eitaa logo
⸤ طلبه نوشت‌ ⸣
284 دنبال‌کننده
389 عکس
34 ویدیو
2 فایل
ا﷽ا 📝کونوا نقاد الکلام...🔍 🔻مسائل تاریخی و فقهی و اعتقادی و سیاسی و طنز و شعر، نقد و تحلیل 🔶ناشناس برای ارسال نظرات و انتقادات و سوالات 🌐https://harfeto.timefriend.net/16739583446503 💠آیدی ارتباطی: @tabrizi_906
مشاهده در ایتا
دانلود
🖋فقه الحدیث شیخ صدوق ره (۹) 💠تفسیر الحدیث بالقرآن و الحدیث(۱) ♦️یکی دیگر از مبانی شیخ صدوق (ره) در فقه الحدیث تفسیر احادیث بوسیله آیات قرآنی و احادیث دیگر است، به نوعی میتوان از این مبنا به «ارجاع متشابهات قرآنی و حدیثی به محکمات قرآنی و حدیثی» تعبیر کرد. 📜عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ بِإِسْنَادِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: ثَلَاثٌ لَمْ یَعْرَ مِنْهَا نَبِیٌّ فَمَنْ دُونَهُ الطِّیَرَةُ وَ الْحَسَدُ وَ التَّفَکُّرُ فِی الْوَسْوَسَةِ فِی الْخَلْقِ. 🔹امام صادق علیه السّلام فرمود: سه چیز است که هیچ پیامبری و افراد پایین تر از او، از آن خالی نیستند: تطیر (فال بد زدن) و حسد و اندیشیدن وسوسه آمیز در آفرینش. 🔰فقه الحدیث 🔺از آنجا بودن این صفات مذمومه (تطیر و حسد و تفکر وسوسی) چه بسا منافی اندیشه عصمت تلقی گردد، شیخ صدوق (ره) این روایت را اینگونه با مبنای «تفسیر حدیث به قرآن» توجیه و حمل می کند و می نویسد: 🔸تطیر و فال بد زدن را پیامبران نمی کنند، بلکه در اینجا منظور این است که قوم پیامبران به پیامبرشان تطیر می زنند و می گویند مصائبی که به ما می رسد بخاطر شومی وجود فلان پیامبر است. همانطور که خداوند همین را در قرآن از قوم صالح و از اقوام دیگر پیامبران حکایت کرده است:«قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ» گفتند ما به تو و کسانی که با تو هستند فال بد می‌زنیم، گفت: فال بد زدن شما نزد خداوند است. (نمل ۴۷) و «إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ» ما به شما فال بد می‌زنیم اگر دست برندارید شما را سنگسار می‌کنیم. (یس ۱۸) 🔸اما حسد نیز مانند تطیر است یعنی خود پیامبران حسد نمی ورزند بلکه مورد حسد قرار می گیرند کما اینکه خداوند در قرآن فرموده است «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً» آیا آنان به مردم - انبیاء و اوصیاء - به سبب آنچه خدا از فضل خود به آنان داده، حسد می‌ورزند؟ ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان ملکی بزرگ دادیم. (النساء ۵۴) 🔸اما تفکرات وسوسه آمیز در آفرینش نیز ابتلای پیامبران است یعنی آنان به افراد وسوسه آمیز مبتلا می شوند همانطور که خداوند از ولید بن مغیره مخزومی نقل می کند «إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ» یعنی: او اندیشید و حساب کرد، پس کشته شده باد، چگونه حساب کرد! - یعنی در باره قرآن فکر های وسوسه آمیز کرد - گفت: این چیز جز یک سحر که انتخاب شده نیست، این چیزی جز سخن بشر نیست. (المدثر ۱۸ - ۲۴) 📚الخصال ج ۱ ص ۸۹ (باب الثلاثة) @Talabeh_nevesht110
🟤نفوذ و تأثیر شیعه در حکومت (۶)نفوذ شیعه در مناصب حکومتی ظلمه بنی العباس (علیهم اللعنة و العذاب) 🔺لا یخفی که شیعه در دوره بنی عباس بیشترین نفوذ را در حکومت داشته است بطوری که بزرگانی از روات و علمایِ شیعه در دولت بنی عباس صاحب منصب و قاضی و وزیر بودند. 🔺علی بن نایف که از دانشمندان اهل سنت است در کتاب «من مخازی الرافضة عبر التاریخ» می نویسد: خلیفه مهدی عباسی نتوانست فتنه رافضیان را از بین ببرد! از آنجا که دائما در تقیه و تستر و کتمان بودند و با نفاق شان به بزرگان دولتی در دوره بنی عباس نزدیک شده و نظرشان را جلب می کردند تا اینکه به مناصب دولتی و وزارت دست پیدا می کردند و بسیاری از خلفای بنی عباس وزیران شان رافضی شیعه بود! (من مخازي الرافضة عبر التاريخ ص ۳۲) 🔺گرچه این دانشمند اهل سنت این سیاست تقیه شیعیان را در طول تاریخ از حیله ها و نفاق شان عنوان کرده است، لکن باید توجه داشت که تقیه از دشمنان خدا و کمک به ضعفای مومنین با تقرب به سلطان ظالم به هیچ وجه نفاق نیست بلکه همان کاری است که افرادی مانند یوسف نبی و مؤمن آل فرعون و اصحاب کهف و ابو طالب انجام داده اند و شواهد بسیار تاریخی وجود دارد که شیعیان از ظلمه قبول عمل و منصب کردند بلکه وزیر خلیفه ظالم زمان شدند. 🔺این «نفوذ شیعه در دوره بنی عباس» از سخن شیخ صدوق (ره) نیز قابل استفاده است از آنجا که مرحوم صدوق از مخالفین شبهه ای حکایت می کند که خلاصه شبهه این است: چطور امام دوازدهم شما شیعیان غائب شد با اینکه اگر قرار بود امامی غائب شود باید امام های قبل از او غائب می شدند چرا که حال و وضعیت شما شیعیان در دوره امام دوازدهم که دوران بنی عباس بود بسیار خوش و راحت بود از دوره بنی امیه که شیعیان را گرفته و از آنان می خواستند از امیرالمومنین (علیه السلام) بیزاری بجویند و انواع قتل و بلا ها سرشان می آمد! با اینکه امروزه دیگر امامان تان، شیعیان شان زیاد شده و یاران شان فراوان! و مذهب شان آشکار گشته با دوستی کردن با بزرگان دولتی از بنی عباس و صاحبان سلطنت از ایشان! (کمال الدین ج ۱ ص ۴۶) با اینکه شیخ صدوق این سخن را در قالب شبهه مخالفین آورده است لکن از آنجا که مضمون شبهه (در راحتی حال شیعیان در دوره بنی عباس و دوستی تقیه ای شیعه با بزرگان دولتی بنی عباس) را قبول کرده و انکار نکرده است نشان می دهد که واقعیت چنین بوده است. @Talabeh_nevesht110
🖋فقه الحدیث شیخ صدوق ره (۱٠) 💠تفسیر الحدیث بالقرآن و الحدیث(۲) 📜أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ أَنَسٍ عَنِ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله قَالَ: حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیَاکُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ. 🔹رسول خدا(صلّى الله عليه و آله)فرمود: از دنياى شما آنچه خوش آيند و محبوب من است: زنانند و عطر! و روشنى چشمم در نماز قرار داده شده است. 🔰فقه الحدیث 🔺شیخ صدوق (ره) در ذیل این روایت می نویسد: ملحدین به این خبر استناد کرده و می گویند پیامبر شما گفت از دنیای شما سه چیز خوشایند من است و زنان و عطر را گفت ولی وقتی خواست سومی را بگوید پشیمان شد و نگفت! دروغ گفتند! همانا مقصود پیامبر از این سخنان تنها نماز بوده است چرا که خود آن حضرت صلی الله علیه و آله در جای دیگر فرموده است «دو رکعتی که متزوج زن دار بخواند برتر است از هفتاد رکعت نماز کسی که مجرد است و همسر ندارد» و نیز فرموده است «دو رکعت نمازی که عطر زده بخواند برتر است از هفتاد رکعت نماز کسی که عطر نزده نماز بخواند» پس خداوند زنان و عطر را نزد پیامبر بخاطر نماز محبوب قرار داده است. (الخصال ج ۱ ص ۱۶۶ ح ۲۱۸) @Talabeh_nevesht110
