# حکایت
#آسونِآسون
🔸رفت پیش حاجاقا خیلی صادقانه گفت : حوصله ذکر و دعا ندارم ، پول صدقه دادن هم ندارم، یه نصیحتی بهم بکنین...
🔹فرمود: تو نمازت #دوتا_مهر بزار یکی برا پیشانیت ، یکی برا #دماغت...
🌷قیامت به خدا بگو دماغم رو برات به خاک مالیدم
@takhteh_siah