فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عالم ربّانی آیتالله آقا عبدالمجید باقری بنابی
😭💔⛅️
@talabehtehrani
سرگذشت قرآن
قسمت پنجم
نام ۴
بعد از قرآن به اسم فرقان رسیدم. قبلتر چیزهایی در این رابطه نوشتم. تمایلی به تکرار مکررات ندارم. بنابراین یکراست میرم سروقتِ اسم بعدی یعنی کتاب. بین لغتشناسهای قدیم و جدید بحثی سر معنای کتاب درگرفته که من از گفتن قیل و قالها در اینجا پرهیز میکنم.
کلمۀ کتاب با اَشکال مختلفش، مانند الف و لامدار و بدون الف و لام، بیش از ۲۵۰ بار در قرآن اومده. با اطمینان میشه گفت این کلمه بعد از واژۀ قرآن، بيشترين كاربرد رو براى اشاره به قرآن داره.
اما دربارهٔ اینکه چرا به قرآن، کتاب میگن، اونجور که من دستگیرم شد معنای واژهٔ کتاب یعنی جمعآوری مطالب متنوع در یهجا. از اونجایی که در قرآن انواع آیهها، احكام شرعی، قصّهها، اخبار و علومِ جورواجور کنار هم جمع شدند بنابراین به قرآن میگن کتاب.
واژۀ کتاب در بسيارى از روايات، همراهِ الف و لام معرفه اومده که ازش میشه اشاره به قرآن رو فهمید. مانند اين حديث که امامصادق فرمودند: كُلُّ شَىءٍ مَردودٌ إلَى الكِتابِ وَ السُّنَةِ. یعنی برای سنجشِ درستی یا نادرستیِ هر چيزى بايد سراغ قرآن و سنّت رفت.
البته این به اون معنا نیست که هرجا چشم ما به كلمۀ کتاب افتاد خیال کنیم منظور قرآنه. بلکه باید به پس و پیشِ آیه یا حدیث نگاه کرد. به قول معروف باید از سیاق کمک گرفت. منظورم قرینههایی هست که در متن وجود داره. ناچارم مثالی بزنم. مانند اين حرف حضرت عیسی که میگه: خدا كتاب رو به من داده. خُب! کیه خبر نداشته باشه که منظور از کتاب در اینجا کتابِ انجیله نه قرآن. فکر میکنم کافی باشه. البته من بعدها دربارهٔ اینکه سیاق چیه و چه تاثیری در فهم معنای آیه داره چیزهایی مینویسم. اما فعلا میرم سراغ اسم بعدی، یعنی ذکر.
این کلمه بیش از شصت بار در قرآن اومده. البته فقط در بیست و چند بارش مراد، قرآنه و به معناى مُذَكِّر (بهيادآورنده) اومده.
و اما آخرین اسمی که خیلیها برای قرآن گفتن، مُصحَفه. یعنی مجموعهاى از ورقها. باید اعتراف کنم كلمۀ مُصحَف در هیچجای قرآن نیومده. اما كلمه صُحُف که از همین ریشهس در هشت آيه اومده. البته فقط در آيه دوم سوره بيّنه بهروشنى به قرآن اشاره داره. اونجایی که برای شناسوندنِ حضرت محمد میگه: فرستادهاى از سوى خدا اومده كه صحيفههاى (صُحُفاً) پاک رو تلاوت میكنه. عبارت عربیش اینطوریه: رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً.
در کتاب "البرهان فی علوم القرآن" به قلم آقای زَرْکِشی از علمای سدۀ هشتم هجری در مصر به مطلب جالبی دست یافتم. قبل از اینکه بگم چی پیدا کردم لازمه چند کلمه دربارۀ این کتاب بنویسم. زَرْکِشی این کتاب رو دربارۀ علوم قرآنی نوشته. اینکه منظور از علوم قرآنی چیه الان نمیتونم چیزی بنویسم اما جلوتر بهش میرسم.
