🔻روایت خناسان در ماجرای پناهی و شورش آمریکایی
غرض تحلیل حوادث نیست. درین متن کوتاه یک نکته سواد رسانه را با تاکید بر رفتارشناسی خبائث رسانه ای تحلیل می کنیم تا مدلی برای تمیز موارد مشابه باشد.
ماجرای پیرزن کرمانشاهی در یک خط چه بود؟ رفتار زشت وغیرانسانی مامور شهرداری. هم باید برکنار شوند و هم محاکمه. اعمال قانون نیز باید قانونی و انسانی و اخلاقی باشد؛ بگذریم. طبیعی است که دلسوزان داخلی نسبت به موضوع حساس و اعتراض کنند. ضدانقلاب از اعتراض خودی ها عصبی می شود. لذا ماموریت می گیرند آنرا منحرف کنند.
چه کردند؟
ما در جنگ روایت ها یک "قرینه سازی" داریم و یک "انتقال و تسری". ایندو کارکردشان اینست که ذهن را از یک مصداق به کل تسری دهند؛ بدون اینکه مخاطب متوجه شود.
مرور کنیم؛
مخاطب از مصداق پناهی عصبی است. کافیست همین مصداق را با قرینه سازی کنار یک عکس مشابه از رفتار رژیم سراسر پلشت صهیونیستی قرار دهند. انتقال پیام و تسری باعث می شود که ذهن مخاطب درگیر این سوال شود: " این که یکی است. پس ما چه فرقی با رجاله های صهیونیستی داریم؟" همین سوال کافی است تا تکرار شود. تکرار کمک می کند ابرروایت همسان پنداری یک مصداق با یک ساختار در ذهن شکل بگیرد.
همین پروژه بصورت معکوس در شورش آمریکایی شکل گرفت. ضدانقلاب ابتدا تلاش کرد با سفیدنمایی دولت امریکا را معتقد به آزادی و تحمل اعتراضات نشان دهد. اما وقتی فیلم وحشیگری پلیس در برخورد با زنان وکودکان منتشر شد پروژه قرینه سازی و تسری را مجدد کلید زدند.
اینبار سراغ ماجرای آبان 98 رفتند و با تقلیل رفتار ساختاری از اوباش آمریکایی به مصداق آبان ایرانی، ذهن مخاطب را درگیر یک سوال جدید کردند:" اینکه همانست که ماهم داشتیم. پس آنها چه فرقی با ما دارند؟"
حال آنکه در ماجرای آبان 98 ما بجای اعتراض مردمی با یک عملیات تروریستی بی سابقه مواجه بودیم. تمام سطوح ضدانقلاب، مسلحانه در خیابان ظاهر شدند. از سلطنت طلب ها تا منافقین و اراذل اجیر و...
فراموش نکنیم که روز جمعه بعد از گرانی بنزین در وکیل آباد مشهد هزاران نفر شعار می دادند :رضاشاه روحت شاد" و "مرگ بر دیکتاتور" و بااین حال ناجا از امنیت همین شعاردهندگان مراقبت می کرد. تا اینکه کشتار بی رحمانه تروریست ها و حمله سازمانی اوباش به کلانتری ها و بانک ها و آتش زدن پمپ بنزین ها کلید خورد....
خلاصه روش ضدانقلاب و مزدورهای نقاب زده در مواجهه با حوادث اخیر چنین است؛ توسعه و تسری مصداق ایرانی به کل و تشابه سازی با ساختار فاسد آمریکایی و اسرائیلی. دوم تقلیل مصداق های آمریکایی و تسری آن به نمونه های مشابه ایرانی.
#سوادرسانه
@mahdian_mohsen
🔎رسانه در عصر جدید، از رگ گردن نزدیکتر
🔸خبر فوت علی سلیمانی از دو خبرگزاری فارس و ایران اینترنشنال رو ببینید و باهم مقایسه کنید
🔸خبرگزاری ایران اینترنشنال : علی سلیمانی بازیگر فیلمهای "سگکشی" و "بیپولی" درگذشت
🔸خبرگزاری فارس: علی سلیمانی بازیگر فیلمهای "سفر به چزابه" و "وضعیت سفید" در اثر کرونا درگذشت
🔸وقتی صحبت از جنگ روایتها میشود یعنی همین. سوژهها و اتفاقات دنیا را رسانه چگونه برای مردم #بازآفرینی میکند.
