#ممنونم_خدا 🙏
🍯 وقتی یه چیز مقوی میخورم؛
- تو کربوهیدرات و چربی و ویتامینهایی که جذب کردم، از طریق یه سیاهرگ خونی بزرگ میبری سمت کبدم؛
- توی این کارخونه کوچیک، این مواد پیچیده، تبدیل میشن به مواد سادهتری که برای بدنم قابل استفاده است.
- تو هر کدوم از این واکنش ها رو توی بخش خاصی از کبدم انجام میدی و یه مقدار از انرژی رو فورا میفرستی توی خونم.
- اما باقی موادی که فعلا بهشون نیاز ندارم رو توی انبار کارخونه کوچیکم ذخیره میکنی تا وقتی لازم شد، آزادشون کنی و من دوباره بانشاط بشم.
♨️ تو کبد من رو شبیه یک حساب پسانداز ساختی، تا همیشه خیالم راحت باشه که اندوختۀ انرژی دارم.
ممنونم ازت خدا...🙏
❤️https://eitaa.com/joinchat/4180082987Cad83fde883
@takmahi
#ممنونم_خدا 🙏
🍯 وقتی یه چیز مقوی میخورم؛
- تو کربوهیدرات و چربی و ویتامینهایی که جذب کردم، از طریق یه سیاهرگ خونی بزرگ میبری سمت کبدم؛
- توی این کارخونه کوچیک، این مواد پیچیده، تبدیل میشن به مواد سادهتری که برای بدنم قابل استفاده است.
- تو هر کدوم از این واکنش ها رو توی بخش خاصی از کبدم انجام میدی و یه مقدار از انرژی رو فورا میفرستی توی خونم.
- اما باقی موادی که فعلا بهشون نیاز ندارم رو توی انبار کارخونه کوچیکم ذخیره میکنی تا وقتی لازم شد، آزادشون کنی و من دوباره بانشاط بشم.
♨️ تو کبد من رو شبیه یک حساب پسانداز ساختی، تا همیشه خیالم راحت باشه که اندوختۀ انرژی دارم.
ممنونم ازت خدا...🙏
❤️https://eitaa.com/joinchat/4180082987Cad83fde883
@takmahi
#ممنونم_خدا 🙏
▫️وقتی بدنم نیاز به انرژی داره؛
- به روده باریکم فکر میکنم، که برخلاف اسمش، حدودا ۶ تا ۷ متر آفریدیش!
توی این درازترین عضو بدنم، تمام غذاهایی که خوردم به جلو میبری و همزمان تجزیهشون میکنی..
انقدر که مواد مغذیشون بتونن جذب خونم بشن و برن به اندامهای مختلف بدنم.
- تو حتی برای جذب بیشتر این مواد، توی روده کوچکم یه عالمه پرز قرار دادی تا سطح تماس غذاها رو بیشتر کنی.
- اینجوریه که ویتامین ها و آهن، قندها و حتی آب و چربی مورد نیازم تامین میشه و من انرژی میگیرم تا بهت بگم...
ممنونم ازت خدا...🙏
#ممنونم_خدا 🙏
👃وقتی موهای بینیم رو کوتاه میکنم؛
- به این فکر میکنم که تو دستگاه فیلتر هوای بدنم رو با همین موهایِ کوتاه، ساختی،
اونهارو اولین سد دفاعی بدنم قرار دادی.
- یعنی هربار که نفس میکشم ، باهاشون ذرات گرد و غبار، ویروسها، باکتریها و مواد سمی رو به دام میندازی تا من با بازدم و یا عطسه اونارو بیرون بدم.
- اینجوری هر چقدر این موها بیشتر باشن، برای من مفیدتر هستن.
- چقدر خوبه که اونا نه انقدر کوتاه هستن که نتونن سد راه آلودگی ها بشن و نه انقدر بلندن که زیبایی چهره مون رو بهم بریزند...
ممنونم ازت خدا...🙏
#ممنونم_خدا 🙏
➖وقتی ذهنم خسته میشه؛
- یعنی تهویۀ هوای بدنم رو خوب انجام ندادم و این باعث شده حرارت مغزم بالا بره، تا جایی که ممکنه سلولهای حساس مغزم آسیب ببینن و عملکرد کلی بدنم به مشکل بخوره.
- توی این شرایط خطرناک، تو با یه خمیازۀ کشدار به دادم میرسی!
- تو دهانم رو بیش از حد معمول باز میکنی و با کش آوردنِ عضلات فکهام، گردش خونی که به مغزم میره رو بالاتر میبری تا این عضو حیاتیم رو خنک کنی.
- همزمان هوای زیادی رو میکشی توی ریههام و با سرعت بیشتری خارجش میکنی و اینجوری اکسیژن بیشتری رو به مغزم میرسونی و دیاکسیدکربنها رو، که موجب خستگیم میشن، میفرستی بیرون.
- خیلی وقتا وسط فعالیتهای ذهنیم، من بیخبرم از اینکه حرارت مغزم داره بالا میره، اما تو با روشن کردن پنکۀ طبیعی بدنم مغزم رو خنک میکنی تا مراقب سلامتیم باشی. 💞
ممنونم ازت خدا... 🙏
♥️
💠
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
#ممنونم_خدا 🙏
▫️وقتی غذایی رو به سمت دهانم میبرم؛
- اولین چیزی که به استقبالش میره زبونمه که باهاش مزۀ اون غذا رو به من میفهمونی.
- تو با هزاران سلول چشایی که روی سطح زبونم پخش کردی، طعمهای مختلف رو برام قابل تشخیص میکنی،
- سلولهایی که هر چند روز یکبار، اونها رو با سلولهای جدید و تازهنفس جایگزین میکنی.
- اما فقط این نیست؛ تو برای اینکه برام سنگ تموم بذاری، گیرندههای بویایی رو نوک بینیم کار گذاشتی تا حس چشاییم رو کامل کنن.
- تو روی زبون و ورودی بینیم رو با این گیرندهها پر کردی تا بتونن طعم هر غذایی رو در لحظه به من اطلاع بدن؛
- اینجوری هم ازم در برابر غذاهای فاسد مراقبت میکنی
- و هم لذتِ خوردن غذاهای مختلف رو به من میچشونی...
ممنونم ازت خدا... 🙏
#ممنونم_خدا 🙏
👁 وقتی چشمام رو باز میکنم ↓
- نور محیط به سرعت وارد چشمام میشه؛
- وقتیکه نور داره از روزنۀ وسط عنبیه یا همون مردمک چشمم میاد داخل،
- اگه خیلی شدید باشه، در لحظه عضلههایی که از قبل توی بافت عنبیهم قرار دادی رو منقبض میکنی..
با اینکار فوراً مردمک چشمم رو تنگ و کوچیک میکنی تا نور خیلی کمتری وارد چشمام بشه و من اذیت نشم...
- از طرفی اگه هوا خیلی تاریک باشه، تو یه سری عضلۀ دیگه رو توی عنبیهم منقبض میکنی تا مردمکم رو باز و بازتر کنی و نور بیشتری به چشمام بیاد و من بتونم اطرافم رو ببینم.
- وقتی چشمام رو باز میکنم، نور محیط ممکنه اونقدر شدید باشه که به اعصاب چشمم آسیب بزنه، و یا فضا اونقدر تاریک باشه که نتونم حرکت کنم...
- اما این اتفاقها نمیافته، چون تو با نهایت دقت و ظرافت، میزان ورودی نور رو تنظیم میکنی و مواظبم هستی...💞
ممنونم ازت خدا...🙏