در اهمیّت این کتاب باید بگم البرهان اولین کتاب مستقل دربارۀ علوم قرآنی به حساب میاد. قبل از آقای زرکشی برخی از علما در ضمن متون تفسیری، مطالبی دربارۀ علوم قرآنی مینوشتند. اما آقای زرکشی برای نخستینبار دست به نگارش کتابی مستقل در این رابطه زد. به او باید بابت این کار دستمریزاد گفت. کاش فرصت بود و میشد از این کتاب بیشتر مینوشتم. فقط به این مقدار اکتفا کنم که نویسنده قبل از ورود به هر مبحث، ابتدا تاریخچۀ پژوهش اون مبحث رو گزارش میکنه. اهل تحقیق میدونن که این چقدر مهم و کار با ارزشیه. یا مثلا در برخی از جاهای کتاب، مناظرهای غیابی بین اندیشمندان قرآنی سدههای پیشین راه میندازه. فکرش رو بکنید مناظرهای غیابی! خیلی به وجْد اومدم. چه کار خلاقانهای! از این حرفها عبور کنم. زَرْکِشی در جایی از کتاب نوشته بود: "برخى معتقدند نخستين نام قرآن، مُصحَف بوده. طرفداران این نظریه نقل میكنن كه مُسَلمونها پس از وفات رسول خدا وقتی میخواستن نامى براى كتاب خود انتخاب کنن، همۀ آیات و سورهها رو جمعآوری کرده و بعد از جلددار کردن (بینالدَّفّتین) از بین پيشنهادهاى مختلف، كلمۀ مصحف برگزيده شد". البته من در آیندهای که دور نمیبینم به ماجراهای قرارگرفتن اوراق پراکندۀ قرآن در بین دو جلد میرسم.
نهایتا اینطور که معلومه به اون وحى كه در زمان رسولالله به پيامبر نازل میشده قرآن میگفتن. بعدها این وجود مادّى و كَتبى که بعد از وفات پیامبر تنظیم شد مصحف نامگذاری گردید. فکر میکنم فعلا کافی باشه.
البرهان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۲۸۱ - ۲۸۲، الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۵۱ و ۱۸۵ و ۲۰۵، الكافى: ج ۲ ص ۶۱۳، تفسير الطبرى: ج ۱ ص ۶۴، التبيان فى تفسير القرآن: ج ۱ ص ۱۷، تفسير الفخر الرازى: ج ۲ ص ۱۴، العين: ج ۵ ص ۳۴۶، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم: ج ۳ ص ۳۱۸ ماده «ذكر»، ج ۱۰ ص ۲۱ ماده «كتب».
ادامه دارد...
#بسیار_مهم
روز گذشته رهبر انقلاب به مناسبت اربعین حسینی دیداری با هیئتهای دانشجویی داشتند. بیاناتی کوتاه اما بلند و پر مغز ایراد فرمودند. ایشان پا به سن گذاشته و در ۸۵ سالگی با کولهباری از تجربه و دنیادیدگی، عصارهٔ یافتههای خود را اینگونه در اختیار جوانان قرار دادند:
"جوانیتان را قدر بدانید؛ میدان وسیعی در مقابل شما است. انشاءاللّه شصت سال دیگر، هفتاد سال دیگر شما در این دنیا حضور خواهید داشت و کار خواهید داشت؛ از این فرصت استفاده کنید؛ برای این فرصت طولانی برنامهریزی کنید؛ برای اینکه برنامهریزیتان درست از آب دربیاید فکر کنید؛ برای اینکه درست بتوانید فکر کنید با قرآن آشنا بشوید، قرآن را بخوانید، تأمّل کنید، از کسانی که پیش از شما و بیش از شما تأمّل کردند یاد بگیرید. یاد گرفتن ننگ نیست، افتخار است؛ همیشه باید یاد بگیریم، تا آخر عمر باید یاد بگیریم.
#فرصت_زندگی
#برنامهریزی
#درست_فکر_کردن
#قرآن_کریم
#تدبّر
#یادگرفتن
#اربعین
@talabehtehrani
#قرعهکشی
کتاب #داستان_بریده_بریده بااحترام به جناب آقای امیر نقیبی تقدیم گردید.
مبارکشان باشد.
🌺🌸🌹🌻🌷🌼
@talabehtehrani
سرگذشت قرآن
قسمت ششم
نام ۵
حرف پایانی اینه که پنج اسم اصلی برای قرآن پیدا کردم. چیزهایی هم دربارهٔ هر کدوم نوشتم. به نظر میاد نامهای واقعی قرآن بیشتر از این پنجتا نباشه. کتاب، ذکر، فرقان، مُصحَف و آخری هم قرآن. هرچند بازم فکر میکنم اسم حقیقی قرآن، خود واژهٔ قرآنه و چهارتای دیگه، وَصفهایی هستن که در کنار سایر اوصاف، گوشهای از کمال و جمال این کتاب آسمانی رو به مَنَصهٔ ظهور گذاشتن.
