#هنرشادزیستن
🍃🌺همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است.
بارش باران، در نهایت بند خواهد آمد .
اگر ضربه میخورید، روزی خوب میشوید.
بعد از تاریکی همیشه روشنایی ست.
هر روز صبح طلوع خورشید میخواهد همین را بگوید اما شما یادتان میرود و درعوض فکر میکنید که شب همیشه باقی میماند.
اما اینطور نیست.
هیچچیز همیشگی نیست.
پس اگر اوضاع زندگی خوب است
از آن لذت ببرید چون همیشگی نیست.
اگر اوضاع بد است،
نگران نباشید چون این شرایط هم همیشه نمیماند.
این نیز بگذرد.
فقط به این دلیل که دراین لحظه زندگیتان سخت شده به این معنی نیست که نمیتوانید بخندید.
فقط به این دلیل که چیزی اذیتتان میکند به این معنی نیست که نمیتوانید لبخند بزنید.
هر لحظه برای شما شروعی تازه و پایانی تازه است.
هر لحظه فرصت جدیدی به شما داده میشود.
فقط باید از این فرصت بهترین استفاده را بکنید.
🍃
🌺🍃 @takhooda
🌺🍃🌺🍃
#داستانکهای_پندآموز
داستانی در مورد اولین دیدار «امت فاکس»، نویسنده و فیلسوف معاصر، از رستوران سلف سرویس؛ هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفت. وی که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست.
با این نیت که از او پذیرایی شود. اما هرچه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمت ها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت.
از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی پس از او وارد شده بودند و در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.
وی با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود، نزدیک شد و گفت: «من حدود بیست دقیقه است که در اینجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا می بینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟»
مرد با تعجب گفت: « ولی اینجا سلف سرویس است.»
سپس به قسمت انتهایی رستوران جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد:« به آنجا بروید، یک سینی بردارید و هر چه می خواهید، انتخاب کنید، پول آن را بپردازید،بعد اینجا بنشینید و آن را میل کنید!»
امت فاکس، که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت. اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است.
👌همه نوع رخدادها، فرصت ها، موقعیتها، شادیها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد؛ در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آن چنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم که چرا او سهم بیشتری دارد؟
که هرگز به ذهنمان نمی رسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است، سپس آنچه می خواهیم، برگزینیم.
🍃
🌺🍃 @takhooda
✔️قابل تامل
🌀موضوع : فرار از گور
مرحوم آقاميرزا محمود فرمود در نجف اشرف مرحوم آقا شيخ محمد حسين قمشه اى كه از فضلا و تلاميذ مرحوم سيد مرتضى كشميرى بود مشهور شده بود كه ((از گور گريخته )) و سبب اين شهرت چنانچه از خود آن مرحوم شنيدم اين بود كه ايشان در سن هيجده سالگى در قمشه به مرض حصبه مبتلا مى شود، روز به روز مرضش سخت تر شده اتفاقا فصل انگور بود و انگور زيادى در همان اطاقى كه مريض بود مى گذارند، ايشان بدون اطلاع كسى ، از آن انگورها مى خورد و مرضش شديدتر شده تا مى ميرد.
در آن حال حاضرين گريان شدند و چون مادرش آمد و فرزندش را مرده ديد مى گويد كسى دست به جنازه فرزندم نزند تا برگردم ، فورا قرآن مجيد را برداشته و بالاى بام مى رود و سرگرم تضرع به حضرت آفريدگار مى شود و قرآن مجيد و حضرت ابا عبدالله الحسين را شفيع قرار مى دهد و مى گويد دست برنمى دارم تا فرزندم را به من برگردانيد.
چند دقيقه بيش نمى گذرد كه جان به كالبد آقا محمد حسين برمى گردد و به اطراف خود مى نگرد مادرش را نمى بيند، مى گويد به والده بگوييد بيايد كه خداوند مرا به حضرت اباعبداللّه عليه السلام بخشيد.
مادر را خبر مى كنند بيا كه فرزندت زنده شده ، سپس گزارش خود را نقل نمود كه چون مرگ من رسيد دو نفر نورانى سفيدپوش نزدم حاضر شدند و گفتند چه باكى دارى ، گفتم تمام اعضايم درد مى كند، يكى از آنها دست برپايم كشيد، پايم راحت شد، هرچه دست را رو به بالا مى آورد درد بدن راحت مى شد، يك دفعه ديدم تمام اهل خانه گريانند هرچه خواستم به آنها بفهمانم كه من راحت شدم ، نتوانستم تا بالاخره آن دو نفر مرا به بالا حركت دادند، بسيار خوش و خرم بودم ، در بين راه بزرگى نورانى حاضر شد و به آن دو نفر فرمود:((ما سى سال عمر به اين شخص عطا كرديم در اثر توسل مادرش به ما، او را برگردانيد)).
