خاطرهٔ دویست و سی و هشت
ترقّی یا تنزّل
چندی قبل در حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها به آقایی برخوردم که از متنفذین و دوروبریهای یکی از بزرگان بود. جسورانه جلو رفتم. بعد از چاقسلامتی، عرض کردم شکل چینش صندلی، ایستادن حاجبین و محافظین، بروبیا، دم و دستگاه و بگیر و ببندی که برای فلان آقا راه انداختهاید هر چند تجمّلاتی نیست اما با شیوۀ سَلَف صالح مطابقتی ندارد و باعث کوتاهشدن دست مردم از ایشان میگردد.
از طرز نگاه او متوجه شدم حرفم به مذاقش خوش نیامده است. نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت: با توجه به مقامی که ایشان دارند باید شأن، منزلت و جایگاهشان حفظ و به گونهای باشد که اقتدارشان دیده شود!!
از شنیدن پاسخ او دود از کلّهام بلند شد. به هرچی فکر میکردم جز این. یاد سخنی از استاد مطهری در کتاب امدادهای غیبی دربارۀ مرحوم آیتاللّه بروجردی افتادم. در آن کتاب آمده که آقای بروجردی بعد از آنکه از بستر بیماری برخاستند، تصمیم گرفتند به مشهد بروند. مثل اینكه نذری داشتند كه اگر خداوند به ایشان شفا عنایت بفرماید، بروند زیارت حضرت رضا علیهالسّلام. روزی ظاهرا سر درس به شاگردان میگوید كه من میخواهم به مشهد بروم، هر كس همراه من میآید اعلام بكند. شاگردان بعد گفتگو با یکدیگر به این نتیجه میرسند مصلحت نیست آقا بروند مشهد، چرا؟ چون آقا را در آن زمان هنوز مردم ایران به خوبی نمیشناختند، بنابراین تجلیلی كه شایستۀ مقام این مرد بزرگ هست، نمیشود. چند روز بعد در حضور آیتالله بروجردی یكی از شاگردان نتیجۀ جلسه را به گونهای درز میدهد كه آقا! اینها میگویند فعلاً نروید مشهد، به خاطر اینکه هنوز مردم ایران شما را نمیشناسند و تجلیلی كه شایستۀ شماست به عمل نمیآید.
آقا تا این جمله را شنید تكانی خورد و گفت: هفتاد سال از خدا عمر گرفتهام خداوند در این مدت تفضّلاتی به من كرده که هیچ یک، تدبیرم نبوده بلکه همه تقدیر بوده است. فكرم تنها این بوده ببینم وظیفهام چیست؛ هیچ وقت فكر نكردم در راهی كه میروم ترقّی میكنم یا تنزّل، شخصیّت پیدا میکنم یا نه. نخیر من همین روزها به مشهد میروم.
آیت الله بروجردی كسی بود كه اساساً توحید را در زندگی خودش لمس میکرد، یك اتّكا و اعتماد عجیبی به دستگیریهای خدا داشتند.
قم ۱۴ تیر ۹۶
@TALABEHTEHRANI
سرگذشت قرآن
قسمت بیست و پنج
تحريف ۳
قبلتر نوشتم که خداوند فرموده ما این قرآن رو جوری حفظ میکنیم که نه از پشتسر و نه از پیشرو باطل نتونه بهش رخنه کنه
حالا در ادامه میخوام این فرمودهٔ خدا رو یهکم بشکافم ببینم یعنی چی؟! ابتدا میرم سروقت آیۀ ۹ سورۀ حجر. همینطور که به آیه ذل زده و فکر کردم باخودم گفتم، واضحتر از این نمیشه گفت که قرآن تغییر نکرده. خداوند در اين آيه اعلام كرده كه ما قرآن رو فرستاديم و خودمون هم از هر آسیبی حتمنِ حتما حفظش میکنیم.