در طیّ مطالعاتم به ۵۶ وصف رسیدم. البته حواسم بود که اوصاف قرآن، توقيفى نيستن. یعنی نمیشه گفت اوصاف قرآن، الّا و لابد همین ۵۶ وَصْفن. حتما خیلی بیشتر از این تعدادن. در روايات اهلبیت، صفاتى بيش از اين میشه پیدا کرد.
اولین وصفی که برام جلبتوجه کرد این بود که قرآن، حرف خداست. بین متکلّمین بحثی درگرفته که سخن خدا قدیمه یا حادث؟
تمایلی برای ورود به این تیپ حرفها ندارم. اما ناچارم یهکم و به اندازهٔ نیاز چیزهایی بنویسم. البته نه با قلم حُکما و مُتکلّمین. اونطوری بلد نیسم. با قلم خودم مینویسم.
اینجور که من متوجه شدم قرآن حادثه. یعنی سخن خدا غیر از خود خداست. یعنی ازلی نبوده و به فراخور نیاز آفریدهها پدید اومده. تورات، انجيل، زبور و قرآن همگی فعل خدا هستن. نبودند و بعدها برای راهنمایی آدمها پدید اومدند.
اگه یکی پیدا بشه و خداینکرده بگه: سخن خدا از ازَل با خدا بوده، زبونملال این آدم دانسته یا ندانسته داره میگه خدا يگانه نیست! اصلا به فرمودهٔ امامرضا بهتره جلوتر نریم که خداینکرده یهوقت دچار لغزش میشیم.
قرآن، ریسمان محكم و بهترین دستاويز برای نجات ما آدمهاست. راه راسته. حرف آخره. روشنگره. راستترین حرفه. دليل روشنه. پيغام و استدلاله. مژدگانیه. مژدهدهندهس. هشداردهندهس. پند و اندرزه. شفا و درمانه. سفارش خداست. سفره ميهمانى خداست. ميانجىِ مقبوله. خیرخواه، هدایتکننده و خیلی چیزهای دیگهس.
الاحتجاج: ج ۲ ص ۳۷۳ ح ۲۸۵، التوحيد: ص ۲۲۴ ح ۲ و ۳، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۵۶ ح ۲۰۹.
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 من از خودم پستتر توی گردان تخریب ندیدم
چه حرفای قشنگی زد...😰
➖➖➖➖➖➖➖➖
@talabehtehrani
هدایت شده از یادداشت های یک طلبه
#دروغ_گویی
در روایتی از امام رضا علیهالسلام آمده است: إِنَّ الرَّجُلَ لَیَصْدُقُ عَلَى أَخِیهِ فَیَنَالُهُ مِنْ صِدْقِهِ عَنَتٌ فَیَکُونُ کَذَّاباً عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَکْذِبُ عَلَى أَخِیهِ یُرِیدُ بِهِ نَفْعَهُ فَیَکُونُ عِنْدَ اللَّهِ صَادِقا
مردی که در مورد برادر دینی خود سخنی راست میگوید و از آن راست، زیانى به برادرش میرسد، نزد خداوند دروغگو به شمار خواهد آمد و مردی که در مورد برادر دینی خود سخنی دروغ بگوید، اما هدف خیرخواهانهای از آن دروغ داشته باشد، نزد خدا راستگو به حساب میآید.
📚مصادقه الإخوان، ص ۷۶
@talabehtehrani
#اطلاعیه
امروز ۱۶ شهریور ۱۴۰۳ قرعهکشی کتاب داریم.
علاقمندان به کتاب #داستان_بریده_بریده و نیز کتاب #داستان_فاطمه تا ساعت ۱۷ فرصت دارند نام و نام خانوادگی و آدرس دقیق پستی خود را به صفحهٔ اینجانب در پیامرسان ایتا ارسال بفرمایند.
بزرگوارانی که قبلا ثبتنام کردهاند نیاز به ثبتنام مجدد ندارند.
نتیجهٔ قرعهکشی از طریق همین کانال به اطلاع میرسد.
