eitaa logo
مجله هنری طلعت
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
186 ویدیو
9 فایل
بسم‌رب‌العشق♥️ . کمی طنز فقط،نه چپ نه راست 😉
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🎈•• 🧡✋🏻 سلام می دهم💛 دلخوشم که فرمودید: هر آنکه در دل خود یاد ماست زائر ماست📿🌱🕌 ♥️🍃 @asheghaneh_talabegi
💞ازدواج در ابتدا یڪ جعبه خالی است. شما باید هر آن چیز ارزشمندی را ڪه در درون خود دارید، داخل آن قرار دهید تا بتوانید به ازدواج خود هویت ببخشید! محبت، تدبیر، بلوغ، احترام، تعقل، گذشت، درڪ و امنیت همان چیزهایی هستند ڪه باید هرڪس ابتدا در درون خود بیابد و بسازد و سپس با عشق آنها را وارد این جعبه خالی ڪند. ازدواج موفق هرگز بی تدبیر به ثمر نمی نشیند! یڪ زندگی مشترڪ اصیل و ارزشمند نیازمند تزریق محبت و اصالت درونی هر یڪ از دو طرف به بذر نا شناخته ای است ڪه جز با به بلوغ رسیدن شخصیت هر یڪ از زن و مرد، جوانه نخواهد زد. انسانها ابتدا باید هنر بخشش، عشق ورزیدن، خدمت ڪردن، متعهد ماندن و امنیت بخشیدن را یاد بگیرند تا بتوانند جعبه ازدواج را با اطمینان و آرامش پر ڪنند. @asheghaneh_talabegi 💖
💞پر و پا قرص ترین مشتری ام، از بس که..🤫😣 . نازِ همـراهِ حیــای تــــــو خریـدن دارد..😁🤫🤣 @asheghaneh_talabegi 💖
حرم امن تو ڪافیست هــراسان شدہ را مثل شَہ ، راہ بدہ آهـوے گریان شدہ را @asheghaneh_talabegi 🍃
مجله هنری طلعت
#عشـق_با_معجـزه_او #قسمت_صـد‌وپنجاه‌وچھارم به ساعت زل زدا بودم و حرکات عقربه ها را میشمردم ،
رضوانه بود. دیشب تماس گرفت و گفت به پیشم می آید؛ پیش دستی کرد، چون من هم قصد داشتم به بهانه ی تولد سید طاها به خانه شان بروم. درب را باز کردم. سید طاها به سمتم دوید و بغلم کرد. _سلام هایه. +سلام عزیزم. خوش اومدی. گونه ام را بوسید و کنار مادرش ایستاد. +ماشاءالله چه بزرگ‌شده 😍. _هیچی نگو 😠 یه ساعته هر چی در میزنم چرا باز نمی کنی؟؟ اصلا صدایی نشنیده بودم، جز صدای امیر، جایی را ندیده بودم، جز آن شبی که با امیر برای آخرین بار صحبت کردم. +شرمنده. حالا بیایید بالا. _یه لحظه نگرانن شدم دیوونه‌. خندیدم و تعارفشان کردم. رضوانه چادرش را در آورد و نشست. نسکافه ها را روی میز گذاشتم، با لبخندِ ساختگی گفتم: +ما اینجا نامحرمی نداریم ها، راحت باش. _خوبه. +هر جور راحتی 😊. _ماما، نینی کو؟ +خوابه خاله. به آشپزخانه رفتم تا میوه بیاورم. _بیا بشین. هنوز نسکافت رو نخوردیم رفیق. ظرف ساده ی میوه را روی میز عسلی گذاشتم و طبق عادتِ این چند ماهه ام جای همیشگی امیر نشستم. _خوبی؟؟ +شکر... _کوثر تا کی می خوای تنها بمونی؟... +تنها؟؟ من که تنها نیستم. شب تا صبح امیر کنارمه، خاطراتش هست، خونه ی مامانم می رم زینب هم که هست.... رضوانه خودش را با نوازش طاها مشغول کرد و چیزی نگفت. به استکان ها اشاره کردم. +یخ کردن. طاها میوه چی دوست داری؟؟ _گیابی. _هرکار میکنم درست حرف نمی زنه. +درست میشه، سخت نگیر. بچه همیناش شیرینه دیگه. نویسنده: هرگونه کپی برداری بدون اجازه نویسنده است 🙃 ادامه دارد... 🌱| @asheghaneh_talabegi |🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 🔸 های شام دو تا بشقاب🍽 و یک قابلمه بود . رفتم سر ظرف شویی 🔹گفت :انتخاب کن ، یا بشور من آب بکشم ، یا میشورم تو آب بکش 🔸گفتم :مگه چقدر ظرف هست⁉️ گفت :هر چی هست ، انتخاب کن انجام میدیم. راوے:همسرشهید❤️ 🌷 🍃❤️ @asheghaneh_talabegi
😌 *صلوات خاصه حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام* @asheghaneh_talabegi
8401419_977.mp3
13.76M
وقتی میام حرمت میگم اینجا بهشت منه آقا...تو واسه من کرمت، خیلی مثل امام حسنه😌❣ عیدتون مبارک😍❤️ @asheghaneh_talabegi 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا