_ع.جوان آلمانی●.mp3
3.52M
واعظ استاد عالی 🎤
پیشنهاد دانلود 👌
سلامتی و
تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات
🍃
🌺🍃 @takhooda
شده در کاری گیر کرده باشی و حیران مانده ای چکار کنی؟ بروی مشکلت را به کی بگویی؟ اگر به فلانی بگویی چه می شود؟ اگر نگویی چه میشود؟ اگر رو بزنم و نشود؟ اگر قبول نکرد؟ چگونه بگویم؟ ِکی بگویم که مناسب باشد؟ ِکی سرش خلوت است و میتواند به حرف من توجه کند؟ 😢😔
ببینید دهها سوال و تردید اگر بخواهی حرف یا حاجتت را ببری پیش خلق خدا😢😔
اما به راستی چرا ما مستقیم نمی رویم در خانه صاحبمان، کسی که همیشه و هر زمان و هر مکان با ماست؟ هر ثانیه که نیازش داشتی میتوانی بی نوبت و بی منت صدایش کنی و او به تو پاسخ دهد☺️💜🌹👌
به راستی وقتی یدالله فوق ایدیهم، یعنی دست خدا بالاترین دست هاست چرا باید برویم سراغ هم قدها و یا کوتاه تر از خودمان؟
مگر نه این است که اگر او بخواهد و تمام دنیا نخواهند، برایمان اتفاق خواهد افتاد و اگر او نخواهد و تمام دنیا برایمان بخواهد، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد؟ 🌸🌸🌸
پس از هم اکنون، تمام چه کنم چه کنم های ذهن و قلبت را تمام کن و مستقیم حرف های دلت را به خود خدا جان بزن و ببین که چقدر مشتاق صدای تو بوده که فقط سراغ خودش بروی و او نیز به ندای تو، لبیک گوید.🌼😇🍀
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ
و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم
🍃
🌺🍃 @takhooda
✍️ اگر عمرم چراگاه شیطان شود ...
اللَّهُمَّ ... وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمْرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ ، فَإِذَا كَانَ عُمْرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ
🍀 خداوندا !
🌸🌸 تا زمانى كه زندگى ام در طاعت تو صرف شود مرا طول عمر ده.
پس چنانچه ☀️ عمرم چراگاهى براى شيطان👿 شد ؛ پيش از آنكه دشمنى ات به سوى من شتابد يا خشمت بر من استوار گردد ، 🌑 مرا به سوى خود بازگردان 🌑
🌴صحیفه سجادیه
🌴دعای 20 بند 5
🍃
🌺🍃 @takhooda
❖
خیلی خیلی زیباست 🌼👌
ﺭﻭﺯﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ(ﻉ) ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﮔﺎﻩ ﻣﻠﮑﻮﺗﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ
ﺩﺭﮔﺎﻫﺶ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩ:
ﺑﺎﺭ ﺍﻟﻬﺎ؛ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺑﻨﺪﻩﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻢ.
ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ: ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﻭ.
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ، ﺍﻭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ!
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ...
ﭘﺪﺭﯼ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻧﺪ...
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺿﻤﻦ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺳﭙﺎﺱ ﺍﺯ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﺍﺵ، ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ:
ﺑﺎﺭ ﺍﻟﻬﺎ؛ ﺣﺎﻝ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ
ﺑﻨﺪﻩﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻢ!
ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ: ﺁﺧﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﻭ.
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻧﻔﺮﯼ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮ ﺷﻮﺩ، ﺍﻭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ...
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺷﺪ، ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ...
ﺩﯾﺪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻧﻔﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ، ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺍﺳﺖ!!!
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ:
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ!
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﻨﺪﻩﺍﺕ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ!؟
ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ:
ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ، ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﻮﺩ، ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺑﻪ ﮐﻮﻩﻫﺎﯼ ﻋﻈﯿﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺎﺑﺎ! ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﻩﻫﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ: ﺯﻣﯿﻦ.
ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﭘﺪﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺁﺳﻤﺎﻥﻫﺎ.
ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﺰﺭﮒﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥﻫﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻧﺶ ﺟﺎﺭﯼ
ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ؛ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﭘﺪﺭﺕ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥﻫﺎ ﻧﯿﺰ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮ ﺍﺳﺖ...!
ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺘﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺑﻐﻀﺶ ﺗﺮﮐﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻋﺰﯾﺰﻡ! ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺮﭼﻪ ﻫﺴﺖ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻭ ﻋﻈﯿﻢﺗﺮ ﺍﺳﺖ...
🍃
🌺🍃 @takhooda
انا لله و انا الیه راجعون
آیه ای که سرلوحه ی زندگی الهیه اما در ختم ها و داستان مرگ آن را به کار می بریم
انا لله و نفختُ فیه من روحی و فطرت الله التی فطر الناس علیها به یک چیز اشاره دارند که انسان والیه راجعون است
این انسان جدای از خدا نیست تا عاشقش شود او آینه ی تمام نمای حق است...المؤمن مرآة المؤمن با آيه هوالمؤمن المهيمن العزيز الجبار يعني انسان خدا نماست
بلکه با انی جاعل فی الارض یعنی انسان جانشین خداست
نه نه دور نریم...
انسانی که خدا نماست اهل ولایت است ولایت یعنی هیچ حجابی بین عبد و معبود نباشد و عبد فانی در حضرت حق شود یعنی اگر الله جامع جمیع اسماءالله هست انسان هم مظهری از این اسم می شود به گونه ای که فرق میان او با خدایش این است که خدا خالق است او مخلوق خدا نا متناهی است او محدودِ بالعرض در مسیر نا متناهی شدن است ...
انسان کامل نمونه این انسان است...
عاشق مهدی فاطمه عاشق خداست غیر از این نه اهل ولایت است ونه خدارا دوست دارد....
🍃
🌺🍃 @takhooda
دل تنگم دوباره سادگی کرد
بـازم یـاد زمــان بچگــی کرد
همان موقع که دلها شاد بودند
هـمـــه دل زنـــده و آبـــاد بودند
قدیـمــا زندگی رنگـی دگر داشت
زمونه ریتم و آهنگی دگر داشت
قدیما هیچکس #نامردی نمی کرد
کســی ابـراز دلـســردی نمی کرد
چرا بازار نـامـــردی شلوغه!؟
چرا مهر و وفــاداری دروغه!؟
چرا مهـر و محبت کیمیـا شد
همه دنیا پر از رنگ و ریا شد
چرا مردم شدند در #غم گرفتار
دلـم تنگه از این آشفتـه بازار
بگو رحم و مروتها کجا رفت؟
جوانمردی فتوتها کجا رفت؟
#بـرادر بـا بـرادر جنگ داره
پدر از بچه خود ننگ داره
#پـدر سالاری از بن ریشه کن شد
پسـر سالاری و خر در چمن شد
جوان تا ظهر زیر رختخوابه
پدر بیچــاره در رنـج و عذابه
قدیما که همش حرف پسر بود
عـصـــای پیــریِ ،دست پدر بود
کنون برخی پسرها بی بخارند
تعصب مـــردی و غیــرت ندارند
نـهــال آرزوها بی ثمر شد
برادر از برادر بی خبر شد
دگـــر حــرفـی ز عمو و دایـی نیست
چه شد خاله، خبر از زندایی نيست
همــه فــامـیـــل از هـمـدیــگه دورند
چرا اینگونه سرد و سوت و کورند
یکی مـاشیـن میـلیــاردی سـواره
یکی هم یک موتور سیکلت نداره
یکی در پول و ثروت غوطه ور شد
یـکـی هـــم از نـداری در بـه در شد
یکی املاک و صدها خانه داره
یکی مـحتـــاج یک پـول اجــاره
یکی درگیر درد بی علاجه
یکی دنـبــال وام ازدواجــه
یکی مـیــمـیــره از درد خـمـــاری
یکی در پارتی و شب زنده داری
یکی بنز ویـکـی مـایلـــر سواره
یکی بر واتساپ و وایبر سواره
ببخشیدکه این بنده سادگی کرد
دلـــش یـــاد زمــــان بـچـگــی کرد
🍃
🌺🍃 @takhooda
✨﷽✨
✅ماجرای کتک خوردن استاد قرائتی
✍ خدا اموات را رحمت كند. من با پدرم دعوا داشتم. من مى خواستم به دبيرستان بروم. اما پدرم مى گفت: بايد آخوند شوى. آن زمان آخوند خيلى كمياب بود. سى و دو سال پيش مردم به پدرم مى گفتند: تو كه آخوند نيستى. تو بازارى هستى. بچه ات را دنبال كاسبى بفرست. آخوندى چيست؟ آن زمان آخوند شدن خيلى مشكل بود. آن زمان خيلى فقر وجود داشت. خلاصه ما با پدرمان دعوا كرديم. گفتم: من نمى خواهم آخوند شوم. مى خواهم به دبيرستان بروم. پدرم خسته شد. عاجز شد. گفت: برو هر كارى مى خواهى بكن. به دبيرستان رفتم. با بچه هاى دبيرستانى حرفمان شد. ما شكايت بچه ها را به رئيس دبيرستان كرديم. رئيس دبيرستان هم آمد و به بچه ها تشر زد. بچه ها گفتند: بايد حال قرائتى را بگيريم. گفتند: اگر او را بزنيم، دوباره از ما شكايت مى كند.