البته باید اعتراف کنم درسته که در این آیه بهجای واژۀ قرآن، کلمۀ "ذِکر" به کار رفته، اما هیچ شکی نیست که منظور خدا از عبارتِ "ذِکر" قرآنه! چون چند آیه عقبتر هم این کلمۀ "ذِکر" اومده و از روال و سیاق آیات قبلی برمیاد که منظور از واژۀ "ذِکر" در اینجا دقیقا همین قرآنه. البته من فعلا فرصت نمیکنم به بررسی سیاق آیات قبلی بپردازم اما اگه کسی سراغ سیاق آیۀ ۶ سورۀ حجر بره خودش به این نتیجهای که گفتم، میرسه. اینم بگم که بعدها در مورد اینکه سیاق چیه و چطور میشه از سیاقِ آیه نتیجهگیری کرد، مطالبی مینویسم.
شاید یک ساعت به آیهٔ ۹ فکر کردم. از محتوای همین آیه دستگیرم شد که خداوند جوری محکمکاری کرده که جای هیچ شک و شُبههای باقی نمیمونه که دستکاری قرآن غیرممکنه. شما هم جای من بودی به این نتیجه میرسیدی. وقتی بادقت به آیه نگاه کردم با خودم گفتم تاکیدهای آیه طوری چیده شده که مو لای درزش نمیره. ببینید! إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ. به واژهٔ اِنَّ که دوبار اومده و برای تاکید به کار میره، نگاه کنید! یا به ضمير فصلِ نَحْنُ، یا به اومدنِ لام بر سرِ لَحَافِظُون نگاه کنید! یا حتی به مقدمشدن كلمه "لَهُ" بر واژۀ "لَحَافِظُونَ".
اونهایی که با ظرافتهای زبان عربی آشنان خوب میدونن من چی میگم. انصافا این آیه بهشکل کمسابقهای با ادوات تاکید شکلاتپیچ شده. از این گذشته، خدا بجای گفتنِ" من حفظ میکنم" با قدرت گفته "ما حفظ میکنیم". استفاده از فاعلِ جمع بجای مفرد، خودش معنا و مفهوم داره. یعنی بله! ما اینجا هستیم و توان داریم همهجوره قرآن رو از هرگونه گزندی مراقبت کنیم. فرقی هم نداره که اون آسیب چیه؛ هرچی باشه، هرجا باشه، از هرکی باشه، ما توانش رو داریم که قدرتمندانه حفظش کنیم.
سراغ آیۀ ۴۲ سورۀ فصّلت رفتم." لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ" میبینید! اینجا هم خدواند باقدرت پای کتابش وایساده که نه الان و نه بعدها هیچ باطلی در قرآن راه نداره. فرقی هم نمیکنه، باطل هرچی میخواد باشه، باشه.
دنبال روایات رفتم. میخواستم ببینم نظر اهلبیت در این رابطه چیه. به نکتۀ جالبی رسیدم. ائمهٔ اطهار اینطور یاد دادند که وقتی میخوایید درستیِ حرفهایی که از ما نقل میکنند رو بفهمید به قرآن نگاه کنید. اگه با قرآن جور دراومد پس درسته. و الّا بگذاریدش کنار. خُب! از این حرف میشه فهمید که وقتی قراره به کمک قرآن، روايات ناسره از سره شناخته بشه، پس خود قرآن باید از گزند جعل و دستبرد و تحريف در امان باشه.
از این گذشته، ما یکسری روایات معتبر داریم که میگن توی فتنههای زمانه به قرآن رجوع کنید و چنگ بزنید. حالا فکرش رو بکن! خود قرآن دستخوش فتنۀ شده باشه، آیا در چنین حالتی قرآن میتونه پناهگاه امن باشه؟! من فکر نمیکنم.
آخرین چیزی که در این رابطه به ذهنم خطور کرد حديث مشهور ثقلين بود. طبق مفاد این حدیث، پیغمبر فرموده که من از دنیا میرم اما دو چيز به یادگار میگذارم. يكى اهلبیته و دیگری قرآن. اگه به ایندو چسبیدین تا خود قیامت، هرگز گمراه نمیشید.
خُب! طبق این فرمودهٔ رسولالله واضحه که قرآن باید از هر آسیبی در امان باشه تا بتونه در مشکلات و تاریکیهای زندگی تکیهگاه و مایهٔ دلگرمی آدمها قرار بگیره.