انشاءالله
🌺🙏🌸
آیدی 👈
@tamass
کانال 👈
@talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به لطف خدا
قرعهکشی ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ برای اهدای کتاب #داستان_بریده_بریده و کتاب #داستان_فاطمه سلاماللهعلیها انجام پذیرفت. امروز یک هدیه داشتیم.
قرعه به نام سرکار خانم زهرا منصورزاده از شهرستان کازرون افتاد. مبارک این بزرگوار باشد. 🌺🌸
از همهٔ عزیزانم تشکر میکنم.
قرعهکشی بعدی ۱ مهر ۱۴۰۳ انشاءالله.
#قرعهکشی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ربیع_الاول
@talabehtehrani
سرگذشت قرآن
قسمت هفتم
نزول ۱
میخوام وارد بحث نزول قرآن و چطور نازلشدنش بشم. البته بد نیست قبلش بگم که پیامبر اسلام در زمان خودش مخالفینی داشت که هیچجوری زیر بارِ دعوتش نمیرفتن. بهقول قرآن، آدمهایی با نگاههای مرموز که موذیانه عمل میکردند؛ اخم از چهرهشون نمیافتاد؛ از درون به حق پشت پا زده بودن؛ بیشتر وقتها با سِگِرمههای تو هم رفته متکبرانه با پیامبر حرف میزدند.
اونها دست و پا میزدند تا الهیبودنِ قرآن رو انکار کنن. حرفشون این بود که قرآن رو خدا نازل نکرده.
میگفتن حرفهای این کتاب فرقی با گفتار خودِ ما نداره. اما دیدن نمیشه منکر جذابیت قرآن بشن. حتی به مردم میگفتن انگشتهاتون رو توی گوشهاتون فرو کنید تا آیات قرآن رو نشنوید!
وقتی تیرشون به سنگ خورد اینور و اونور چو انداختن که محمد دیوونه شده، این حرفها مال خودش نیست، بهش یاد میدن! وقتی دیدن ادبیات قرآن با جنون سازگاری نداره با مسخرهبازی درِگوش هم پچپچ کردن که شاعر شده و داره شعر میگه.
یهبار یکی از مخالفینِ بدطینت صداش رو انداخت روی سرش و با لودگی گفت: محمد آدم خیالبافیه، خوابهای آشفته هم زیاد میبینه، قرآن ساختهٔ ذهن خودشه!!
دشمنان رسولالله وقتی دیدند دل خیلیها جذب قرآن شده، حرف عوض کردند و اینبار گفتند قرآن سحرآمیزه و کار جادوگراست! محمد با جادوی کلامش دلهای مردم رو تصرّف کرده! اصلا قرآن افسانههای گذشتگانه که محمد سفارش داده تا براش بازنویسی کنند! وقت و بیوقت، قسمتی رو براش میخونن تا حفظ کنه و برای مردم بخونه!
اما معارف قرآن، انقده شگفتآور بود که مخالفین علیرغم انگزدنهای پیدرپی دستبهدامن یک دروغ بزرگ شدند: رونویسی از کتابهای آسمانیِ پیشین مانند تورات و انجیل و یادگیری از کشیشان مسیحی! حتی برای واقعنمایی شایع کردند که محمد با مردی غیرعرب به نام بَلعام، حشر و نشر داره و آیههای قرآن درواقع آموزههای بَلعامه! غافل از اینکه بلعام، اصلا عرب نیست و نمیتونه به عربی صحبت کنه، تا چه برسه به اینکه بخواد معارف قرآن رو به زبان عربی برای پیامبر بیان کنه!
از این گذشته خیلی از حرفهای قرآن با گفتههای تورات و انجیل جور در نمیومد. مانند اونجایی که تورات و انجیل، اسحاق رو ذبیحالله معرفی میکنه و قرآن حضرت اسماعیل رو! یا اونجایی که انجیل صحبت از سهخدایی میکنه و قرآن از زبان عیسی فریاد توحید سر میده! یا که تورات، نسبتِ شرابخواری به حضرت عیسی میده و قرآن عصمت پیغمبران رو تبلیغ میکنه.
در سدههای بعدی مستشرقین و اسلامپژوهان غربی هم دنبال این بودن و هستن تا به خیال خودشون برای قرآن، منابع و مصادری غیر الهی بتراشن؟! واقعا، چرا؟!