🪐 (۶) 🟢سید مرتضی (ره) در رساله ای که در رد بر منجمین نوشته است حمله شدیدی به منجمان و کسانی که آنان را قبول دارند، می کند و می نویسد: 🔹و من أدل الدلیل علی بطلان أحکام النجوم، أنا قد علمنا أن من جملة معجزات الأنبیاء علیهم السلام الاخبار عن الغیوب، و عد ذلک خارقا للعادات، کإحیاء المیت و إبراء الأکمه و الأبرص. و لو کان العلم بما یحدث طریقا نجومیا، لم یکن ما ذکرناه معجزا و لا خارقا للعادة. و کیف یشتبه علی مسلم بطلان أحکام النجوم؟ و قد أجمع المسلمون قدیما و حدیثا علی تکذیب المنجمین، و الشهادة بفساد مذاهبهم و بطلان أحکامهم. و معلوم من دین الرسول صلی اللّه علیه و آله ضرورة التکذیب بما یدعیه المنجمون و الإزراء علیهم و التعجیز لهم. و فی الروایات عنه علیه السلام من ذلک ما لا یحصی کثرة. و کذا عن علماء أهل بیته علیهم السلام و خیار أصحابه، فما زالوا یبرؤن من مذاهب المنجمین، و یعدونها ضلالا و محالا. 🔻برهان خلف: بزرگ ترین دلیل در رد بر قواعد و احکام نجومی این است که ما بصورت قطعی و یقینی می دانیم «اخبار از غیب» از معجزات انبیاء علیهم السلام است و اگر قرار بود غیر انبیاء از منجمین هم از آینده و امور غیبی بتوانند خبر دهند دیگر مسأله اخبار از غیب به عنوان معجزه و خارق العادة نمی بود! در حالی که معجزه و خارق العادة است. 🔻دلیل اجماع: مسلمانان قدیما و جدیدا بر این اجماع داشتند که منجمین را باید تکذیب کرد و مذهب شان و احکام نجومی شان فاسد و باطل است. 🔻ضروری دین و مرام و کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله: از ضروریات و واضحات دین رسول خدا صلی الله علیه و آله مسأله تکذیب ادعا های منجمین و رد بر آن ها است، روایات بسیاری که از جهت کثرت قابل شمارش نیستند از رسول خدا صلی الله علیه و آله در رد بر منجمین و تکذیب شان نقل شده است. 🔻مقابله اهل بیت علیهم السلام و سیره متشرعه در مرآی معصوم: امامان از اهل بیت علیهم السلام و اصحاب و شیعیان شان همیشه از مسلک و طریقت منجمین بیزاری می جستند و مذهب منجمین را ضلالت می دانستند. 📚رسائل الشریف المرتضی ج ۲، ص ۳۱٠ (فی الرد علی المنجمین) @Talabeh_nevesht110
🟣 ☑️يجهل ما في بيته و حكي: إنّه حضر منجم في مجلس بعض الملوك وأخذ يخبر عن أحوال السماوات فبلغه في المجلس إنّ امرأته وجدت مع شخص یزنی بها، فانشد بعض الظرفاء: حدیث المنجم في حكمه يحل لدينا محلّ الحدث يخبر عن حادثات السماء و يجهل في بيته ما حدث 📚زهر الربیع للسید نعمة الله الجزائری ره @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۱) ✔️مؤلفات اصحاب امامیه در رابطه با بداء 📚کتاب البداء 🖌محمد بن أبي عمير من اصحاب أبي الحسن موسى و الرضا عليهما السلام 📚کتاب البداء 🖌يونس بن عبد الرحمن من اصحاب أبي الحسن موسى و الرضا عليهما السلام 📚کتاب البداء 🖌يعقوب بن يزيد بن حماد الأنباري السلمي من اصحاب ابی جعفر الثانی علیه السلام 📚کتاب البداء 🖌أحمد بن أبي زاهر اشعری قمی 📚كتاب البداء والمشيئة 🖌علي بن أبي صالح بزرج کوفی 📚کتاب البداء والمشيئة 🖌محمد بن علي الشلمغاني 📚كتاب البداء 🖌محمد بن مسعود عیاشی 📚کتاب المعرفة والبداء 🖌محمد بن الحسين بن أبي الخطاب أبو جعفر الزيات الهمداني 📚كتاب التوحيد والبداء 🖌عبد الله بن جعفر الحميري أبو العباس القمي @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۲) 🔺اهل سنت که شدیدا با اعتقاد بداء مخالفت دارند، این اعتقاد را محصول یهود می دانند و در کتب شان ریشه تاریخی اعتقاد بداء را اینگونه توضیح می دهند که: 🔹مخترع و مبدع عقیده بداء یهودیان بودند 🔹کسی که آن را از یهود به اسلام داخل کرد و میان شیعیان مطرح کرد عبد الله بن سبأ یهودی بود 🔹کسی که این عقیده را ترویج داد مختار ثقفی و کیسانیه بودند ✍ناصرقفاری در «اصول مذهب الشیعه» می نویسد: 🔸وهذا المعنى المنكر يوجد في كتب اليهود، فقد جاء في التوراة التي حرفها اليهود وفق ما شاءت أهواؤهم نصوص صريحة تتضمن نسبة معنى البداء إلى الله سبحانه. ويبدو أن ابن سبأ اليهودي قد حاول إشاعة هذه المقالة، التي ارتضعها من «توراته» في المجتمع الإسلامي الذي حاول التأثير فيه باسم التشيع وتحت مظلة الدعوة إلى ولاية علي، ذلك أن فرق السبيئة "كلهم يقولون بالبداء وأن الله تبدو له البداوات. ثم انتقل هذه المقالة إلى فرقة "الكيسانية" أو "المختارية" أتباع المختار بن أبي عبيد الثقفي وهي الفرقة التي اشتهرت بالقول "بالبداء" والاهتمام به، والتزامه عقيدة. 📚 أصول مذهب الشيعة الإمامية الإثني عشرية ج ۲ ص ۹۳۹ ✍در «فرق معاصرة تنتسب إلى الإسلام» نیز غالب عواجی می نویسد: 🔸يبدو أن أول ادعى البداء على الله تعالى هم اليهود، قالوا: إن الله تعالى خلق الخلق، ولم يكن يعلم هل يكون فيهم خير أو شر، وهل تكون أفعالهم حسنة أم قبيحة. فالبداء عقيدة يهودية مدوّنة في كتبهم المحرفة، ونفس هذه الأفكار مدونة عند الشيعة. ويذكر الكثير من العلماء أن أشد من تزعم القول بالبداء في الإسلام هو المختار بن أبي عيبد الثقفي تغطية لكذبه! 📚فرق معاصرة تنتسب إلى الإسلام وبيان موقف الإسلام منها ج ۱ ص ۴۴۹ @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۳) 🔺تعریفی که اهل سنت از بداء دارند و بر اساس آن شیعیان را تکفیر می کنند هیچ مناسبتی با اعتقاد شیعیان چه قدیما چه جدیدا ندارد. ✍شحاته صقر از علمای اهل سنت در کتاب «الشيعة هم العدو فاحذرهم» بداء را اینگونه تعریف می کند که: 🔹يدّعون أن الله كان يريد الإمامة لأبي جعفر ثم لما مات قبل أن يصبح إمامًا حينئذ بدا لله العلي القدير أن يكون الإمام أبو محمد ففعل، وذلك كما أنه قد كان يريد الله أن يجعل إسماعيل إمامًا ثم (والعياذ بالله) بدا لله الرأي الجديد فغيَّر رأيَه السابق فجعل موسى الكاظم إماما للناس، وهكذا يفترون علَى الله الكذب سبحانه اتباعًا لأهوائهم. ونسوا ـ قاتلهم الله ـ أنه ينتج من أكاذيبهم هذه نسبة الجهل إلى الله العليم الخبير الحكيم الجليل، وهذا كفر بواح. ولنا سؤال: يعتقد الشيعة عقيدة (البداء) فيصفون الله - عز وجل - بالجهل، ثم يدّعون أن أئمتهم يعلمون الغيب!! فهل الأئمة أعظم من الله - عز وجل - حيث يعلمون الغيب ولا يغيِّرون رأيهم بينما الله - عز وجل - يغيِّر رأيه؟! 📚الشيعة هم العدو فاحذرهم ص ۷۴ ✍حامد ادریسی نیز در الفاضح لمذهب الشيعة الإمامية می نویسد: 🔹إن من العقائد الباطلة التي ابتدعها اليهود، وافتروها في دينهم، قولهم بالبداء على الله عز وجل، وأنه يبدو له الشيء فيغير ما كان قد سبق له تقديره! ولعله تم استيراد هذه العقيدة للمذهب الشيعي بدافع الحاجة، إذ أن من أصوله التي اطلعتَ عليها، أن الإمام يعلم الغيب، فكانت أخبار أئمتهم ترِد ببشارة قريبة، أو نصر متوقع، أو ظهور للمهدي، فيتخلف الوعد، ولا يحصل المأمول، فيعتذر الإمام بأن الله قد بدا له شيء فغير أمره، أما الإمام فقد أخبر على نحو ما كان قبل البداء. 📚الفاضح لمذهب الشيعة الإمامية ص ۵۱ ⬆️خلاصه مدعایشان اینست که عقیده بداء که شیعه به آن معتقد است به این معناست که خداوند نظری یا امری یا نهیی را که داشته است را بعد از آشکار شدن وجه مصلحت و مفسده محو و نسخ کند و نظر و امری جدید جایگزین آن کند و این سخن مساویست با قول به اینکه خداوند جاهل است و رأی و امر و نهی خود را بعد از بداء (آشکار شدن) برای او تغییر می دهد و برای مثال اول اسماعیل فرزند امام جعفر صادق را امام انتخاب می کند بعداً بداء (آشکار شدن مورد بهتر) برای اتفاق می افتد و امام را عوض می کند! این چنین اعتقادی کفر است. در حالی که هیچ یک از علمای شیعه اثنی عشریه چنین اعتقادی نداشتند و بداء را به معنای علم پیدا کردن خداوند بعد از جهل معنی نکردند، بلکه در روایات شان صریحا چنین سخنی را رد کردند، کما اینکه شیخ صدوق (ره) در باب البداء کتاب الاعتقادات از امام صادق علیه السلام روایت می کند که: هر کس اعتقاد داشته باشد که بداء چنین است که خداوند تا دیروز چیزی را نمی دانسته و بعد علم پیدا می کند و از روی ندامت از حکم و امر و نهی قبلی اش تغییر حکم قبلی می دهد چنین فردی کافر به خداوند است و از او بیزاری بجویید! (الاعتقادات ص ۴۱) اما تغییر و تبدیل حکم ثابت سابق به حکم جدید - فرق نمی کند در تکوین باشد یا تشریع - از روی علم و حکم به اصلح عقلا و شرعا هیچ منعی ندارد و واقع شده است، کما اینکه اهل سنت که نسخ را قبول دارند تعریف کردند به رفع حکم ثابت به خطاب جدید. @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۴) 🔺کتاب المحاسن شیخ برقی که یکی از اصول معتبره است و از آن دسته از منابع حدیثی که شیخ کلینی و شیخ صدوق و دیگر علماء از آن روایت می کنند. 🔹شیخ برقی (ره) در المحاسن در باب «ما لايسع الناس جهله» در رابطه با بداء روایت می کند: ✔️عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْكُوفِيِّ أَخِي يَحْيَى قَالَ سَمِعْتُ مُرَازِمَ بْنَ حُكَيْمٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ حَتَّى يُقِرَّ بِخَمْسَةٍ بِالْبَدَاءِ وَ اَلْمَشِيَّةِ وَ اَلسُّجُودِ وَ اَلْعُبُودِيَّةِ وَ اَلطَّاعَةِ . 🔸امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیغمبری به نبوت مبعوث نشد مگر آنکه قبل از آن از او خواسته شد تا به عقیده بداء اقرار کند. ✔️عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ اِبْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَا بَعَثَ اَللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ حَتَّى يَأْخُذَ عَلَيْهِ ثَلاَثاً اَلْإِقْرَارَ لِلَّهِ بِالْعُبُودِيَّةِ وَ خَلْعَ اَلْأَنْدَادِ وَ أَنَّ اَللَّهَ يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ مَا يَشَاءُ . 🔸در روایتی دیگر که صحیحه است امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر اینکه قبل از آن از او خواست به این اقرار کند که «أَنَّ اَللَّهَ يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ مَا يَشَاءُ: خداوند هر چه را که بخواهد محو و حذف می کند و هر چه را که بخواهد اثبات می کند». ⬅️محو ما یکون (آنچه سابقا بود) و اثبات ما لم یکن (آنچه سابقا نبود) از روی علم (نه از روی جهل) بهترین تعریف برای بداء است که ائمه هدی علیهم السلام بیان کردند و شیخ برقی با نقل این روایت موضع خود را نسبت به بداء روشن می کند. @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۵) 🔍بداء لله در احادیث اهل سنت 🔘سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «إِنَّ أَوَّلَ الْآيَاتِ خُرُوجًا طُلُوعَ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَخُرُوجُ الدَّابَّةِ ضُحًى، فَأَيَّتُهُمَا كَانَتْ قَبْلَ صَاحِبَتِهَا فَالْأُخْرَى عَلَى أَثَرِهَا» ثُمَّ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ - وَكَانَ يَقْرَأُ الْكُتُبَ -: " وَأَظُنُّ أُولَاهَا خُرُوجًا طُلُوعَ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَذَلِكَ أَنَّهَا كُلَّمَا غَرَبَتْ أَتَتْ تَحْتَ الْعَرْشِ فَسَجَدَتْ، وَاسْتَأْذَنَتْ فِي الرُّجُوعِ، فَأُذِنَ لَهَا فِي الرُّجُوعِ، حَتَّى إِذَا بَدَا لِلَّهِ أَنْ تَطْلُعَ مِنْ مَغْرِبِهَا، فَعَلَتْ كَمَا كَانَتْ تَفْعَلُ: أَتَتْ تَحْتَ الْعَرْشِ فَسَجَدَتْ، وَاسْتَأْذَنَتْ فِي الرُّجُوعِ... 📚مسند أحمد ج 11 ص 469 🔘عَنْ أَبِي مُوسَى الْأَشْعَرِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " يَجْمَعُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْأُمَمَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ يَصْدَعَ بَيْنَ خَلْقِهِ مَثَّلَ لِكُلِّ قَوْمٍ مَا كَانُوا يَعْبُدُونَ، فَيَتْبَعُونَهُمْ حَتَّى يُقْحِمُونَهُمُ النَّارَ... 📚مسند أحمد ج 32 ص 423 🔘أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، حَدَّثَهُ: أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، يَقُولُ: " إِنَّ ثَلاَثَةً فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ: أَبْرَصَ وَأَقْرَعَ وَأَعْمَى، بَدَا لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ يَبْتَلِيَهُمْ، فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ مَلَكًا، فَأَتَى الأَبْرَصَ، فَقَالَ: أَيُّ شَيْءٍ أَحَبُّ إِلَيْكَ؟ قَالَ: لَوْنٌ حَسَنٌ، وَجِلْدٌ حَسَنٌ، قَدْ قَذِرَنِي النَّاسُ، قَالَ: فَمَسَحَهُ فَذَهَبَ عَنْهُ، فَأُعْطِيَ لَوْنًا حَسَنًا، وَجِلْدًا حَسَنًا، فَقَالَ: أَيُّ المَالِ أَحَبُّ إِلَيْكَ؟ ... 📚صحيح البخاري ج 4 ص 171 @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۶) 🔍جایگاه بداء در جوامع روایی شیعه 📘شیخ کلینی (ره) در کافی «باب البداء» ۱۶ روایت در تأیید بداء نقل می کند. 📘شیخ صدوق (ره) در کتاب توحید «باب البداء» ۱۱ روایت در تأیید بداء نقل می کند. 📘علامه محمد باقر مجلسی (ره) در بحارالانوار «باب البداء و النسخ» چهار آیه و ۷٠ روایت در تأیید بداء نقل می کند. @Talabeh_nevesht110
🖋فقه الحدیث شیخ صدوق ره (۱۱) 💠تفسیر الحدیث بالقرآن و الحدیث(۳) 📜عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْبَرَکَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَعْشَارِهَا فِی التِّجَارَةِ وَ الْعُشْرُ الْبَاقِی فِی الْجُلُودِ. 🔹امام باقر(عليه السّلام) از پيامبر خدا(صلّى الله عليه و آله) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: بركت ده جزء دارد كه نه قسمت آن در تجارت و يك دهم باقى مانده در پوست است. 🔰فقه الحدیث 🔺شیخ صدوق (ره) ذیل این روایت می نویسد: مراد به «جلود و پوست ها» غنم (گوسفند) است و از اغنام ذات الجلود به جلود و پوست شان کنایه آورده شده و دلیل این سخنم نیز روایتی است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که: تِسْعَةُ أَعْشَارِ الرِّزْقِ فِی التِّجَارَةِ وَ الْجُزْءُ الْبَاقِی فِی السَّابِیَاءِ یَعْنِی الْغَنَمَ؛ نه جزء روزى در تجارت است و يك جزء ديگرش در سائبه یعنی گوسفند است. (الخصال ج ۲، ص ۴۴۵) همانطور که می بینید شیخ صدوق به صرف شباهت سیاق و متن دو حدیث، معنای جلود در حدیث را با غنم در حدیث دیگر معنا می کند تا اثبات کند مقصود معصوم علیه السلام از جلود در حدیث، غنم در حدیث دیگر است! @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۷) 💠تقریر و تعریف شیخ صدوق ره از بداء (۱) 🔺لیس البداء کما یظنه جهال الناس بأنه بداء ندامة تعالی الله عن ذلک و لکن یجب علینا أن نقر لله عز و جل بأن له البداء معناه أن له أن یبدأ بشی ء من خلقه فیخلقه قبل شی ء ثم یعدم ذلک الشی ء و یبدأ بخلق غیره أو یأمر بأمر ثم ینهی عن مثله أو ینهی عن شی ء ثم یأمر بمثل ما نهی عنه و ذلک مثل نسخ الشرائع و تحویل القبلة و عدة المتوفی عنها زوجها و لا یأمر الله عباده بأمر فی وقت ما إلا و هو یعلم أن الصلاح لهم فی ذلک الوقت فی أن یأمرهم بذلک و یعلم أن فی وقت آخر الصلاح لهم فی أن ینهاهم عن مثل ما أمرهم به فإذا کان ذلک الوقت أمرهم بما یصلحهم فمن أقر لله عز و جل بأن له أن یفعل ما یشاء و یعدم ما یشاء و یخلق مکانه ما یشاء و یقدم ما یشاء و یؤخر ما یشاء و یأمر بما شاء کیف شاء فقد أقر بالبداء و ما عظم الله عز و جل بشی ء أفضل من الإقرار بأن لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ و التقدیم و التأخیر و إثبات ما لم یکن و محو ما قد کان و البداء هو رد علی الیهود لأنهم قالوا إن الله قد فرغ من الأمر فقلنا إن الله کل یوم فی شأن یُحْیِی وَ یُمِیتُ* و یرزق و یَفْعَلُ ما یَشاءُ و البداء لیس من ندامة و إنما هو ظهور أمر یقول العرب بدا لی شخص فی طریقی أی ظهر قال الله عز و جل- وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ أی ظهر لهم و متی ظهر لله تعالی ذکره من عبد صلة لرحمه زاد فی عمره و متی ظهر له منه قطیعة لرحمه نقص من عمره و متی ظهر له من عبد إتیان الزنا نقص من رزقه و عمره و متی ظهر له منه التعفف عن الزنا زاد فی رزقه و عمره. 🔹طبق تحدید و تعریف شیخ صدوق بداء الهی از روی ندامت و جهل نیست، بلکه از روی علم و حکم به مصلحت است. خلق کردن و خلق نکردن و تقدیم و تأخیر در آن و امر به چیزی و نهی از آن بعد از گذشت زمانی و نسخ شدن احکام دینی و تغییر یافتن قبله، زیاد کردن یا کم کردن عمر و روزی انسان ها و میراندن و زنده کردن، همگی بداء هستند. 🔹خداوند حکم و وضعیت قبلی که بود را با علم به اینکه مصلحت در این زمان این است، تغییر می دهد نه بخاطر اینکه از حکم قبلی اش پشیمان شده باشد یا برایش اشتباهی حکم قبل آشکار شود! هر کس اعتقاد داشته باشد که خداوند هر کاری را به هر نحوی که خواست انجام می دهد و هر چه را که خواست مقدم می کند و هر چه را که خواست به تأخیر می اندازد (کما اینکه عقیده جمیع فرقه ها حتی سنیان این است) به بداء اعتراف و اقرار کرده است. 🔹بداء در لغت به معنای ظهور است به این معنا که وقتی صله رحم کردن و عفت کسی برای خدا ظاهر شد عمر و روزی او را زیاد می کند و اگر قاطع رحم و زانی بودن او ظاهر شد، عمر و روزی اش را کم می کند. 🔹بداء در حقیقت رد بر یهودیان است که می گفتند خداوند از اداره و تدبیر امور فارغ شده و کاری انجام نمی دهد! و ما با اعتقاد به بداء می گوییم خداوند هر روز هر کاری به هر نحوی خواست انجام می دهد و هر روز خلق می کند و میمیراند و روزی می دهد و کم و زیاد می کند. 📚التوحید ص ۳۳۶ باب البداء @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۸) 💠تقریر و تعریف شیخ صدوق ره از بداء (۲) 🔺إنّ الیهود قالوا انّ اللّه قد فرغ من الأمر. قلنا: بل هو تعالی کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ، لا یشغله شأن عن شأن، یُحْیِی وَ یُمِیتُ و یخلق و یرزق، و یَفْعَلُ مٰا یَشٰاءُ. و قلنا: یَمْحُوا اَللّٰهُ مٰا یَشٰاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ اَلْکِتٰابِ، و انّه لا یمحوا إلاّ ما کان، و لا یثبت إلاّ ما لم یکن. و هذا لیس ببداء، کما قالت الیهود و اتباعهم فنسبتنا الیهود فی ذلک إلی القول بالبداء، و تابعهم علی ذلک من خالفنا من أهل الأهواء المختلفة، و نسخ الشرایع و الأحکام بشریعة نبیّنا محمد صلّی اللّه-علیه و آله و سلّم من ذلک، و نسخ الکتب بالقرآن من ذلک. 🔹همانا یهود گفتند: خداوند از امر فارغ شده است! ما معتقدیم خدای تعالی «هر روز در کاری است»؛ و هیچ او را از شأن دیگر باز نمی دارد «زنده می‌کند و می‌میراند و خلق می‌کند و روزی می‌دهد و «هر چه بخواهد می‌کند» و معتقدیم «خداوند آن چه را بخواهد محو و آن چه را بخواهد ثبت می‌کند و اصل کتاب نزد اوست» و او محو نمی کند؛ جز آن چه را که بوده و ثبت نمی کند مگر چیزی را که نبوده است. این که (مخالفان ما) می‌گویند بدا نیست؛ چنان که یهود و اتباع یهود به خاطر قول شیعه به بدا این مطلب (نسبت جهل به خدا) را به ما منسوب می‌کنند و مخالفان ما یعنی گروه‌های مختلفی که اهل هوای نفس هستند، در این مورد از یهود تبعیت می‌کنند. و منسوخ شدن شریعت‌ها و احکام با شریعت پیامبر ما محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم و نیز منسوخ شدن همه کتاب‌های آسمانی با قرآن از بداء است. 📚کتاب الاعتقادات باب البداء @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۹) 💠تقریر و تعریف شیخ مفید ره از بداء (۱) 🔺وأقول في معني البداء مايقوله المسلمون بأجمعهم في النسخ وأمثاله من الإفقار بعدالإغناء والإمراض بعدالإعفاء والإماتة بعدالإحياء و مايذهب إليه أهل العدل خاصة من الزيادة في الآجال والأرزاق والنقصان منها بالأعمال. فأما إطلاق لفظ البداء فإنما صرت إليه بالسمع الوارد عن الوسائط بين العباد و بين الله عز و جل و لو لم يرد به سمع أعلم صحته مااستجزت إطلاقه كما أنه لو لم يرد علي سمع بأن الله تعالي يغضب ويرضي ويحب ويعجب لماأطلقت ذلك عليه سبحانه ولكنه لماجاء السمع به صرت إليه علي المعاني التي لاتأباها العقول و ليس بيني و بين كافة المسلمين في هذاالباب خلاف وإنما خالف من خالفهم في اللفظ دون ماسواه و قدأوضحت عن علتي في إطلاقه بما يقصر معه الكلام و هذامذهب الإمامية بأسرها و كل من فارقها في المذهب ينكره علي ماوصفت من الاسم دون المعني. 📚اوائل المقالات للشیخ المفید ره 🔍طبق تحدید و تعریف شیخ مفید (ره) 🔹بداء در معنا همانند نسخ و امثال نسخ است، امثال نسخ هم مانند اینکه خداوند انسانی را بعد از ثروتمندی اش فقیر کند یا بعد از سلامتی اش بیمار کند یا بعد از حیاتش بمیراند و یا عمرش و روزی اش را کم و زیاد کند بخاطر اعمال خاصی که آن فرد انجام دهد(مثلا صله رحم کند و عمرش و روزی اش زیاد شود) این معنای بداء است. 🔹اما اطلاق لفظ بداء (ظهور و آشکار شدن) برای خداوند نیز از آنجا که در روایات معتبره وارد شده است تجویز می کنیم و الا اگر در روایت معتبری نبود اطلاق آن را برای خداوند تجویز نمی کردیم همانطور که اگر در آیات و روایات صفاتی مانند خشمگین یا راضی شدن و دوست داشتن برای خدا وارد نشده بود اطلاق اینگونه صفات را بر خداوند متعال جائز نمی دانستیم. 🔹معنای صحیح بداء مورد اتفاق و اجماع مسلمانان است (حتی سنیان مخالف بداء اگر به انصاف تأمل کنند معنای بداء مورد اقرار و اعتراف آنان نیز است) و عمده اختلاف و نزاع سر لفظ بداء و اطلاق آن بر خداوند است. @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۱٠) 💠تقریر و تعریف شیخ مفید ره از بداء (۲) 🔺أن البداء من الله تعالي هوالظهور فإذاظهر من أفعاله ما لم يكن في الاحتساب والظنون قيل في ذلك بدا لله كذا وكذا و قد قال الله عز و جل وَ بَدا لَهُم مِنَ اللّهِ ما لَم يَكُونُوا يَحتَسِبُونَ أي ظهر لهم من فعله بهم ما لم يكن في احتسابهم و ليس البداء من الله تعالي تعقب رأي و لااستدراك فائت و لاانتقال من تدبير إلي تدبير لحدوث علم بما لم يكن في المعلوم. 📚المسائل العکبریة ص ۹۹ 🔹بداء در لغت به معنای ظهور است و اینکه گفته شود «از طرف خداوند بداء شد» یعنی ظاهر شد از طرف او چیزی که اصلا پیش بینی شده نبود و کسی گمانش را نداشت که چنین شود! 🔹بداء به معنای تغییر یافتن رأی و حکم خداوند و جبران کاستی و اشتباه نظر قبلی اش بخاطر جهل و عدم علم نیست (بنابر این اگر خداوند حکم خود را تغییر می دهد از روی علم است). @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۱۱) 💠تقریر و تعریف شیخ مفید ره از بداء (۳) 🔺الأصل في البداء هو الظهور ... فالمعنى في قول الإمامية بدا لله في كذا أي ظهر له فيه و معنى ظهر فيه أي ظهر منه و ليس المراد منه‌ تعقب الرأي و وضوح أمر كان قد خفي عنه و جميع أفعاله تعالى الظاهرة في خلقه‌ بعد أن لم تكن فهي معلومة له فيما لم يزل و إنما يوصف منها بالبداء ما لم يكن في الاحتساب ظهوره و لا في غالب الظن وقوعه فأما ما علم كونه و غلب في الظن حصوله فلا يستعمل فيه لفظ البداء. قال الله تعالى‌ ثُمَّ قَضى‌ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ‌. فتبين أن الآجال على ضربين ضرب منها مشترط يصح فيه الزيادة و النقصان أ لا ترى إلى قوله تعالى‌ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ‌ و قوله تعالى‌ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ‌ فبين أن آجالهم كانت مشترطة في الامتداد بالبر و الانقطاع بالفسوق. و قال تعالى [فيما خبر به‌] عن نوح في خطابه لقومه‌ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ‌ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً إلى آخر الآيات. فاشترط لهم في مد الأجل و سبوغ النعم الاستغفار فلما لم يفعلوه قطع آجالهم و بتر أعمارهم و استأصلهم بالعذاب فالبداء من الله تعالى يختص ما كان مشترطا في التقدير و ليس هو الانتقال من عزيمة إلى عزيمة و لا من تعقب الرأي تعالى الله عما يقول المبطلون علوا كبيرا ... و الذي اعتمدناه‌ في معنى البداء أنه الظهور على ما قدمت القول في معناه فهو خاص فيما يظهر من الفعل الذي كان وقوعه يبعد في النظر دون المعتاد إذ لو كان في كل واقع من أفعال الله تعالى لكان الله تعالى موصوفا بالبداء في كل أفعاله و ذلك باطل بالاتفاق‌. 📚تصحيح اعتقادات الإمامية ص ۶۶ 🔹بداء به معنای ظهور است، در دیدگاه امامیه وقتی گفته می شود «برای خدا بداء شد» یعنی فعلی از او ظاهر شد که پیش بینی شده و محتمل به ظن قوی نبود! منظور از بداء تغییر یافتن رأی و حکم خدا بخاطر عدم علم نیست، چرا که خداوند از ازل به همه چیز علم داشته است و چیزی از او مخفی نبوده است. 🔹بداء در امور مشترطه (غیر قطعی و قابل تغییر تحت شرایطی) اتفاق می افتد مانند اجل مشروط که انسان با صله رحم و نیکی کردن عمرش زیاد می شود و اجلش تأخیر می افتد یا روزی اش زیاد می شود. @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۱۲) 💠تقریر و تعریف شیخ طوسی ره از بداء (۱) 🔺فالوجه فی هذه الأخبار أن نقول - إن صحّت - إنّه لا یمتنع أن یکون اللّه تعالی قد وقّت هذا الأمر فی الأوقات الّتی ذکرت، فلمّا تجدّد ما تجدّد تغیّرت المصلحة واقتضّت تأخیره إلی وقت آخر وکذلک فیما بعد ویکون الوقت الأوّل، وکلّ وقت یجوز أن یؤخّر مشروطا، بأن لا یتجدّد ما یقتضی المصلحة تأخیره إلی أن یجیء الوقت الّذی لا یغیّره شیء فیکون محتوما. وعلی هذا یتأوّل ما روی فی تأخیر الأعمار عن أوقاتها والزیادة فیها عند الدعاء [والصدقات] وصلة الأرحام وما روی فی تنقیص الأعمار عن أوقاتها إلی ما قبله عند فعل الظلم وقطع الرحم وغیر ذلک وهو تعالی وإن کان عالما بالأمرین، فلا یمتنع أن یکون أحدهما معلوما بشرط والآخر بلا شرط وهذه الجملة لا خلاف فیها بین أهل العدل. وعلی هذا یتأوّل أیضا ما روی من أخبارنا المتضمّنة للفظ البداء ویبیّن أنّ معناها النسخ علی ما یریده جمیع أهل العدل فیما یجوز فیه النسخ أو تغیّر شروطها إن کان طریقها الخبر عن الکائنات، لأنّ البداء فی اللغة هو الظهور، فلا یمتنع أن یظهر لنا من أفعال اللّه تعالی ما کنّا نظنّ خلافه، أو نعلم ولا نعلم شرطه. والوجه فی هذه الأخبار ما قدّمنا ذکره من تغیّر المصلحة فیه واقتضائها تأخیر الأمر إلی وقت آخر علی ما بیّناه دون ظهور الأمر له تعالی، فأنّا لا نقول به ولا نجوّزه، تعالی اللّه عن ذلک علوّا کبیرا. 📚کتاب الغیبة للطوسي رحمهُ الله 🔍شیخ طوسی (ره) در رابطه با روایاتی که گفته اند «در امر قیام ائمه علیهم السلام بداء شد و به سبب غضب خدا بر خلق بعد از شهادت امام حسین علیه السلام به تأخیر افتاد» گوید: 🔹اینکه خداوند این امر رو به تأخیر انداخته و وقت آن را تغییر داده است، مصلحت اینگونه اقتضا کرده است. 🔹کذا زیاد شدن عمر انسان بر مقدار خود با صله رحم و صدقه دادن نیز هر دو معلوم الهی اند(یعنی خداوند هم مقدار اجل اش را می داند هم آن مقدار هم بر آن زیاد خواهد شد با صله رحم کردن و صدقه دادنش). 🔹بداء در لغت به معنای ظهور است یعنی خداوند کاری انجام دهد و فعلی را از خود ظاهر کند که ما گمانش را نداشتیم، اخبار متضمنه بداء نیز به معنای نسخ در تکوین هستند. 🔹بداء به این معنا نیست که علم امری از خداوند مخفی باشد و بعد از ظاهر شدن مسأله و علم پیدا کردن حکم خود را تغییر دهد! تعالی الله عن ذلک! ما چنین معنایی را برای خداوند جائز نمی دانیم. @Talabeh_nevesht110
🟡شیعه و اندیشه بداء (۱۳) 💠تقریر و تعریف شیخ طوسی ره از بداء (۲) 🔺و أمّا البداء فحقیقته فی اللّغة هو«الظّهور» و لذلک یقال: «بدا لنا سور المدینة»، و«بدا لنا وجه الرّأی»، و قال اللّه تعالی: وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا و وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا و یراد بذلک کلّه: «ظهر». و قد یستعمل ذلک فی العلم بالشّیء بعد أن لم یکن حاصلا، و کذلک فی الظّن. فأمّا إذا أضیفت هذه اللّفظة إلی اللّه تعالی فمنه ما یجوز إطلاقه علیه، و منه ما لا یجوز: فأمّا ما یجوز من ذلک، فهو ما أفاد النّسخ بعینه، و یکون إطلاق ذلک علیه علی ضرب من التّوسّع، و علی هذا الوجه یحمل جمیع ما ورد عن الصّادقین علیهما السّلام من الأخبار المتضمّنة لإضافة البداء إلی اللّه تعالی، دون ما لا یجوز علیه، من حصول العلم بعد أن لم یکن. 📚العدة فی اصول الفقة للشیخ الطوسی ره 🔹بداء در لغت به معنای ظهور و آشکار شدن است. وقتی لفظ بداء به خداوند اضافه شود یعنی گفته شود «بدا لله» چندین معنا میتوان از آن اراده کرد که بعضی ممکن و صحیح اند و بعضی محال اند و امکان ندارند. 🔹اما آن معنا از بداء که برای خداوند استعمالش جائز است عین معنای نسخ است و روایات بداء نیز بر این معنا حمل می شوند و در اطلاق بداء بر خداوند نوعی توسع و مجاز گویی است. 🔹آن معنا از بداء که محال است اینکه برای خداوند علم حاصل شود بعد از اینکه علمی نداشت. ⭕️خلاصه سخن شیخ طوسی چه در کتاب الغیبة چه در العدة اینست که بداء از روی جهل را ما امامیه برای خداوند روا نمی دانیم و اگر به بدائی معتقدیم آن بداء از روی علم و حکم به مصلحت است و خداوند به هر دو حالت چه بعد بداء چه قبل بداء علم دارد، همانند شیخ صدوق و مفید می گوید بداء یعنی ظاهر شدن حکم جدید از جانب خداوند. @Talabeh_nevesht110
✏️تنزیه مذهب از اباطیل منسوبه و تبیین صحیح مواضع امامیه 🟤از دغدغه های قدماء از علماء شیعه (علیهم الرحمة) که در تألیفات بسیاری دیده می شود «تنزیه مذهب و تبیین و دفع و رفع شبهات و اتهامات» است، چرا که در آن روزگار امامیه در اثر حاکمیت سیاسی اهل سنت به طائفه ای شناسانده می شدند که عقاید انحرافی از قبیل تشبیه و تجسیم و غلو و خلاف قرآن دارند و با اینگونه شبهه پراکنی، صورت مذهب را در انظار عوام الناس تخریب می کردند (کما سنیان فعلی نیز با اقتدا به سلف طالح شان در این عصر ارتباطات هم براحتی عقاید شیعه را با ۱۸٠ درجه اختلاف برای عوام مردم شان بیان می کنند! یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم والله متمّ نوره ولو کره الکافرون). 🔰شیخ صدوق در مقدمه کتاب التوحید می نویسد: إن الذی دعانی إلی تألیف کتابی هذا أنی وجدت قوما من المخالفین لنا ینسبون عصابتنا إلی القول بالتشبیه و الجبر لما وجدوا فی کتبهم من الأخبار التی جهلوا تفسیرها و لم یعرفوا معانیها و وضعوها فی غیر موضعها و لم یقابلوا بألفاظها ألفاظ القرآن فقبحوا بذلک عند الجهال صورة مذهبنا و لبسوا علیهم طریقتنا و صدوا الناس عن دین الله و حملوهم علی جحود حجج الله؛ چیزی که مرا بر تألیف این کتاب برانگیخت، تهمت ها و نسبت های ناروای مخالفین مان بود که ما را به تشبیه و جبر متهم می کردند بخاطر وجود روایاتی در کتب ما شیعیان که تفسیر آن را درست نمی دانستند! به این وسیله صورت مذهب ما را در انظار بی خبران از مردم زشت نشان می دادند و طریقت ما را باطل نشان داده و مانع می شدند تا مردم مذهب ما را اختیار کنند و با اینگونه شبهه پراکنی ها مردم را بر انکار امامت و ولایت الهیه ائمه هدی علیهم السلام وا می داشتند. 