علاوه بر اینها دلیلی داریم به اسم تواتر. میخواستم مقداری دربارهٔ تواتر بنویسم. راستش چیزهایی هم نوشتم. اما منصرف شدم. اینطور حرفها بیشتر به درد طلبههای نازنین میخوره. جاش اینجا نیست. رهاش کردم و از کنارش رد شدم.
نزاهت قرآن از تحريف: ص ۹۶ - ۹۷، البيان: ص ۲۱۰ - ۲۱۱، صيانة القرآن من التحريف: ص ۴۸ - ۵۰، سلامة القرآن من التحريف: ص ۲۷ - ۳۳، التبيان فى تفسير القرآن: ج ۹ ص ۱۳۱، الكافى: ج ۱ ص ۶۹.
ادامه دارد...
@TALABEHTEHRANI
امروز سالروز ولادت امام زینالعابدین علیهالسلام است. خوشحالم بگویم کار پژوهشو نگارش موسوعة الامامة فی نصوص اهل السنة بخش مربوط به امام زینالعابدین علیهالسلام به پایان خود نزدیک شده است. فکر میکنم سه جلد شود. خدا را بابت این توفیق، بینهایت سپاسگزارم.
این کتاب علیرغم اینکه به زبان عربی به نگارش درآمده اما برای پژوهشگران و علاقمندان به آشنایی با زندگی این امام یک گنجینه به حساب میآید.
🤲😍🌺🌸🤲
@TALABEHTEHRANI
بزودی کتاب زندگینامهٔ اماممهدی علیهالسلام به چاپ میرسد.
در این کتاب تلاش کردم با زبانی ساده و خودمانی، از تبار و تولد امام بنویسم؛ از غیبت صغری و چهار نایب خاصش؛ از قصههای شگفتانگیز کسانی که ایشان را ملاقات کردند؛ سعی کردم چراغی روشن کنم در تاریکیهای تاریخ. میخواستم بدانم چرا بعضیها ادعای دروغین مهدویت کردند.
اینجا قرار است در کنار هم قدم بزنیم در کوچهپسکوچههای زندگی امام غایب و از زبان کسانی که عاشقانه منتظرش بودند بشنویم.
«داستان موعود» روایتی متفاوت از زندگی امام زمان (عج)، برای همهی آنهایی است که میخواهند با زبان ساده و صمیمی، داستان انتظار را بشنوند.
امیدوارم این کتاب موجب خشنودی و رضایت ناحیه مقدسه قرار گیرد.
ان شاءالله!
مطالعه این کتاب را به همهٔ عزیزانم پیشنهاد میکنم.
@TALABEHTEHRANI
هدایت شده از یادداشت های یک طلبه
12.56M
🎤
دعوت میکنم در فرصتی مناسب گوش دهید.
بررسی تاریخ تشیع
در آستانهٔ غیبت صغرا،
شهادت امام عسکری علیهالسلام،
آغاز امامت حضرت مهدی علیهالسلام
و نواب اربعه توسط حجةالاسلام و المسلمین علیرضا نظری خرّم نویسندهٔ کتاب #داستان_بریده_بریده و کتاب #داستان_فاطمه
و کتاب #داستان_موعود
@TALABEHTEHRANI
#بزودی
«داستان موعود» روایتی متفاوت است از زندگی امام زمان (عج)، برای آنهایی که متنی پژوهشی و درعینحال صمیمی میخواهند.
تلاش کردم به سراغ مهمترین و معتبرترین منابع تاریخی و حدیثی تا قرن هفتم هجری بروم. میخواستم بخشهایی از زندگی امام زمان (عج) را روایت کنم که کمتر شنیدهایم. شاید جذابیت این کتاب به همین ناگفتهها و کمترگفتهها باشد.
پیشنهاد میکنم این کتاب را مطالعه بفرمایید
#اللهمَّ_عجل_لولیک_الفرج
🌸🤲⛅️🤲⛅️🤲⛅️🌺
@TALABEHTEHRANI