°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
گفت : من تنها نیومدم خواستگاری !
با مادرم حضرت زهرا اومدم😊
منم نامردی نکردم🙄
گفتم :
منم به شما بله نگفتم😐
من به مادرتون حضرت زهرا
بله گفتم🙄😍😅
#همسر_شهید
#شهیداسماعیل_سیرت_نیا
#راهعروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
محمدحسیـن را مےشناختم😊
میدانـسـتم که سرباز مطیع امر ولایت است💚👌🏻
مےدانستم پا توی راهی نمیگذارد که
ذرهای نارضایتی
حضرت آقا در آن باشد😇
ایمان ، عشق و معرفتش به اهلبیت💚
را هم از نزدیک دیده بودم☺️
میدیدم که چطور براے برگزاری هر چه باشکوهتر مراسم اهلبیت و شهـدا دست و پا میزند😌
به خاطر همین چیزها دلم قرص بود و
بله را گفتم💍☺️
خودش هم مےدانست که من پایه کارهایش هستم😉✌️🏻
#همسر_شهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
بنده دو روز قبل از شهادت باهاشون صحبت کردم
و از اونجایی که ایشون همیشه دل منو قرص میکردن که برمیگردن😊
من اصلا احتمال شهادت رو نمیدادم😞
البته میدونستم یه روز شهید میشن
ولے فکر نمیکردم به این زودی باشه!!
یکے از اقوام ۴شنبه شبــ با پدرم تماس گرفتن
و خبر شهادت رو دادن💔
دیگه برادرمم متوجه شد و به مادرم گفت
ولے به من چیزی نگفتن من صبح بلند شدم یه کم متوجه جو سنگین خونه شدم
ولے اصلا به فکرم نمیرفت🙄
حالم یه مقدار بد بود تا خود سرڪار صلوات میفرستادم و و برای همسرم حدیث کسا میخوندم😢📿
نزدیک ساعت ۹ بود پدرشوهرم تماس گرفت با من
و گفت میگن روح الله زخمی شده
دیگه من سریع گوشے رو قطع کردم
با پدرم تماس گرفتم پدرم گفتن مجروح شده
داریم هی بهش میگیم بیا عقب
ولے قبول نمیکنه🙁
پدرم گفتن شما مرخصے بگیر من الان میام دنبالت
من بازم باورم نمیشد
دیگه برادرم اومد دنبالم
بازم تا خونه بهم نگفت
دیگه توی پارگینگ خونه که رفتم همه فامیل اونجا بودن مادرم بغلم کرد و گفت روح الله ت شهید شد💔😭
و خیلے سخت بود اون لحظه....
#همسر_شهید
#شهید_روح_الله_قربانی
#راهعروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
کت و شلوار دامادیاش را
تمیز و نو در کمد نگه داشته بود😇
به بچههای سپاه میگفت:
«برای این که اسراف نشود،
هر کدام از شما خواستید داماد شوید،
از کت و شلوار من استفاده کنید.
این لباس ارثیهی من برای شماست.»😇
پس از ازدواج ما،
کت و شلوار دامادی محمد حسن،
وقف بچههای سپاه شده بود
و دست به دست میچرخید😅😊
هر کدام از دوستانش که میخواستند داماد شوند،
برای مراسم دامادیشان، همان کت و شلوار را میپوشیدند.😅
جالبتر آن که،
هر کسی هم آن کت و شلوار را میپوشید؛
به #شهادت میرسید!😢💚
#خانم_فاطمه_فخار
#همسر_شهید
#شهید_محمدحسن_فایده
#راهعروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
گفت اگه منُ بےسر بیارن چیکار میکنی ؟🙄
_۶ساله داری میری هیچیت نمیشه😅
_حالابگوچیکارمیکنے ؟
_چےبگم ؟
میشینم نگاهت میکنم
نگاه کرد
به شوخےگفت :
آی اون لحظه قیافهت دیدنیه😋😉
#همسر_شهید
#شهید_میثم_مدواری
#راهعروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
حــالِ مــن
خــوبـــ اسـت
امّـــــا ...
خــوبــــ را
معــنا نڪـــن😔
انـتــظارِ
دیـــدنِ
محـــبوبـــــ را
معــنا نڪـــن...💔
#همسر_شهید
#شهید_محمد_بلباسی
#راهعروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
گفت :
تا روزی که جنگ باشه...