به سرعت مرا برگردانيدند ناگهان چشم باز نمودم اطرافيان را گريان ديدم به مادر خود گفتم كه توسل تو پذيرفته شد و مرا سى سال عمر دادند و غالب آقايان نجف كه اين داستان را از خودش شنيده بودند، در راءس مدت سى سال ، منتظر مرگش بودند و در همان راءس سى سال هم در نجف اشرف مرحوم گرديد.
🍃
🌺🍃 @takhooda
#نکتہ_هاے_ناب
🎯غم بیماری است...
🌺🍃در حدیثی ازامامصادق(علیه السلام)آمده:
❌غمها، بیماریهای قلبند؛ همانطور که امراض، بیماریهای جسم.
👌منشأ شادی و آرامش قلب( #خودحقیقی )❤️ است؛
پس غصه که آمد، قلب مریض میشود.
😔کسی که همه چیز دارد اما شاد نیست، یعنی خوراک اصلی به قلبش نرسیده؛ درست مثل طفل گرسنهای که با پستانک فریب نمیخورد.
✅انسان هم فقط با یک چیز شاد و آرام میشود؛ ادراکِ کمالِ مطلق و بینهایت یعنی «الله»...❤️
#خدا
#شادی_آرامش
🍃
🌺🍃 @takhooda
#منبر_بزرگان 🍃🌸
اکثر بدبختی ما همین است که
عِلـــــــــممان با
عَملِمان هماهنگ نیست...!
#ایت_الله_بهجت
🍃
🌺🍃 @takhooda
.
مومن تو ناگواری های اقتصادی چه واکنشی داره ؟!
الان اوضاع اقتصادی هم بهم ریخته،
دخلها با خرجهامون نمیخونه،
طبیعتا اعصاب ها هم ممکنه ضعیف تر
شده باشه یه خورده.
بعضی ها از صبح کله سحر که پا میشن،
شروع میکنن این و اون رو فحش میدن،
ظهر نفرین میکنن، شب ناسزا میگن .
اخبار پخش میشه جوش میکنن،
تو تلگرام خبر میخونن بد و بیراه میگن !
داداش ، اوضاع خرابه درست !
ولی تو داری بدترش میکنی ها
انقد جوش میخوری ، انقد فحش میدی،
هم حال خودت بدتر میشه
هم حال خونوادهرو میگیری.
اصلا میدونی اون بچه ای که تو ستون و تکیهگاه و
همه چیزش هستی ، وقتی تو رو انقدر پریشون و
مستاصل و ناراحت میبینه چی به سرش میاد ؟
همسرت حالا هیچی !
گفت ول کن جهان را چایی ات یخ کرد.
مرد ! رها کن این بحثارو
والا به خدا انقدر که داراهاش دارن مینالن
ندارها نمینالن.
تلاش برای زندگی خوبه،
نقد سیاسی حتما خوب و لازمه
حتی گاهی ممکنه ادم ناراحت بشه یه چیزی بگه،
ولی گاهی ! نه هر دقیقه و هر لحظه
نه هر استوری و هر پست !
مومن چطوریه ؟
تو بدترین حالت ها -از نظر من و تو-
لبخند به لب داره ، آرامش داره ،
اصلا نگاهش که میکنی آروم میشی !
میگه خدا هست ،
ما هم با توکل به همون تلاش میکنیم درستش میکنیم !
همیشه حواسش جمع هست که
روزی رسون خداست نه بنده بی تدبیرش!
حواسمون جمع باشه که مصداق این آدم نباشیم،
که معصومین علیهم السلام
از روزگارش پناه بردن به خدا :
اللهم َأَعُوذُ بِكَ مِنْ يَوْمٍ أَوَّلُهُ فَزَعٌ ،
وَأَوْسَطُهُ جَزَعٌ ، وَآخِرُهُ وَجَعٌ
یعنی خدایا !
پناه میبریم به تو از روزی که اولش
شیون ، وسطش بی تابی و آخرش هم
درد مندی و ناراحتیه
ختم کلام ؛
خودمون حال خودمون رو بدتر نکنیم .
#شهاب_افشار
🍃
🌺🍃 @takhooda
🔴 چهکار کنیم که همۀ زندگیمان لذتبخش شود؟
🔸یک گلفروش هر روز بارها دستهگل درست میکند، اما اگر یکروز بخواهد برای معشوق خودش دستهگلی درست کند، حتماً اینکار را با انگیزه و نشاط خاصی انجام میدهد و بیشتر از همیشه از این کارش لذت میبرد!
🔸اگر معشوق کسی به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین کار ساده چه حس خوبی پیدا میکند! مهم این است که تو برای چه کسی و در محضر چه کسی این کار را انجام میدهی؟ حالا تصور کن که در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!
🔸ما که هنوز عاشق خدا نشدهایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» کارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ کمکم عاشقش میشوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظهاش لذتها میبری!
🔸منتظر نباش یک شیرینی خاصی در زندگیات پیدا شود تا لذت ببری؛ کاری کن از همین زندگیِ عادیات خیلی نشاط پیدا کنی! هر کار سادهای را هم «بهخاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری!
👤علیرضا پناهیان
🍃
🌺🍃 @takhooda
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
✍یکی از روش های چگونگی ترک ارتکاب #گناه ،
#ترک_فکر_گناه است ✔
بسیاری از گناهان انجام می شوند ، چون ؛
شرایطش از قبل در فکر انسان
اماده شده است !!!
هر وقت فکر گناه به ذهنتان امد ،
بگویید :
📿#أستغفرالله_ربي_و_اتوب_اليه📿
و یک #صلوات بفرستید🌿
🍃
🌺🍃 @takhooda
سالها پیش پسربچهی فقیری ازجلوی یه مغازه ی میوه فروشی رد میشد که بطور اتفاقی چشمش به میوه های داخل مغازه افتاد، صاحب مغازه که پسرک را تو اون حال دید دلش سوخت ورفت یه سیب ازروی میوه ها برداشت و دادبه پسربچه.پسربچه باولع زیادسیب رابه دهانش بردو خواست یه گازمحکم به سیب بزند که یه فکری به ذهنش خطورکرد، اون باخودش گفت بهتره این سیب را ببرم دم یه مغازه ی دیگه و بادوتا سیب کوچکتر عوض کنم و این کارا انجام دادو بعدیکی از سیبها راخورد و اون یکی راهم به یه نفر فروخت و باپولش دوباره دوتا سیب خرید و این کار را اینقدر انجام داد تا اینکه تونست یه مقدارپول جمع کنه وبعدش با این پول ها دیگه برای خرید سیب سراغ میوه فروش نمیرفت و مستقیمأ از جایی که میوه فروش میوه تهیه میکرد میوه میخرید.چندسال گذشت و حالا دیگه اون پسرک بزرگترشده بودو با این کارش موفق شده بود مغازه ای دست وپا کنه و کم.کم بااین مغازه اوضاع مالیش خوب شده بود. اون جوان دیگه به این پول ها راضی نمیشد وسعی کرد برای خودش یه کاردیگه ای دست وپا کنه وباهمین هدف یه شرکت کوچیک تولیدقطعات الکترونیک دست وپا کردو چندنفر را هم سرکار گذاشت چندسالی گذشت واون شرکتش راگسترش داد و بجای چند نفر، چندین هزار نفر رو استخدام کردو بجای تولید قطعات شروع به ساخت موبایل ولب تاب کرد و موفق به تولید بزرگترین و باکیفیت ترین موبایلهای دنیا شد، اون شخص کسی نبود بجز "استیوجابز" مالک معتبرترین برند موبایل و لب تاب دنیا "اپل"
اون توی یه مصاحبه گفته علت اینکه شکل مارک جنسهای من عکسه سیبه، به این دلیله که یادم نره کی بودم و هرگاه خواستم مغرور بشم گذشتم رو بادیدن این سیب به یاد بیارم...
🍃
🌺🍃 @takhooda
هدایت شده از عشقم خداست
غلام اباذرومشوت باامه سلمه همسر پیامبر(ص).mp3
1.32M
پیشنهاد دانلود 👌
🍃
🌺🍃 @takhooda
🌸از عارفی پرسيدند :
🍃چرا اينقدر ذکر "صلوات" در منابع دينی ما تاکيد شده؟!
و برای آمرزش گناهان ، وسعت روزی ، صحت و سلامتی ، گشايش در کارها و... صلوات تجويز کرده اند؟!
سر و راز اين ذکر چيست؟؟؟!
❣فرمود:
🔸اگر به قرآن نگاه کنيد،
فقط و فقط يکجا در قرآن هست
که خداوند انسان رو هم شأن و هم درجه ی خودش می کند .
🔹يعنی از انسان مي خواهد که بياید کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنندو آن اين آيه ست:
"انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما"
✨خدا و ملائکه اش دارند براي پيامبر صلوات ميفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید...
🌹علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات اين است که انسان را تا کنار خدا بالا مي برد.
🍃
🌺🍃 @takhooda
🌷🕋🥀🕋🌷
💠از گندم پرسیدند:
عشقت کیه؟
🌾از خجالت زرد شد!
💠از گل پرسیدند:
عشقت کیه؟
🌹ازخجالت سرخ شد!
🌫از یخ پرسیدند:
عشقت کیه؟
💦ازخجالت آب شد!
🙍♂از من پرسیدند :
عشقت کیه؟
✅با افتخار گفتم :
عشقم شهادته !
🌷ازشهیدپرسیدند :
عشقت کیه؟
باافتخارگفت :
🕋عشقم خداست.
👆این مطلب در
وصیّت نامه های
شهداءحاکی
است🌷🇮🇷🌷
🍃
🌺🍃 @takhooda