📜مقدمه کتاب توحید 🔰شیخ صدوق کتاب الاعتقادات خود را در تبیین و توضیح عقاید امامیه در مقابل شبهات و اتهامات مخالفین نوشته است، هر چند در مقدمه کتاب به چنین هدفی تصریح نکرده است، ولی با این حال با تأمل در الاعتقادات او کثیراً می بینیم که در هر باب با «اعتقادنا...» آغاز می کند و در آخر متذکر می شود که این عقیده ما است نه آن چیزی که مخالفین شبهه پراکنی می کنند و می گویند شیعیان عقیده شان این است و اباطیلی را به ما به دروغ نسبت می دهند. (باب الاعتقاد فی الارادة و المشیئة، باب الاعتقاد فی مبلغ القرآن، باب فی صفة اعتقاد الإمامیة فی التوحید، باب الاعتقاد فی البداء) 🔰شیخ مفید در المسائل الصاغانیة می نویسد: فقد وقفت أدام الله عزك علي ماذكرت عن شيخ بناحيتك من أصحاب الرأي و ما هو عليه من التحريك في عداوة أولياء الله منهم والتبديع لهم فيما يذهبون إليه من الأحكام المأثورة عن أئمة الهدي من آل محمد ع و أنه قدلج بذكر عشر مسائل عزي إليهم فيها أقوالا قصد بها التشنيع وحكم عليهم فيها بالتضليل وادعي أنهم خارجون بها عن الإيمان مخالفون بمقالهم فيهانصوص القرآن؛ آگاه شدم که تو میخواهی جواب شبهات شیخی از اصحاب رأی (اهل سنت) را بدهم که سعی در تحریک مردم بر دشمنی با دوستان خدا (شیعه) دارد و آنان را به بدعت گذاری در احکام دینی متهم می کند و سوالاتی را مطرح کرده است که می خواهد با این سوالات به مذهب طعنه بزند و شیعیان را متهم به گمراهی کند و بگوید اعتقادات این طائفه مخالف با نصوص قرآنی است! 📜مقدمه المسائل الصاغانیة 🔰شیخ طوسی در تهذیب الاحکام می نویسد: حَتَّى جَعَلَ مُخَالِفُونَا ذَلِكَ مِنْ أَعْظَمِ اَلطُّعُونِ عَلَى مَذْهَبِنَا وَ تَطَرَّقُوا بِذَلِكَ إِلَى إِبْطَالِ مُعْتَقَدِنَا ... كَثِيرٌ مِنْهُمْ رَجَعَ عَنِ اِعْتِقَادِ اَلْحَقِّ لِمَا اِشْتَبَهَ عَلَيْهِ اَلْوَجْهُ فِي ذَلِكَ؛ مخالفین مان مسأله اختلاف روایات ما را یکی از بزرگ ترین طعن ها بر مذهب مان قرار دادند و به این وسیله خواستند اصل عقاید ما را نیز مورد هدف قرار دهند (بگویند این همه اختلاف در روایات امامان تان نشان از عدم عصمت شان و مؤید نبودن شان از جانب خداوند است) تا جایی که بسیاری از شیعیان از عقیده حقی که داشتند بخاطر همین شبهه برگشتند و از مذهب خارج شدند. 📜مقدمه تهذیب الاحکام 🔰همو در المبسوط می نویسد: أما بعد فإنی لا أزال أسمع معاشر مخالفینا من المتفقهة و المنتسبین إلی علم الفروع یستحقرون فقه أصحابنا الإمامیة، و یستنزرونه، و ینسبونهم إلی قلة الفروع و قلة المسائل، و یقولون: إنهم أهل حشو و مناقضة، و إن من ینفی القیاس و الاجتهاد لا طریق له إلی کثرة المسائل و لا التفریع علی الأصول لأن جل ذلک و جمهوره مأخوذ من هذین الطریقین؛ از مخالفین مان دائما این شبهه را می شنویم که فقه مذهب امامیه را مورد تحقیر و تمسخر قرار می دهند و می گویند این جماعت حشوی اند و اهل تناقض! فروعات و مسائل فقهی شان کم است! چرا که منکر اجتهاد و قیاس شدند و کسی که منکر این دو طریق شود فقه اش نیز همینطور ناقص و دچار کاستی خواهد بود! 📜مقدمه المبسوط فی فقه الامامیة @Talabeh_nevesht110
منهج نقد و بررسی عقلی احادیث (۱) 💠بزرگانی از علمایِ امامیه که از تابعین منهج وثوق صدوری و تصحیح متنی اند، یکی از شواهد برای صحت یا سقم حدیث را «عرضه حدیث بر حکم عقل» می دانند! اگر روایتی موافق با عقل بود مقبول است و اگر مخالف عقل بود مردود است. 🔺میتوان شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی (علیهم الرحمة) را از قائلین به این منهج شمرد که در کتب خود تصریح کردند یکی از شواهد و مؤیدات برای مقبولیت حدیثی، موافقت آن حدیث با حکم عقل است و کذا از شواهد برای بطلان و مجعولیت حدیثی، مخالفت آن حدیث با حکم عقل است. ✔️فارغ از درستی یا نادرستی این منهج، سوالات بسیاری در این رابطه وجود دارد که: 🔸این منهج در چه احادیثی کاربرد دارد؟ عقاید؟ فقهیات؟ اخلاقیات؟ تاریخی؟ 🔸سند و مدرک این نوع نقد و بررسی احادیث چیست؟ 🔸مراد به «احکام عقلیه» که این دسته از علماء مطرح کردند؟ 🔸عقل مشکک آدمی که با نقصان و زیادت مواجهه دارد، چطور معیار سنجش صحت احادیث منسوبه به اهل بیت علیهم السلام قرار می گیرد؟! هر کسی با هر مقدار عقلی که دارد به جان احادیث بیفتد؟! @Talabeh_nevesht110
منهج نقد و بررسی عقلی احادیث (۲) ✍🏼شیخ مفید (ره) در این رابطه می نویسد: 🔹فأما خبر الواحد القاطع للعذر فهو الّذي يقترن إليه دليل يفضي بالناظر فيه إلى العلم بصحة مخبره و ربما كان الدليل حجة من عقل و ربما كان شاهدا من عرف و ربما كان إجماعا بغير خلف فمتى خلا خبر الواحد من دلالة يقطع بها على صحة مخبره فإنه كما قدمناه ليس بحجة. 📚التذكره باصول الفقه ص ۴۴ ⬆️شیخ خبر واحد را در صورتی حجت و قابل عمل می داند که مقترن به دلیلی شود که انسان را به قطع و یقین می رساند که راوی این روایت دروغ نگفته است، از جمله از این دلایل و شواهد مقترنه «دلیل عقلی» است. ✍🏼همو در تصحیح الاعتقادات می نویسد: 🔹كذلك إن وجدنا حديثا يخالف أحكام العقول أطرحناه لقضية العقل‌ بفساده. 📚تصحيح اعتقادات الإمامية ص ۱۴۹ ⬆️هر حدیثی که با «حکم عقل» مخالفت داشته باشد مطروح و مردود است و به حکم عقل کنار گذاشته می شود. 🔺همچنین شیخ در موارد بسیاری دیده شده است که روایات را بر اساس موافقت یا مخالفت با عقل و شرع (کتاب و سنت قطعیه محکمه) بررسی می کند: 💠در المسائل السرویة می نویسد: قد روي أن أسماءهم كانت مكتوبة إذ ذاك على العرش و أن آدم (ع) لما تاب إلى‌ الله عز و جل و ناجاه بقبول‌ توبته سأله بحقهم عليه و محلهم عنده‌ فأجابه. و هذا غير منكر في العقول و لا مضاد للشرع المنقول و قد رواه الصالحون‌ الثقات المأمونون و سلم لروايته طائفة الحق و لا طريق‌ إلى إنكاره‌. (المسائل السرویة ص ۴٠) 💠در کتاب اوائل المقالات موارد بسیاری را از نظر عقل و سمع بررسی می کند: ۱. در رابطه با وحی شدن به ائمه علیهم السلام می گوید: إن العقل لا يمنع من نزول الوحي إليهم. (اوائل المقالات ص ۶۸) ۲. در مورد اینکه ائمه علیهم السلام به هر زبانی عالم هستند: إنه ليس يمتنع ذلك منهم و لاواجب من جهة العقل والقياس (اوائل المقالات ص ۶۷) ۳. در مورد تحریف نقصان از قرآن می گوید: و أما النقصان فإن العقول لاتحيله و لاتمنع من وقوعه. (اوائل المقالات ص ۸۱) @Talabeh_nevesht110
