eitaa logo
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
857 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
4هزار ویدیو
201 فایل
هر کس به هر نحو یک قدم در راستای کار فرهنگی با ما باشید تا به اندازه خودمون قدمی برداریم🌹 ✏️طلبه دهه هفتادی: @taha_00313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 شخصی در مدینه انبار خرما داشت و وصیت کرد پس از مرگش این اموال را بین فقرا تقسیم کنند، یکی از مردم به پیامبر(ص) گفت: چه ثوابی واقف خواهد برد؟ پیامبر(ص) یکی از خرما های له شده را از زمین برداشت و فرمودند: به خدا قسم اگر آن شخص همین یک خرما له شده را در زمان حیاتش وقف کرده بود به مراتب ثوابش از وقف این همه خرما پس از مرگش بیشتر بود. https://eitaa.com/vaqf_hadi
📔 فردی از عارف خواست که او را موعظه کند. عارف گفت : مرنج و مرنجان! گفت: «مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم ولی «مرنج» یعنی چی؟ چه‌طور می‌توانم ناراحت نشوم !؟ مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده ، چه‌طور نباید برنجم؟» عارف پاسخ داد : « علاج آن است که خودت را کَسی ندانی ،، و اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی‌رنجی! » جفا کشیم و ملامت خوریم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری‌ست رنجیدن https://eitaa.com/vaqf_hadi
❄️⇦ می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. ❄️⇦ مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. ❄️⇦ کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.» https://eitaa.com/vaqf_hadi
شخصی از امیرالمومنین علیه السلام پرسيد: اگر من آب بنوشم حرام است؟ مولا فرمود : نه گفت : اگر خرما بخورم است؟ امیرمومنان فرمود : نه سوال کرد : پس چگونه است اگر اين دو تارا با هم مخلوط كنم و مدتی در آفتاب بگذارم تا شراب شود خوردنش حرام است حضرت فرمود: اگر آب به روی سرت بپاشم‌ دردی ميكنی؟ عرض کرد نه فرمودند : اگر مشتی خاک به صورتت بپاشم چطور؟ عرض کرد نه سپس فرمودند: اگر اين دو تا را باهم مخلوط كنم ومدتی در آفتاب بگذارم آنگاه آن‌را بر سرت بزنم چطور؟ گفت : آقا فرق سرم شكافته می شود. مولا فرمود آن نيز اينگونه است. 📚منبع  کتاب قضاوتهای امیرالمومنین علیه السلام https://eitaa.com/vaqf_hadi
🔴 من کنت مولاه فهذا علي مولاه 🔴 جناب آقای حاج احمد یغمائیان نقل کردند: روزی به آقای مجتهدی عرض کردم، آیا این عید نوروزی که اینقدر مردم به آن توجّه دارند و به خاطرش مسرورند و لباس نو می پوشند، فلسفه ای هم دارد؟ ایشان فرمودند : بله آقاجان، روز عید غدیر که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت مولا علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کردند، مصادف بوده است با روز جمعه ای که اول فروردین بوده است. کتاب لاله ای از ملکوت جلد اول صفحه ۱۸۸ 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 حداقل برای یک نفر☝️ ارسال کنید🌹 https://eitaa.com/vaqf_hadi
💠خراب کردن خانه راشد(واعظ مشهور) 🍃در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد 🍃 به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود 🍃هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!» 🍃بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟ 🍃 گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است! ✨من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم✨ 🍃بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت: ☀«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...» جرعه ای از دریا، ج۲، ص۶۵۸ 🔹پ.ن: اگه به دستورات دینی عمل بشه، خیلیا شیفته اسلام میشن ولی چه کنیم که.... حداقل برای یک نفر☝️ ارسال کنید🌹 https://eitaa.com/vaqf_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 معجزه برای ماشاءالله نجار ☑️ داستانی بی نظیر که تا بحال نشنیده اید حداقل برای یک نفر☝️ ارسال کنید🌹 https://eitaa.com/vaqf_hadi
جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد، خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید : 💥نماز را واجب کردم ولی این تکلیف را از معذور و مجنون و طفل برداشتم 💥روزه را واجب کردم ولی آن را برای مسافر الزامی نکردم 💥حج را واجب کردم ولی ان را از بیمار نخواستم 💥زکات را واجب کردم ولی آن را از گردن نیازمند ساقط کردم. 💥اما دوست داشتن و حب علی بن ابی طالب سلام الله علیه را واجب کردم و محبتش را بر تمام اهل آسمانها و زمین الزام نمودم . بدون آنکه معذوریت و رخصتی در آن باشد. هرکس ذره ای از حب علی دور باشد به واجب الهی عمل نکرده است @shahidmena_namazi_maki
🔹تو برو کشکت را بساب! ✍می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. ⇦ کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.» @shahidmena_namazi_maki
🖍 روزی خانمی نزد ملایی آمد و از شوهرش گلایه کرد ملا بعد از بررسی متوجه شد مشکل خاص ماورایی ندارند ، ♦️زن اصرار به داشت و گفت باید برای کاری کنی که او با من مهربان باشد 🔹 ملا ناچارا به او گفت: باشد چشم لیکن مواردی لازم دارد که بنده ندارم 🔸 زن گفت : هر چه باشد هرکجا که باشد برایت تهیه میکنم 🔹 ملا گفت : چند تار مو از یال نر ،چند تار مو از بنگال ، چند تار مو از بگربه وحشی ....آیا میتوانی تهیه کنی ⁉️ 👈ملا در واقع خواست او رد یا منصرف کند اما نتوانست ناچارا او را دنبال نخود سیاه فرستاد یعنی کاری نشدنی ‼️ 🔸 زن گفت آری میتوانم ولی زمان میبرد . 🔹 ملا با تعجب 😳بسیار گفت : باشد هر وقت آوردی ۶ ماه بیشتر فرصت نداری 👈 زن رفت سراغ باغ وحش 😅 چند کیلو گوشت هم با خود برد و هر روز به شیر و ببر و گربه وحشی گوشت میداد ، یک ماه طول کشید آرام به انها نزدیک شد 😨😱 آنها با او ملایم و تو حدودی دوست شدند دست روی سر آنها کشید و انها را ناز میکرد و هر روز کارش این بود تا زمانی که با خود قیجی آورد و از هر کدام مقداری مو برید 😬😅 پس از ۳ ماه موها را برای ملا آورد 🔸و گفت : مواردی که لازم داشتی آوردم به قولت عمل کن، 🔹 ملا باتعجب 😳 گفت چگونه این کار رد کردی ⁉️ 🔸 گفت :جناب ملا نمی دانی چه سختیها کشیدم چه کشیدم هر روز کارم ناز کردن این حیوانات وحشی بود تا رام شدند ✅ ملا گفت : بنده خدا اگر چندتا از این نوازشها را سهم میکردی سریعتر و بهتر شوهرت با تو مهربان میشد ، نه تنها موی سر بلکه جانش را هم برای تو میداد 🌺 @shahidmena_namazi_maki
▪️مردی که خدا را باور کرده بود! زیبایی از زندگی یار دلسوخته امام عصر علیه السلام، مرحوم آیت الله کوهستانی، به مناسبت سالروز درگذشت ایشان (۸ اردیبهشت)