لباس هایم را شسته بودم داشتم میچلاندم و روی بند پهن شان می گردم که سنگینی دستی را روی شانه هایم حس کردم برگشتم مهدی باکری بود. حال غریبی داشت. گفت آقا جعفری چند لحظه با شما کار دارم، گفتم در خدمتم. پشت سرش راه افتادم خاکریز را دور زد و روی زمین نشست. من هم نشستم. سرش پایین بود و با دست خاکها را پس و پیش می کرد. هاج و واج نگاهش میکردم منتظر بودم تا به حرف بیاید، ولی چیزی نگفت. پرسیدم آقا مهدی کارتون چی بود؟ مشتش را آرام باز کرد. دانه های شب از لای انگشتانش روی زمین ریخت به صورتم نگاه نکرد گفت حاج آقا این خاکریز منبر و منم پامنبری برام حرف بزنید نصیحتم کنید این روزها خیلی به پند و اندرز نیاز دارم، جا خوردم گفتم آقا مهدی این چه حرفیه ؟؟ شما باید ما رو راهنمایی کنید. بعضش را فرو داد و گفت الان این منم که نیاز دارم و هر چه طفره رفتم. فایده نکرد. شروع کردم از قیامت گفتم و از معاد از بهشت و جهنم، از کاخ های بهشتی و از طبقه های آتش مهدی سر روی زانو گذاشته بود و اشک می ریخت. که گاهی صدای هق هق اش بلند میشد و شانه های مردانه اش تکان می خورد. حس و حالی داشت که تا آن روز ندیده بودم.
یاد خداوند موجب جلب نظر حق تعالی به سوی انسان میشود. لذا می فرماید فاذکرونی اذکرکم، هر کس اهل ذکر باشد خدای سبحان از او یاد خواهد کرد و وقتی خداوند متعال از کسی یاد کند امکان ندارد به ورطهی غفلت سقوط کند. مرحوم علامه طباطبایی در روزهای آخر عمر شریف خود در جمع عده ای از شاگردان و ارادتمندان در اجابت به تقاضای اینجانب مبنی بر نصیحت حاضرین، همین آیه فاذکرونی اذکرکم را متذکر شدند و چند روز بعد در حالی که مرتب کلمه《توجه》را تکرار می کردند. از دنیا رفتند.
- شهید مهدی باکری
| #خودسازیبهسبکشهدا
خواب مصیب، معاونش را دیده بود و حال غریبی داشت. بهش گفته بود خیلی دلتنگ تون شدم هم دلتنگ تو هم دلتنگ بقیه ی شهدای واحد، می گفت التماسش کردم و پرسیدم از کدوم راه کار رفتی که به این مقام رسیدی؟ شهید مجیدی هم گفته بود راه کار اشک! از فردای همان روزی که خواب دیده بود تا صبح شهادتش، روز و شبی نبود که چشم هایش خیس اشک نباشد. حالا به هر بهانه؛ روضه ، نماز، نماز شب و یا حتى موقع توجیه نیروها بغض توی گلویش جمع می شد و گریه می کرد. آن هم با صدای بلند بی ریای بی ریا.
در بخشی از دعای کمیل چنین آمده است:
و سلاحه البکاء، یعنی سلاح انسان مؤمن گریه است؛ زیرا برای هر چیز وسایلی لازم است و برای غبار رویی صحنه تیره آیینه هم سلاح لازم است و سلاح آن شوینده ویژه ای است؛ آیینه دل را باید با اشک شب و روز، شست و شو و تطهیر کرد.
| #خودسازیبهسبکشهدا
' شهیدعلیچیتسازیان
شنیده بودم توی بازار کار میکند ولی چه کار نمی دانستم. گذرم به بازار افتاد چشمم به جوانی خیره ماند که هیکلی درشت و ورزشی داشت. به نظرم آشنا آمد. بیشتر نگاهش کردم خودش بود؛ ابراهیم داشتم از تعجب شاخ در می آوردم. دو تا کارتن بزرگ روی دوشش بود جلوی یک مغازه ، گذاشت شان زمین منتظر ماندم . کارش که تمام شد رفتم جلو سلام کردم. گفتم آقا ابراهیم! برای شما زشته این کار باربرهاست نه یکی مثل شما! نگاهی بهم کرد و گفت «کار که عیب نیست، بیکاری عیبه. این کاری که میکنم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی مغرور شدنم رو میگیره گفتم اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست هر چی باشه شما شما ورزشکاری توی مردم سرشناسی... خندید و گفت ای بابا، ول کن این حرف ها رو همیشه کاری کن اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم.
امام علی علیه السلام فرمودند:
مَنْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ فِي صَلَاحِهَا سُعِدَ * مَنْ أَهْمَلَ نَفْسَهُ فِي لَذَّاتِهَا شَقِيَ وَ بَعِدَ. هر که نفس خود را در راه اصلاح آن به رنج افکند خوشبخت شود * هر که آن را با لذت هایش واگذارد بد بخت گردد و از درگاه حق دور شود.
| #خودسازیبهسبکشهدا ' شهید ابراهیم هادی