eitaa logo
مجله هنری طلعت
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
186 ویدیو
9 فایل
بسم‌رب‌العشق♥️ . کمی طنز فقط،نه چپ نه راست 😉
مشاهده در ایتا
دانلود
آب دستتونه بذارید زمین اینو وقتی خانمت ای میکنه قصدش با شما نیس! قصدش که نیست! که همه تلاشتو میکنی بدی!! اون فقط داره میکنه. هیچ تو حرفاش نیس. حرفاش بهم ندارن. چون فقط داره و روانی میشه. اون داره با از شما ، و میگیره. سعی نکن ازش ! چون اون وقت ازش !! چون برای نیومده. برای اومده. به حرفاش بده و وقتی مثلا میگه چن وقته بیرون نرفتیم. براش که بردیش بیرون رو مثال نزن!! بگو راس میگی! با توئه! دلت گرفته. درسته؟ همین یه جمله میکنه. اون وقت این ارامش دوباره به میشه. @asheghaneh_talabegi 🎀
••⚜•• ؛ "و علیڪم‌السّلامِ" شیرینۍست، در جوابِ تمامِ‌ "سلام‌هــــــــا" عالیجنابِ صلح جهان در تنگ دستیِ مطلق است؛ بیا....!!! @asheghaneh_talabegi 🎊
❁﷽❁ 💙 بہ سرم رحمٺ بےواسعہ یعنے مهدے بهترین حادثه و واقعہ یعنے مهدے اخم چشمش علے و خنده‌ے زهرا بہ لبش جمع این جاذبہ و دافعہ یعنے مهدے 🎊💝 ❦ @asheghaneh_talabegi
7944335_449.mp3
7.54M
•﷽• 🎁|"مثلِ خورشید آسمونے تو" 🎤| 🎤| {🎉🎊} • • 💞| @asheghaneh_talabegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله هنری طلعت
#عشـق_با_معجـزه_او #قسمت_هـفتاد‌و‌سوم +امیر داره برف میاد. _جدی؟ ماشین نداریم باید زنگ بزنیم
هفته ی آخر اسفند بود، بعد از کمک کردن به مادرم و مامان مرضیه حالا نوبت خانه ی خودم بودم. مرخصی گرفتم تا کار هایم را زودتر تمام کنم. صبح که امیر رفت شام درست کردم و دست به کار شدم. تا شب خانه را گرد گیری کردم و فرش ها را برای شست و شو جمع کردم. امیر که در را باز کرد، با سر و وضع خاکی به استقبالش رفتم. +سلام، خدا قوت. نیا تو باید بریم تو حیاط. _علیک سلام. نرسیده راهمون نمیدی؟ +خونه همش خاکه، کثیف میشی. بعدش هم تو خاک نمیشه غذا خورد که. _دلت میاد من نیام تو؟؟ +خب بفرما. خودش سفره را پهن کرد و چید؛ ظرف های شام را هم شست. _فردا جمعه اس. کمکت میکنم. لبخندی زدم و چیزی نگفتم. فردا صبح بعد از صبحانه فرش ها را شستیم، اکثر کار ها را امیر انجام داد و من فقط با شلنگ سر تا پایش را خیس می کردم. فرش ها را که پهن کردیم امیر هم تلافی کرد و من را با شلنگ خیس کرد. شربت درست کردم؛ بعد از خوردن شربت به سراغ شست و شوی کف رفتیم. کارِ سه روزه ام یک روزه تمام شد. شب هم با امیر به خرید رفتیم و به سلیقه ی امیر عیدی ها را خریدیم و بعد به سراغ لباس رفتیم. هفته ی اول فروردین همه ی عید دیدنی ها را رفتیم و مرخصی امیر هم تمام شد. هفته ی دوم بود که امیر صبح زود بعد از نماز به ماموریت رفت. سیزدهم بود. کتابم را بستم و با امیر تماس گرفتم. _سلام خانم جان. +سلام خوبی؟ خدا قوت. _خداروشکر، شما خوبی؟ +خوبم. _کجایی؟ با ذوق گفتم: +بیت الزینب. _چرا نرفتی بیرون؟؟ +تو نیستی. _منم میام، حالا شما برو. بابا زنگ زد گفت میاد سراغت. +دستش درد نکنه. باشه، پس برم حاضر بشم. خداحافظی کردیم و حاضر شدم. لباس در تنم زار میزد، چند روزی میشد نمی توانستم غذا بخورم؛ سر گیجه هم داشتم و همین باعث حالت تهوع میشد و بخاطر همین و زنم کم شده بود. با صدای بوق ماشین از پله ها پایین رفتم. نویسنده: هرگونه کپی برداری بدون اجازه نویسنده است 🙃 ادامه دارد... 🌱| @asheghaneh_talabegi |🌱
🔴 رأس ساعت 21:00 طنین شعار «یا مهدی ادرکنی» و «یا حجت ابن الحسن عجّل علی ظهورک» در فضای عطرآگین اقصی نقاط میهن اسلامی از فراز بامهای منازل، پنجره‌ها و بالکن‌های مجتمع‌های مسکونی و مأذنه‌های مساجد و دیگر اماکن مذهبی توأم با نورافشانی دعوت به عمل آید. 🎊 @asheghaneh_talabegi 🎊
4_5796140863683823877.mp3
11.1M
. . . اگہ بیاد دنـیا 🌱رو به پاتـ میریزمــ🍓 اگہ بیاد دیگه تـموم میشه پاییزمـ🍃 . . •🎉• •😍• •🧔🏻• •°[ @asheghaneh_talabegi 🌱]°•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاره‌های حرم امام رضا(ع) میلاد منجی عالم بشریت را بشارت دادند💓 😍 🌸 .💚. @asheghaneh_talabegi 🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°°° ❤️ ;حوصـلہ ام خستہ نمے شود تورامـانندهــردقیقه میخواهـم... میخوانـم... آرزو میڪنم... ♥️🍃 🍃 امّـابیاامـشب تۅخـودٺ بپرس ڪہ چه میخواهے؟ چہ مـیخوانے چہ آرزو میکني مـن هم بگویم تۅرا...تۅرا...تۅرا @asheghaneh_talabegi 🎀