eitaa logo
مجله هنری طلعت
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
186 ویدیو
9 فایل
بسم‌رب‌العشق♥️ . کمی طنز فقط،نه چپ نه راست 😉
مشاهده در ایتا
دانلود
༻﷽༺ ❤️ حالـم بہ جز نگـــاهِ تـو بهتــر نمےشود يڪ روز بــدوݩ ذڪرِحسيـــن‌ ســر نمےشود مےگریَم از برای حــرم رفتنــم حُســــیݩ نابــرده رنـــج گنـج مُيســَر نمی شود ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ @asheghaneh_talabegi
💞 شما که همسرت را پیدا کرده ای... شما که همدم و هم نفس داری... شما که برای درد و دلت یک آغوش داری که آرام بگیری... شما که در انتظار زندگی مشترک لحظه شماری می کردی و اکنون ویا مدتهاست او را یافته ای... بله با شما هستم عزیزم ... یک لحظه را برای و عشق ورزی به او را از دست نده... دقیقه ها ، با هم بودن زود می گذرد... قدرش را بدان... که در روزهای تنهایی در حسرت اینجا و اکنون نباشی... 🔴 💖 @asheghaneh_talabegi 💖
💕 دست هایت سرنوشت من است رهایشان نمیکنم ☺️❤️ @asheghaneh_talabegi 🌸🍃
مجله هنری طلعت
#عشـق_با_معجـزه_او #قسمت_صـد‌وسـی‌وهفتـم ‌‌‌‌‌ چه زود تمام شد! شاید کم بود اما تکلیف را
+زینب جان بریم بیرون؟ انگاری که منتظر باشد، سریع گفت: _آره آره... لبخند زدم. +برم لباس بپوشم بعد. و از اتاق بیرون رفتم. به حال امیر غبطه می خوردم، او جاودانه شده بود و زنده، و من مرده بودم؛ باید برای قلبم فاتحه ای میخواند.... فیلم های مختلفی از امیر مانده بود که هنوز ندیده بودم، اما قصد داشتم ببینم... ♡♡♡ _مامان این خوبه؟؟ به سمت زینب رفتم، کنار دفتر ها ایستاده بود و یکی از آنها در دستش بود. +آره مامان خوبه. برای دوستات هم این طوری باشه؟ _آره دیگه. +باشه، پس به تعداد بزار تو سبد. هفته ی آخر شهریور بود و با زینب به خرید مدرسه آمده بودیم. به رسمِ پنهانی هر سال امیر برای بچه هایی که امیر را بهتر از ما می شناختند هم خرید کردیم. به سلیقه ی زینب، هم برای خودش و هم برای بچه ها وسایل را خریدیم و پیش بچه ها رفتیم. +زینب جان اینا رو تنها نمی تونی ببری سنگینه. زنگ میزنم خانم گودرزی بیان باهم برید. چشمانش را به نشانه ی تایید باز و بسته کرد. +سلام خانم خوبین؟ بی زحمت بیایید پایین کمک دختر ما. بعد از شنیدن پاسخ هایش و تشکر قطع کردم. از ماشین پیدا شدم و در را برای زینب باز کردم. چادرش را مرتب کردم. +مواظب خودت باشی ها. _چشم. +بی بلا. زینب با خانم گودرزی رفت و من در ماشین منتظرش ماندم‌‌. هیچ وقت خودم پیش بچه ها نرفتم، نمی خواستم مرا ببینند و هنوز هم باید امیر را می دیدند نه من را... این بچه ها امیر را مثل پدر دوست داشتند!! نویسنده: هرگونه کپی برداری بدون اجازه نویسنده است 🙃 ادامه دارد.... همه بر سر زبانند و "تو" در میان جانی... 🌱| @asheghaneh_talabegi |🌱
😇 سلام‌دوستان‌گلم‌خوش‌آمدمیگم‌به‌تازه‌واردها🌸🍃 وممنونم‌از‌دوستای‌قدیمیمون‌که‌توی‌کانالمون‌تااین‌لحظه‌حضوردارن🌺🌱 اگرنظری‌پیشنهادی‌راجب‌کانالمون‌دارین‌لطف‌کنین‌به‌پی‌وی‌بنده‌بیاین‌ونظرات‌خودتون‌روارائه‌کنین‌بانظراتتون‌هم‌کانالمون‌پیشرفت‌میکنه‌هم‌دوستای‌گلمون‌لفت‌نمیدن‌☺️🙃 منتظر‌نظرات‌وپیشنهاد‌هاتون‌هستم😇👇🏻 @Zeynab_bano76
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 💚 از یڪ طرفے عاشق دیواࢪ بقیع وُ از یڪ طرفے عاشق ایۅان حسینݥ از ڪرببلا جاده کشیدݥ بہ مدینہ دیوانه ے این جاده ے بینُ الحسنینم بھ نیت زیارتش هرصبح مۍخوانیم♥ 💫 | صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰااَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟ @asheghaneh_talabegi ☀️
❤️ هـــــــوا خواه ام😍 جانـــــا🌹 و میدانـــم که میدانـــی👌😌 خادم الشهدا:) : @asheghaneh_talabegi 💖
داروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم... خادم الشهدا:) : @asheghaneh_talabegi 💖
همانی که... رگِ خواب مرا میدانی😉🌹 خادم الشهدا:) : @asheghaneh_talabegi 💖
کاش این هوا هر روز مثل ِتو باشد بوییدنی بوسیدنی نفس کشیدنی... خادم الشهدا:) : @asheghaneh_talabegi 💖