این پرسش، ذهنم رو بدجوری گزید. تا اینکه به پاسخی ظنزگونه اما علمی از محمد غزالی دانشمند معاصر مصری رسیدم. ایشون تعریف میکنه: "پیرمردی بیسواد توی ده ما مدعی بود کرۀ زمین روی شاخ گاو قرار داره! روی حرفش هم خیلی پافشاری میکرد. یهبار ازش پرسیدم فکر میکنی علت این زلزلهها چیه؟ با اعتماد بهنفس عجیبی جواب داد: هر وقت زمین از شاخ سمت راست به شاخ سمت چپ قِل میخوره زلزله بهوجود میاد. گفتم: رعد و برق چطور؟ پاسخ داد: اینم صدای همین گاوه!! خلاصه اینکه هرچی میپرسیدم جوابی بر اساس نظریۀ گاواندیشی میتراشید و کم نمیاورد. اونجا بود که فهمیدم کسی که گاواندیشی، ایدئولوژی او شده برای هر سؤالی یهجوابی میتراشه.
متأسفانه اسلامشناسان غربی هم قبل از هرگونه تحقیق و بررسی عزم خود رو جزم کردند تا نبوّت پیامبر اسلام و نزول وحی رو انکار کنن. این جماعت، براساس تصمیم از پیش گرفته شده، تلاش دارن تا برای جلوههای زیبای قرآن و کمالات والای پیامبر توجیهات مادی ارائه بدن، یهجوری که با الهیبودن قرآن منطبق نباشه".
اینها رو نوشتم تا فراموش نکنم که رسولالله چه گرفتاریهایی برای دریافت قرآن داشته. حالا میرم سروقت نزول قرآن. البته من دستبردارِ مستشرقین نیستم. اگه خدا بخواد دربارهٔ دیدگاه غربیها در مورد مصدر و منشاء قرآن مطالبی خواهم نوشت.
دفاع عن العقیدة و الشریعة: ص ۱۵، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم: ج ۱۲ ص ۷۸، مفردات ألفاظ القرآن: ج ۱ ص ۷۹۹، بحارالأنوار: ج ۱۸ ص ۲۵۳.
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛅️🌺🌸❤️⛅️🌸🌺❤️
السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ
السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ
السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ
السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَ تَقْنُتُ
السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُدُ
سلام بر تو هنگامی که برمیخیزی
سلام بر تو زمانی که مینشینی
سلام بر تو وقتی که میخوانی و بیان میکنی سلام بر تو هنگامی که نماز میخوانی و قنوت به جا میآوری
سلام بر تو زمانی که رکوع و سجود مینمایی.
@talabehtehrani
سلام دوستان!
چند روزی مسافرت بودم. وقفهای افتاد و متاسفانه فرصت نشد تا سرگذشت قرآن را بنویسم. ان شاءالله بزودی ادامه داستان را انتشار میدهم.
🌺🌸⛅️🌸🌺
هدیهٔ کتاب #داستان_بریده_بریده بااحترام برای جناب آقای امیر نقیبی از تهران ارسال گردید.
مبارکشان باشد.
🌺🌸🌹🌻🌷🌼
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@talabehtehrani
#قرعهکشی
کتاب #داستان_بریده_بریده بااحترام به سرکار خانم زهرا منصورزاده از شهرستان استهبان تقدیم گردید.
مبارکشان باشد.
🌺🌸🌹🌻🌷🌼
@talabehtehrani
هدیهٔ کتاب #داستان_بریده_بریده بااحترام برای سرکار خانم زهرا منصورزاده از شهرستان استهبان ارسال گردید.
مبارکشان باشد.
🌺🌸🌹🌻🌷🌼
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@talabehtehrani
خاطرهٔ دویست و بیست و هفت
حرمت آدمها
همراه خانواده به زیارت امامزاده صالح رفته بودم. داخل حیاط امامزاده چند شهید دفن کردهاند. ازجمله دانشمند هستهای شهید دکتر مجید شهریاری. بالای مزار شهید ایستادم و فاتحهای قرائت کردم. همانجا یادم آمد چند سال پیش برای پرداخت وجوهات شرعی یکی از اقوام به دفتر آیتالله جوادی آملی رفته بودم.
پس از پرداخت وجوهات شرعی منتظر دریافت رسید پولها بودم. متصدی اظهار داشت برای دریافت رسید فردا تشریف بیاورید. از اینکه باید دوباره این مسیر را میآمدم، کمی حالم گرفته و دلخور شدم.