منم هستم...
میخوام ازدواج کنم💍
تا دینم کامل شه...
تا زودتر شهید شم🙄
مادرشم گفت :
"محمدعلی مال شهادته…
اونقده میفرستمش جبهه…
تا بالاخره شهید شه...
زنش میشی..؟؟
قبول کردم☺️
لباس عروسے نگرفتیم...
حلقه هم نداشتم...
همون انگشتـر نامزدی رو برداشتم💍😌
دو روز بعد عقد...
ساکشو بست و رفت😔
یه ماه و نیم اونجا بود...
یه روز اینجا...😢
روزی که اعزام میشد گفت:
تو آن شیرین ترین دردی
که درمانش نمیخواهم ❤️
همان احساس آشوبی
که پایانش نمیخواهمـ😍
"زود برمیگردم"
همه چیو آماده کرده بودم؛
واسه شروع یه زندگے مشترڪ💕
که خبر شهادتش رسید...😭
حسرت دوباره دیدنش...
واسه همیشه موند به دلم...😔
حسرت یه روز...
زندگی کامل با او....💔
#همسر_شهید
#شهید_محمدعلی_رثایی
#راه_عروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
حــالِ مــن
خــوبـــ اسـت
امّـــــا ...
خــوبــــ را
معــنا نڪـــن😔
انـتــظارِ
دیـــدنِ
محـــبوبـــــ را
معــنا نڪـــن...💔
#همسر_شهید
#شهید_محمد_بلباسی
#راهعروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
هروقت از #سوریه میومد
هیچ چیزی باخودش نمےآورد
میگفت:
من از بازارشام هیچ چیزی نمیخرم.
بازاری که درآن حضرت زینب(س)رو چرخونده باشن خرید نداره😭💔
#همسر_شهید
#شهید_روح_الله_قربانی
#شهدای_مدافع_حرم
#راه_عروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
محمدحسیـن را مےشناختم😊
میدانـسـتم که سرباز مطیع امر ولایت است💚👌🏻
مےدانستم پا توی راهی نمیگذارد که
ذرهای نارضایتی
حضرت آقا در آن باشد😇
ایمان ، عشق و معرفتش به اهلبیت💚
را هم از نزدیک دیده بودم☺️
میدیدم که چطور براے برگزاری هر چه باشکوهتر مراسم اهلبیت و شهـدا دست و پا میزند😌
به خاطر همین چیزها دلم قرص بود و
بله را گفتم💍☺️
خودش هم مےدانست که من پایه کارهایش هستم😉✌️🏻
#همسر_شهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
اسفند ڪه میشه
بوے عید ڪه میاد🎈
حال همه خوبــه...😋
جـــز...
کسے که غبـار🌫
از عڪس اونے که نیست🕊
پاڪ مے کنه...💔😔
#شهید_مهدی_حیدری
#همسر_شهید
#راه_عروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙
°\💕/°
°/ #همسفرانه \°
.
.
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ،
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺣﻤﻴﺪ ﺗﻮ ﻛﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
ﺗﺎ ﺣﻤﻴﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﺑﻴﺮﻭﻥ،
من اصلا ﺗﺤﻤﻞ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ😣
ﻣﻌﻤﻮلا ﻣﻲ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ
ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ می ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ.
ﺣﻤﻴﺪ ﻭقتے ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻳﻪ مدتی ﺍﺯ ڪﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ می ﮔﺸﺖ،
ﺧﺐ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﺴﺖ ﻣﻦ ﻛﺠﺎﻡ.🤔
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺯﻧﮓ ﻣﻲ ﺯﺩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻦ می ﮔﺸﺖ.
ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻦ "ﺣﻤﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ..."😅😉
ﺣﻤﻴﺪ ﺑﻌﺪ ﻳﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺧﻮﺑے ﺍﺯﻡ ﮔﺮﻓﺖ؛🙄
ﺍﻭﻥ ﻣﻨﻮ ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺩﻭ - ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ...
ولے ﻣﻦ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻟﻪ ڪه ...💔
#همسر_شهید
#شهید_حمید_باکری
#همسفر_تا_بهشت
#همسران_شهدا
#راه_عروج
.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
💙@asheghaneh_talabegi💙