eitaa logo
#شهید_رئیسی
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2هزار ویدیو
30 فایل
🌷 آینده از آن ماست، به وعده الهی اطمینان داشته باش . ارتباط : @YaRezajan 🌳تااینجااومدی‌تعجیل‌درفرج‌آقایه‌صلوات‌بفرست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #همسرانه 🔴 نحوه تعامل با همسر توسط آیت‌الله بهجت در مشکلات زندگی 📮شما هم رسانه ما باشید: @Talabeasr
#همسرانه 🔥 هر آنچه به می رسد، از خود ماست. مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بود. اصحاب خاصّش فهمیدند که این مرد بزرگ الهى، گاهى که به داخل خانه می‌رود، همسرش حسابى او را کتک می‌زند. یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا آیا همسر شما گاهى شما را می‌زند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، گاهى که عصبانى می‌شود، حسابى مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد. گفتند: او را طلاق بدهید. گفت: نمی‌دهم. گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی‌دهم. گفتند: چرا؟ فرمود: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمومنین علیه‌السلام می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من تعظیم می‌کنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمی‌دارد، (کمی مغرور می‌شوم) همان وقت می‌آیم در خانه، کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود. این چوب الهى است، این باید باشد.   📙کتاب‌نفس؛ انصاریان،ص ۳۲۸ 📮شما هم رسانه ما باشید: @Talabeasr
علما ...مادرم در حال احتضار بود 🔶فرزند علامه جعفری می گوید: علامه معتقد بودند، خانواده خصوصا زن در موفقیت هر شخصی خیلی موثر است، علی‌رغم اینکه مادرم، سواد چندانی نداشت ولی از معرفت بالایی برخوردار بود و این را فهمیده بود که کارهای فکری و خدمات علمی و اجتماعی ایشان برای مردم مفید است و او به عنوان یک زن باید بستر زندگی را چنان فراهم کند که دغدغه‌ خاطری نداشته باشد؛ بنابراین فشار ما بچه‌ها و رتق و فتق امور خانه بر دوش مادرم بود؛ وقتی علامه این فداکاری‌ها را میدیدند مجذوب او می‌شدند. . 🔶مادرم اواخر عمرش شدیدا مریض و بستری بود، می‌خواستم بروم بیمارستان پیش مادرم؛ با شگردهای بسیار، استاد را مجاب کردم که در خانه بماند و من از بیمارستان وضعیت مادرم را به ایشان اطلاع دهم. . 🔶وقتی رسیدیم بیمارستان، مادرم در حال احتضار بود به کمک خواهرانم، تختش را رو به قبله کردیم دقایقی نگذشته بود که من دستی را روی دوشم احساس کردم؛ برگشتم دیدم علامه است؛ نتوانسته بود منتظر تلفن بماند و حالا حس درونی بود یا ... ایشان را به بیمارستان کشانده بود خدا می‌داند. . 🔶علامه وقتی دیدند مادرم در حال احتضار است از حفظ شروع کردند به خواندن دعای عدیله یادم، هست دست مادرم را گرفته بود و در حالی که اشک از چشمانشان جاری بود دهانشان را به گوش مادرم نزدیک کرده و به زبان آذری پرسیدند. . 🔶«جمیله خانم منی حلال اِئلیسن؟» یعنی جمیله خانم مرا حلال می‌کنی؟ مادرم حالش به شدت بد بود و در حال احتضار بود و قادر به تکلم نبود و فقط با سر اشاره کرد که بلی حلال می‌کنم. . 🔶شما علاقه این مرد بزرگ را نسبت به همسرش ببینید که در لحظات آخر او هم به دنبال رضایت اوست و این یکی از صحنه‌هایی است که برایم تکان دهنده است و هیچ وقت از یادم نمی‌رود. . 🔶در مراسم شام غربیان مادرم از علامه درخواست کردند که چند دقیقه‌ای صحبت کنند، ایشان پذیرفتند و در خلال صحبت‌هایشان در مورد مادرم گفتند: « این زن در زندگی دغدغه‌ای برای من ایجاد نکرد و چهل‌سال با من هم کاروانی کرد». . 🔶علامه افزودند: «ما روزانه مهمانان بسیاری داشتیم، ولی ایشان لحظه‌ای از این زندگی شکایت نکرد و من از ایشان در پیشگاه خدا طلب عفو می‌کنم.» 📮شما هم رسانه ما باشید: @Talabeasr