گفتم: چرا فردا؟ خب! رسید را همین الان بدهید! در پاسخ گفت: مُهری که باید با آن رسیدها را مُهر کنیم نزد خود حضرت آیت الله جوادی قرار دارد. ما هر شب رسیدها را به منزل ایشان میبریم و فردای آن شب قبضهای مُهرشده را از آقا تحویل میگیریم!
با تعجب گفتم: این دیگر چه کاریست؟! چه ضرورتی دارد ایشان این کار را میکنند؟ متصدی در پاسخم گفت: به دو دلیل. اولاً آقای جوادی آملی مقیّد هستند به هنگام مُهرزدن به رسیدها برای صاحبان آنها دعایی خاص بکنند.
ثانیاً ایشان توجه دارند که نام و عناوین افرادی که رسید به نام آنها صادر شده در کمال احترام و دقت نوشته شود و اگر موردی باشد که احیاناً دقت لازم صورت نپذیرفته باشد، تذکر میدهند. مثلاً مدتی پیش یکی از رسیدها را که به نام آقایی با نام مجید شهریاری صادر شده بود، برگردانده و نوشتند: "رسید را عوض کنید. از آنجایی که ایشان فردی دانشمند و استاد هستند بنویسید جناب آقای دکتر مجید شهریاری".
خیره به مزار شهید دکتر شهریاری این خاطره را مرور میکردم که با صدای فرزندم که صدایم میکرد به خود آمدم.
قم ۱۰ تیر ۹۶
خاطرهٔ دویست و بیست و هشت
اتّکا به خدا
چندی قبل در حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها به آقایی برخورد کردم که از متنفذین و دوروبریهای یکی از بزرگان بودند. جلو رفته و بعد احوالپرسی عرض کردم که نوع چینش صندلی، ایستادن حاجبین و محافظین، بروبیا، دم و دستگاه و بگیر و ببندی که برای فلان صاحبمنصب راه انداختهاید هر چند تجمّلاتی نیست اما با شیوۀ سَلَف صالح مطابقتی ندارد و باعث کوتاهشدن دست مردم از ایشان میشود.
نگاهی عاقل اندر سفیه به من انداخت و در جوابم گفت: با توجه به مقامی که ایشان دارند باید شأن، منزلت و جایگاهشان حفظ و به گونهای باشد که اقتدارشان دیده شود!!
ناخودآگاه به یاد سخنی از استاد مطهری در کتاب امدادهای غیبی دربارۀ مرحوم آیتاللّه بروجردی افتادم. در آن کتاب آمده که آقای بروجردی بعد از آنکه از بستر بیماری برخاستند، تصمیم گرفتند به مشهد بروند. مثل اینكه نذری داشتند كه اگر خداوند به ایشان شفا عنایت بفرماید، بروند زیارت حضرت رضا علیهالسّلام.
یك روز در بین شاگردان خود مطرح میکنند كه من میخواهم به مشهد بروم، هر كس همراه من میآید اعلام كند.
شاگردان بعد از گفتگو با یکدیگر به این نتیجه میرسند كه فعلا مصلحت نیست آقا بروند مشهد، چرا؟ چون آقا را در آن زمان هنوز مردم ایران به خوبی نمیشناختند، بنابراین تجلیلی كه شایستۀ مقام این مرد بزرگ هست، نمیشود.
بعد از چند روز در حضور آیتالله بروجردی یكی از شاگردان اظهار میدارد كه آقا! اینها میگویند فعلاً نروید مشهد، به خاطر این كه هنوز مردم ایران شما را نمیشناسند و تجلیلی كه شایستۀ شماست به عمل نمیآید.
آقا تا این جمله را شنید تكانی خورد و گفت: "هفتاد سال از خدا عمر گرفتهام. خداوند در این مدت تفضّلاتی به من كرده که هیچکدام تدبیرم نبوده بلکه همه تقدیر بوده است. در طول این سالها فكر من همیشه این بوده كه ببینم وظیفهام در راه خدا چیست؛ هیچ وقت فكر نكردهام در راهی كه میروم ترقّی میکنم یا تنزّل، شخصیّت پیدا میکنم یا پیدا نمیكنم. نخیر من همین روزها به مشهد میروم".
آیتالله بروجردی كسی بود كه اساساً توحید را در زندگی خودش لمس میکرد، یك اتّكا و اعتماد عجیبی به دستگیریهای خدا داشتند.