روز آخر مدرسه ها كه مدرسه تعطيل مى شود، حالش را مى گيريم. من مى خواستم آن روز به مدرسه نروم. اما گفتم: آنها فكر مى كنند كه من از آنها ترسيده ام. باور نمى كردم كه حالا بعد از چند ماه يادشان باشد. روز آخر دبيرستان شانزده نفر از اين بچه هاى دبيرستانى ريختند و من را كتك زدند. به قدرى سر و صورت من را سياه كردند كه ديگر طاقت نداشتم. يادم است كه وقتى مى خواستم به خانه بروم، بلند شدم و بر زمين افتادم. دستم را به ديوار گرفتم و به خانه رفتم. شب پدر من به خانه آمد و گفت: چه شده است؟ گفتم: من مى خواهم طلبه شوم. چه كتك خوبى بود.
💥به هرحال آدم گاهى اوقات نمى داند كه چه چيز به صلاحش است. گاهى در يك جايى شكست مى خورد. بعد هم مى بيند كه خوب شد كه شكست خورد. ما نمى دانيم كه خيرمان در چيست. از خدا خير بخواهيد. مأيوس نشويد. اگر يك دعا مستجاب نشد، به يه كارى نرسيديد، مايوس نشويد.
📚 بخشی از برنامه درسهایی از قرآن سال۷۴
🍃
🌺🍃 @takhooda
آن کس که در پى آرزوى خویش تازد، مرگ او را از پاى در آورد.
حکمت ۱۹
🍃
🌺🍃 @takhooda
5ce5dc3461aeb6066e7adfbc_-4357607700687657112.mp3
8.44M
✔️دوای همه دردها و رنج ها..
✔️عالی ترین فرصت در دستان ماست
.
توصیه میکنم حتما گوش کنید👆
بسیار عالی👌
.
استاد دارستـانی
🍃
🌺🍃 @takhooda
تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند. تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی میرفتند، مبلغ کمی پول میداد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو میکرد.
غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمیتوانست در راه بخرد و بخورد.
چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود. پس تاجر و غلاماش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند.
غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت.
بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند.
در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هر چه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمیکردند، غلام سکهای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند. با التماس زیاد، ترحم کرده اسبها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند.
یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد. تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمیخوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من میپذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمیپذیرد.»
تاجر به یاد بدیهای خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن که بهترین هدیه تو به من است.»
من کنون فهمیدم که سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد، مال بزرگ نمیخواهد بلکه قلب بزرگی میخواهد. آنانکه غنی هستند نمیبخشند آنانکه در خود احساس غنیبودن میکنند میبخشند. من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمیکردم و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی.
🍃
🌺🍃 @takhooda
#هنرشادزیستن
✳️با خدا ارتباط برقرار كنید✳️
❤️🍃حداقل نیاز انسان به روح خدایی، مانند احتیاج نوزاد است به مادر.
به همان میزان كه جسم برای ادامه حیات به هوا و غذا نیازمند است، روح و باطن نیز به هدایت الهی و روح ربانی محتاج است.
👌خداوند همراه كسی است كه او همراه خداوند باشد.
✅ با توجه به خداوند و خواندن نام های او، همراهی و پشتیبانی خدا را به سوی خود جلب كنید.
