحوم گرديد.
🍃
🌺🍃 @takhooda
#نکتہ_هاے_ناب
🎯غم بیماری است...
🌺🍃در حدیثی ازامامصادق(علیه السلام)آمده:
❌غمها، بیماریهای قلبند؛ همانطور که امراض، بیماریهای جسم.
👌منشأ شادی و آرامش قلب( #خودحقیقی )❤️ است؛
پس غصه که آمد، قلب مریض میشود.
😔کسی که همه چیز دارد اما شاد نیست، یعنی خوراک اصلی به قلبش نرسیده؛ درست مثل طفل گرسنهای که با پستانک فریب نمیخورد.
✅انسان هم فقط با یک چیز شاد و آرام میشود؛ ادراکِ کمالِ مطلق و بینهایت یعنی «الله»...❤️
#خدا
#شادی_آرامش
🍃
🌺🍃 @takhooda
#منبر_بزرگان 🍃🌸
اکثر بدبختی ما همین است که
عِلـــــــــممان با
عَملِمان هماهنگ نیست...!
#ایت_الله_بهجت
🍃
🌺🍃 @takhooda