منهج نقد و بررسی عقلی احادیث (۳) ✍🏼سید مرتضی (ره) نیز از قائلین به این منهج است که می نویسد: 🔹اعلم أنه لا یجب الإقرار بما تضمنه الروایات، فان الحدیث المروی فی کتب الشیعة و کتب جمیع مخالفینا، یتضمن ضروب الخطأ و صنوف الباطل، من محال لا یجوز أن یتصور، و من باطل قد دل الدلیل علی بطلانه و فساده، کالتشبیه و الجبر و الرؤیة و القول بالصفات القدیمة. و من هذا الذی یحصی أو یحصر ما فی الأحادیث من الأباطیل. و لهذا وجب نقد الحدیث بعرضه علی العقول، فإذا سلم علیها عرض علی الأدلة الصحیحة، کالقرآن و ما فی معناه، فإذا سلم علیها جوز أن یکون حقا و المخبر به صادقا. 📚جوابات المسائل الطرابلسیات الثالثة (رسائل الشریف المرتضی ج ۱ ص ۴٠۹) ⬆️صراحت و شدت سید نسبت به اخبار آحاد عجیب است! او میگوید: اقرار و التزام به همه احادیث و روایات مرویه در کتب شیعه و سنی واجب نیست چرا که روایاتی هستند که متضمن اباطیل و اشتباهات و محالاتی اند که دلیل عقلی بر بطلان شان وجود دارد! بخاطر وجود همین اباطیل در متن احادیث، لازم است ما احادیث را نقد کنیم و بر عقل عرضه شان کنیم و اگر موافق عقل بود به ادله دیگر مانند قرآن عرضه کنیم، اگر موافق عقل و ادله دیگر بود در این صورت ممکن خواهد بود که متنش حق باشد و راوی اش راست گفته باشد. 🔺سید مرتضی (ره) در کتب متعدده خود به مبنای «عرضه حدیث بر عقل» تأکید دارد: 💠در رابطه با روایت «ان المیت لیعذب ببکاء الحی علیه؛ مُرده با گریه زندگان بر او عذاب می شود» می گوید: به حکم قطعی عقل قبیح است که کسی را به گناه دیگری عذاب کنند! پس باید این روایت ظاهرش رد شود و تأویل گردد به وجهی که موافق ادله باشد.(الأمالي للمرتضی ج ۲ ص ۱۷) 💠در رابطه با روایاتی که منافی عصمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است، می گوید: اینگونه روایات تحریف و دروغ اند چرا که عقلا ثابت شده است که رسول خدا و دیگر انبیاء معصوم از چنین اعمالی اند.(الأمالي للمرتضی ج ۲ ص ۱۲۸) 💠در رابطه با روایت کتاب کافی از امام صادق علیه السلام که خداوند می تواند دنیا را بدون کوچک کردنش داخل در تخم مرغی - بدون بزرگ کردنش - کند! می نویسد: بنظر ارجح این روایت با اینکه شیخ کلینی (ره) نقل کرده، جعلی است! چرا که مستلزم امر محال عقلیست، بسیار می شود که شیخ کلینی و دیگر اصحاب امامیه (رحمهم الله) روایاتی نقل می کنند که ظاهرشان متضمن امور باطله و مستحیله است.(جوابات المسائل الطرابلسیات الثالثة، مسأله ۱۳) @Talabeh_nevesht110
منهج نقد و بررسی عقلی احادیث (۴) ✍🏼شیخ طوسی (ره) نیز از قائلین به این منهج است که می نویسد: 🔹فأما الخبر المدعى في هذا الباب، فلا يلتفت اليه، لان الاخبار تبنى على ادلة العقول، فاذا علمنا بدليل العقل ان الانبياء لايجوز عليهم المعاصي تأولنا كل خبر يتضمن خلافه او ابطلناه، كما نفعل ذلك بأخبار الجبر والتشبيه. 📚التبيان في تفسير القرآن ج ۵ ص ۵۵ ⬆️روایات باید مطابق دلیل عقلی باشند و وقتی به حکم عقل عصمت انبیاء ثابت شده است، اگر روایتی بر خلاف عصمت نیز بود یا تأویل می کنیم یا رد و ابطال می کنیم، همینطور است حکم روایاتی که در اثبات جبر و تشبیه (دو مقوله خلاف حکم عقل) است. ❇️همو در کتاب استبصار و العدة ذکر می کند که یکی از قرائن برای قوت خبر واحد و علم آور بودن آن، مطابقت و موافقت روایت با حکم عقل و ادله عقلیه است. 📚الإستبصار ج ۱ ص ۳ 📚العدة فی اصول الفقه ج ۱ ص ۱۴۳ 🔺شیخ طوسی در موارد متعددی از کتب خود به این منهج تأکید دارد: 💠در المسائل الحائريّات در رابطه با روایتی که از امام صادق علیه السلام در اثبات مذهب معتزله در تحابط است، می نویسد: این خبر واحد است، دلیل عقلی داریم که عقیده تحابط باطل است، حتی اگر این روایت صحیح هم باشد از آنجا که با دلیل عقلی معارض است تأویل می شود تا موافق حکم عقل شود.(الرسائل العشر ص ۳۲۵) 💠در رابطه با روایتی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است «أفضل الجهاد كلمة حق عند سلطان جائر يقتل عليها: برترین جهاد سخن حقی است که در نزد سلطان ستمگر گفته شود و بخاطر آن انسان کشته گردد» می نویسد: خبر واحدی است که خلاف حکم عقل می باشد و نمی تواند با دلیل و حکم عقل معارضه کند. (التبيان في تفسير القرآن ج ۴ ص ۴۲۳) 💠در رابطه با روایت عالم ذرّ و اینکه بنی آدم از صلب آدم خارج شدند و از ایشان عهد گرفته شد، می نویسد: این روایت ضعیف است که عقل حکم می کند چنین چیزی محال است. (التبيان في تفسير القرآن ج ۳ ص ۴۵۹) 💠در الغیبة در رابطه با روایتی از امان صادق علیه السلام در مرگ امام قائم (عجل الله فرجه) قبل از ظهورش است، می نویسد: این خبر واحدی است که علم آور نیست و نمی توان با چنین خبری از آنچه که عقل بر آن حکم می کند دست کشید (عقل حکم می کند که باید در هر زمانی امامی حیّ وجود داشته باشد) و باید تأویل کرد که تأویلش اینست که یاد و ذکر قائم میمیرد و به فراموشی سپرده می شود. (الغيبة ص ۴۲۳) @Talabeh_nevesht110
منهج نقد و بررسی عقلی احادیث (۵) 🔺در میان متکلمین قاعده ای مشهور است که بسیار استفاده می شود، آن قاعده عبارت است از «تأویل یا ابطال دلیل نقلی زمانی که با دلیل عقلی در تناقض و تعارض باشد». متکلمین، خصوصا متکلمین امامیه از این قاعده بسیار در مباحث کلامی استفاده کرده اند و اساساً یکی از دلایل تأویل صفاتی چون «ید» به قدرت همین قاعده است، چرا که اثبات صفت ید به معنای دست آدمی برای خداوند در تعارض با دلیل عقلی است که در جای خود مقرر شده است خداوند جسم نیست و از هر گونه ترکیبی منزه است. ✍🏼خواجه نصیر الدین طوسی (ره) در تجرید می نویسد: 🔹و یجب تأویله عند التعارض. ⬆️واجب است تأویل ادله لفظیه نقلیه زمانی که با ادله عقلیه در تعارض باشد. ✍🏼علامه حلی (ره) در شرح بر این کلام خواجه چنین می فرماید: 🔹إذا تعارض دلیلان نقلیان أو دلیل عقلی و نقلی وجب تأویل النقل أما مع تعارض النقلین فظاهر لامتناع تناقض الأدلة و أما مع تعارض العقلی و النقلی فکذلک أیضا و إنما خصصنا النقلی بالتأویل لامتناع العمل بهما و إلغائهما و العمل بالنقلی و إبطال العقلی لأن العقلی أصل للنقلی فلو أبطلنا الأصل لزم إبطال الفرع أیضا فوجب العدول إلی تأویل النقلی و إبقاء الدلیل العقلی علی مقتضاه. 📚کشف المراد ص ۲۴۴ ⬆️که اشاره دارد به قاعده ای که گفتیم، هر زمان بین دلیل نقلی و عقلی تعارض صورت بگیرد لازم است دلیل نقلی تأویل شده و از ظاهر آن دست برداشته شود! گفته نمی شود که چرا از دلیل عقلی دست بر نمی داریم؟ چرا که گوییم دلیل عقلی اصل و سند دلیل نقلی است و اصل (دلیل عقلی) را اگر ابطال کنیم، لازم می آید فرع (دلیل نقلی) آن اصل نیز باطل شود. 🔺از اهل سنت نیز متکلمین عقل گرایشان مانند فخر رازی این قاعده را تأیید کردند، لکن سلفیه ظاهرگرا اهل سنت چون ابن تیمیه شدیدا با این قاعده مخالفت کردند و اهل تأویل را مذمت کردند. ابن تیمیه کتابی در این رابطه در رد بر این قاعده و کسانی که می گویند دلیل عقلی مقدم و اصل می باشد، دارد که نام کتاب «درء تعارض العقل والنقل» است. @Talabeh_nevesht110