eitaa logo
طلبه نگاشت
141 دنبال‌کننده
84 عکس
11 ویدیو
0 فایل
و ﴿ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ ﴾ @Alizaki69
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوباره می‌نوشم از آن جامِ مِی ناب... اینجا دعاگویتان هستم جای همه‌تان خالی... @talabenegasht
اردو جهادی و سفر به مناطق محروم. هم برای جهادی‌ها هم برای اهالی، یک مخرج مشترک دارد. "محرومیت"... محرومیت برای بچه‌های جهادی "اختیار" است و برای اهالی "جبر" روزگار. آن‌ها که به "جبر" محرومند اشتغالشان به دنیا کمتر است و انس کمتری با مادیات می‌گیرند؛ و آن‌ها که محرومیت را اختیار کرده‌اند می‌خواهند از دنیا عبور کنند. حالا سوال این است: که اگر با محرومیت مشغولیت به دنیا کم می‌شود و اگر انس کمتر با مادیات باعث توجه بیشتر به معنویت می‌شود، چرا باید محرومیت زدایی کرد؟! چرا باید برای آبادانی تلاش کرد و اساسا جهادی‌ها در منطقه محروم چه کار می‌کنند؟!! شاید جواب آن را باید از حاج عبدالله والی گرفت... @talabenegasht
‏عاشق علی بود. روز و شب دق الباب میکرد که یاعلی دوستت دارم... میگفت: والله محبت تو مرا به اینجا میکشاند. علی هم بعدها گفت: يَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي... ای که گفتی فَمَن یَمُت یَرَنی جان فدای کلام دلجویت کاش روزی هزار مرتبه من مُردمی تا بدیدمی رویت التماس دعا https://eitaa.com/talabenegasht
آخر وقت بود، ایتا را باز کردم. حدود سیصد پیام خوانده نشده توی "گروه اعضای خانه طلاب جوان" بود. بحث از اینجا شروع شده بود که علی گفته بود "من پایه‌ام برم خونه طلبه‌ای که مجروح شده و اونجا معمم شم" حاج علی هم گفته بود "پیشنهاد خوبیه ولی بیاید بیمارستان فرقانی مراسم عمامه گذاری بگیریم. چون شروع حضور جهادی‌مون تو کرونا از اونجا بود و از اونجا طلبه‌ها را آنتریک کردیم که وارد بیمارستان‌ها بشن و از اونجا این جریان راه افتاد." ممدرضا هم اسم بچه‌های غیر معمم را لیست کرده بود که شماهام بیاید معمم شوید، که یعنی بچه‌هارا توی عمل انجام شده قرار بده و اسم رضا را هم آورده بود. رضا هم گفته بود "هرچی به نفع انقلاب باشه من پایه‌ام" که یعنی مرغابی را از چی می‌ترسانی! دیشب شاید آن پیام‌ها تا پانصد هم کنتور انداخت و حالا بچه‌ها قرارِ مزار حاج آقای سلیمانی‌ را گذاشته‌اند که چند روز پیش خونش را بی‌گناه زمین ریختند و بعد گفتند که قاتل، خون شیخ روحانی را قبل از دنیای حقیقی در مجازی برای خودش حلال کرده. نمی‌دانم اما حتما آن روز که شعر "برخیزید ای شهیدان راه خدا" را جوانان وطن در مقابل امام و در فرودگاه می‌خواندند خود حمید سبزواری هم فکرش را نمی‌کرد که اینطور "زندگی روید از خاک هر شهید" که: "چون شهادت سر آغاز زندگیست مرگ سرخ رمز آزادی و راز زندگیست" حالا و تا جایی که من خبر دارم، بیست‌و پنج نفر قرار تلبس به لباس خدمت را گذاشته‌اند. لباس نوکری. لباس سربازی. لباس کار... شما هم تشریف بیاورید... آدرس کانال خانه طلاب جوان: https://eitaa.com/khanetolab https://eitaa.com/talabenegasht
بسم الله الرحمن الرحیم ▪️ دوره داریم. می خواهیم از ضرورت تشکیلات بگوییم. از صبح ذهنم درگیر رابطه اسلام و تشکیلات است. هنوز راه نیوفتاده ام. اما می دانم آنجا اذیت می شوم. خیلی وقت است می خواهم راه بیوفتم اما انگار ته دلم یک چیزی مضطربم می کند. حاج حسین تماس می گیرد. دکمه کنار گوشی را فشار می دهم. صدای گوشی می‌افتد. گوشی را سرجایش می گذارم. یک مقدار این پا، اون پا می کنم. بلند می شوم و آماده می شوم. خیلی وقت است با خودم یک دله کرده‌ام که وقتی جمع‌مان تصمیمی گرفت با آن همراه شوم. حتی اگر پایه آن تصمیم نباشم. حتی اگر شده با یک همراهی کوچک خودم را آویزان جمع کنم، این کار را می کنم. حتی شده سیاهیِ لشکرِ جمع باشم. اینکه از کی این قرار را با خودم گذاشتم را یادم نیست اما حتما تصمیمم نتیجه تجربه ام است. یعنی حتما شده که جمع‌مان را همراهی نکرده ام و بعد پشیمان شده‌ام و لابد چند بار هم تکرار شده که به این تصمیم رسیده ام. ▪️ وارد خانه طلاب می شوم. جای همه چیز عوض شده. گوشی را برمیدارم و عکس می گیرم؛ از میز شلوغ رسانه، از فلاکس ها که انگار یک گوشه جمع شده اند و هم را بغل کرده اند، هندوانه ها که ریخته شده اند روی کله هم توی دیگ پر از یخ. تقریبا همه چیز به هم ریخته. وارد اتاق رسانه می شوم لب تابم را باز می کنم و شروع به کار می کنم. علی می گوید برو پایین پیش بچه ها. سرم را بالا می کنم. _ تو نیستی؟ جواب علی منفی است. مسافر همدان است. می‌پرسد تا کی توی دوره هستی؟! می گویم « من فقط می دونم باید تو جمع باشم» ▪️ می نشیند کنارم. می پرسد می خواهم از بچه های دوره سوال بپرسم، به نظرت چی بپرسم؟! سوال‌های خودم را میگویم؛ اینکه قاعدتا باید بین قدرت ایمان و تشکیلات ربطه‌ی باشد. قاعدتا هم ایمان قویمان می کند و هم جمع. قاعدتا ما یا باید خودمان جمع بزنیم یا باید خودمان را وارد یک جمعی بکنیم. قاعدتا باید تشکیلات در اسلام خیلی پررنگ باشد. و چندتا قاعدتا دیگر... اوهومی می گوید. سرش را تکان می دهد و می رود... https://eitaa.com/talabenegasht