قم/ ۱۴ تیر ۹۶
ناشر کتابهای #داستان_بریده_بریده و کتاب #داستان_فاطمه سلاماللهعلیها انتشارات کتابستان معرفت میباشد.
خاطرهٔ دویست و بیست و نه
دعا
ساعتی پیش در جلد اول کتاب "الإقبال" نوشتۀ سيّد ابن طاووس دیدم که این عالم کمنظیر مرقوم داشتهاند: در یکی از سحرهای ماه مبارک رمضان، مشغول دعا بودم. با خود گفتم ابتدا دعا کنم براى كسانی كه بیشتر از دیگران نیازمند دعا هستند. به خاطرم گذشت ابتدا سزاوار است به آنانى دعا كنم كه مُنكر خدايند و نعمتهاى او را ناسپاسى میكنند و حرمت او را سبُك میشمارند و حكم او را درباره بندگان و مخلوقاتش عوض میكنند. دعا كنم كه خداوند از اين گمراهى، نجاتشان دهد و هدايتشان كند. ابتدا براى هدايت كسى دعا شود كه ضررش بزرگتر و خطرش شديدتر است.
نوشتۀ سیّد مرا به فکر واداشت.
با خود میاندیشیدم که...
قم ۱۶ تیر ۹۶
خاطرهٔ دویست و سی
پُز مدافع حرم بودن
ساعتی پیش در گوشهای از کتابخانه مشغول مطالعهٔ کتاب "مُنیَةُ المُرید" نوشتهٔ شهید ثانی بودم. روایتی عجیب، نگاهم را به خود جلب کرد. ناخودآگاه یاد شهید عزیزم آقا جواد اللهکرم افتادم. اویی که دغدغۀ اصلیاش کار بیمنّت برای خدا بود. گاهی که با هم بودیم و حرفی به میان میآمد با این تعبیر به بنده میگفت: حاجی دعاکن کارهامون برای خدا باشه!
و اما حدیث! شهید ثانی روایت میکند که روز قیامت از جملۀ کسانى که نخست در مورد آن ها قضاوت مىشود (إِنَّ أَوَّلَ النَّاسِ يُقْضَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَيْهِ) فردی است که شهید شده است (رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ) او را به محشر میآورند و میپرسند در دنیا چه کاره بودی و در برابر نعمتهایی که خداوند به تو ارزانی داشت، چه کردى؟ (فَمَا عَمِلْتَ فِيهَا)
پاسخ میدهد من شهیدم. در راه خدا به جبهه رفته و به شهادت رسیدم (قَاتَلْتُ فِيكَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ) پاسخ میشنود: آری تو به جبهه رفتی، ولی برای خدا پا به جبهه ننهادی بلکه میخواستی مردم به تو با دید انسانی شجاع و دلیر بنگرند (لِأَنْ يُقَالَ فُلانٌ جَرِيءٌ).
مردم نیز چنین راجع به تو گفتند که او فرد شجاعی بود (فَقَدْ قِيلَ ذلك) تو آن را میخواستی و به تو عطا کردیم. حساب و پاداش تو نیز با این سخن مردم ادا شد. سپس او را به سوی جهنّم میبرند (حَتَّى أُلْقِيَ فِي النَّارِ) زیرا کارهایش رنگ خدایی نداشته است.
از نزدیک شاهد بودم که شهید جواد الله کرم هرگز پُز مدافع حرم بودن نداشت. با ادا و اطوار بیگانه بود. بارها شده بود که از این حقیر احکام شرعی جهاد را میپرسید. به دنبال این بود که حتی در مبارزۀ با به قول خودش "مُسَلَّحین" پا را فراتر از احکام شرعی نگذارد. اخلاص او در کنار پایبندیاش به احکام نورانی اسلام از او مردی دیندار و متعبد، خوشروحیه، مقاوم، با حقیقت و درست کردار ساخته بود. در اعلی علیین روانش شاد باد.
گاهی با شوخی و جدّی به او میگفتم: خداوند مجاهدان را بر نشستگان با اجری عظیم برتری داده است. ما نشستهایم و تو مجاهد راه خدا هستی! میخندید و میگفت: "حاج آقا! استغفر الله".
گاهی که دلتنگت میشوم، فراموش میکنم تو فقط یک خاطرهای.
قم/ ۱۷ تیر ۹۶