✅ انسان همان است كه به آن توجه می كند، پس به خداوند توجه كنید تا الهی شوید!
❤️🍃به خدا توكل كنید. هرچه ارتباط شما با خدا، “آن نیروی عظیم و خرد لایتناهی” بیشتر و بیشتر شود، آرامش و نشاط بیشتری را در خود تجربه می كنید و هر چه ارتباط شما با خدا محدودتر شود، ترس و اضطراب بیشتری بر شما چیره می شود.
👌خداوند فرموده است: “اگر مرا یاری كنید، شما را یاری می كنم و قدم هایتان را استوار می گردانم.”
🌟🌿🌟🌿🌟
👌یار خدا بودن یعنی بر اساس قوانین الهی رفتار كردن، گناه نكردن، كمك به دیگران، نرنجاندن دیگران، احترام به والدین و غیره.
❤️🍃 “یار خدا بودن” در واقع همان “یاری كردن به خود” است.
🍃
🌺🍃 @takhooda
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
#قلب 2
گفتیم به این دلیل که #قلب دائماً در تغییر حالت است به آن قلب میگویند.❤️
این تغییر حالت قلب، زیر و رو شدن و انقلاب در هر دو حالت هست.
یعنی هم برای آدم های بد و هم برای آدم های خوب. وقتی شخصی ضعیف است و خوب تغذیه نشده و قلبش را خوب نساخته، دستخوش انواع بلاها، غصه ها، حسادت ها، رقابت ها و ... میشود.
اگر آدم خوبی هم باشد، باز قلبش در انقلاب است. اما در انقلاب های مثبت، چون دارایی و ثروت دارد، این قلب پویاست و یکسره خوابهای قشنگ و وحی های خوب، الهامات خیلی زیبا به او میشود و واردات قلبی خیلی خوبی دارد. ارتباطش با خدا، معصوم، اولیاء و شهدا و ملائکه برقرار است و واردات قلبی خوبی دارد. و در ارتباطش با مردم، آدم موفقی است.
بدترین فقر، فقر #قلب است❤️
ادامه دارد در👇👇👇
🍃
🌺🍃 @takhooda
1_یادت باشه تا خودت نخوای
هیچکس نمیتونه زندگیتو خراب کنه
2_یادت باشه که ارامش رو باید
تو وجود خودت پیدا کنی
3_یادت باشه خدا همیشه مواظبته
4_یادت باشه همیشه ته قلبت یه
جایی برای بخشش ادما بگذاری
5_زبان استخوانی ندارد اما انقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند مراقب حرفهایمان باشیم
6_زندگی کوتاه نیست مشکل اینجاست که ما زندگی رو دیر شروع میکنیم
7_دردهایت را دورت نچین که دیوار شوند
زیر پایت بچین که پله شوند
8_هیچوقت نگران فردایت نباش خدای
دیروز و امروز فردا هم هست اگر باشیم
9_ما اولین دفعه است که تجربه بندگی
داریم ولی او قرنهاست که خداست💚
🍃
🌺🍃 @takhooda
📔 داستان ایمان داشتن به خدا
✨آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد,به یاد من باش که همواره به یاد تو هستم.
✨سوره بقره /152
🔹مرد جواني مسيحي كه مربي شنا و دارنده چندين مدال المپيك بود ، به خدا اعتقادي نداشت. او چيزهايي را كه درباره خدا و مذهب مي شنيد مسخره ميكرد.
🍃🌸شبي مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولي ماه روشن بود و همين براي شنا كافي بود.
مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد تا درون استخر شيرجه برود.
ناگهان، سايه بدنش را همچون صليبي روي ديوار مشاهده كرد. احساس عجيبي تمام وجودش را فرا گرفت. از پله ها پايين آمد و به سمت كليد برق رفت و چراغ را روشن كرد.آب استخر براي تعمير خالي شده بود!
پی نوشت:
🍃🌸خدایا کمکم کن تا درهایی که به سویم میگشایی ندانسته نبندم و درهایی که به
رویم میبندی به اصرار نگشایم. . .
واین جمله هم به دلم نشست حیفم اومد واستون ننویسم…
🍃🌸وقتی تنهایی بدون که خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش!
🍃
🌺🍃 @takhooda