🔸از یک واقعه دوگونه قرائت و برداشت ارائه میشود. بستگی به منافع و #ایدئولوژی صاحبان رسانه دارد.
🔸#انگاره سازی در رسانه با همین تکنیک رخ میدهد و به اصطلاح، اولین روایت، پایدارترین روایت میشود. رسانه به حدی پیش رفته و عمق پیدا کرده که #خودشناسی و جهان بینی انسان ها را هم تعین میبخشد.
🔸اینکه هرشخص منحصربفردی، به چه چیزی و چگونه فکر بکند، در دامنه ماموریت های رسانه امروزی تعریف میشود. رسانه در عصر جدید، از رگ گردن نزدیک تر شده است.
#سوادرسانه
#جنگ_روایتها
🆔@andisheengelabi
🔴رهبرانقلاب و اثرهاله ای کمبود واکسن
کافیست یک خاطره بد از یک روز کاری داشته باشید. اینجاست که دیگر رویدادهای آن روز را نخواهید دید. یا از یکی از آشناها به دلیلی دلخور باشید. اینجاست که هیچ نکته مثبتی از او پیدا نمی کنید. این یک آزمایش علمی در روانشناسی است. به این خطای دید، اثر هاله ای می گویند.
در ماجرای واکسن، خطای هاله ای چطور عمل می کند؟
خطای هاله ای اثر خباثت رسانه ای است که باعث می شود بخشی از جامعه تحت تاثیر تلخی اخبار کرونا، جزئیات را نببیند و واقعیت را گم کنند.
با تلخی مرگ ومیر، ذهن را درگیر می کنند. برای تلخ تر کردن ماجرا سراغ کرونای سلبریتی ها می روند. اینجاست که کرونای یک بازیگر خانم تاتر از مرگ دهها پرستار و مردم عادی برای ضدانقلاب باارزش ترست. البته هردو بد است اما یکی بیشتر اثر هاله ای می سازد. اثر هاله ای که ایجاد شد، تلخی را منتقل به یک عامل تخیلی می کنند تا مخاطب اسیر شود.
اجزای این پروژه رسانه ای بدین ترتیب است.
اول مرگ و میرها را بسیار برجسته می کند.
دوم بین مجموعه ای از علل، تنها واکسن را نشان می کنن.
تااینجا اثرهاله ای.
سوم. کمبود واکسن را گردن رهبر انقلاب می اندازند. چرا؟ منع رهبر انقلاب از واکسن آمریکایی.
حالا مرور کنیم ببینیم برخی چطور تحت این اثر هاله ای مفتون می شوند و واقعیت را نمی بینند و کارچنان بیخ پیدا می کند که طنین اهریمن می شوند.
رهبرانقلاب روز اول اعلام می کند هم واکسن تولید کنید و هم بخرید؛ اما نه واکسن آمریکایی. مشکل نیز در برند نبود؛ به تولید کننده آمریکایی و انگلیسی اعتماد نیست. اگر همین برند در جای دیگر تولید می شد واردات آن منعی نداشت.
اما نظام چه کرد؟ از همان روز اول 16 میلیون دوز واکسن کواکس پیش خرید کرد؛ پیش از هرکشوری. آنهم به دلیل تحریم ها، واکسن 16 دلاری را 57 دلار صورت کردند. جهت مقایسه اینکه قیمت تمام شده واکسن ایرانی 8 دلار است. با این حال ایران مشکل پرداخت نداشت. مساله این بود که واکسن نمی دادند. چه کسانی؟ همان اهریمنی که رسانه های شیادش امروز اخبار مرگ و میر در ایران را توزیع می کنند. همان ها که برای اخبار کرونا در جهان حناق گرفته بودند. واکسن ندادند تا 16 ماه. بعد 16 ماه وزارت خزانه داری آمریکا مجوز داد. چه اتفاقی افتاده بود؟ در 24 خرداد ایران به جمع 5 کشورتولید کننده واکسن در جهان پیوست. همین. زمین گیر شدند.
اثرهاله ای را مراقبت نکنیم دچارکورنگی شده و دشمن را رها و خودزنی می کنیم. زیباکلام و صادقی سرنوشت همه مسخ شده های پای منبر خناسان رسانه ای اند. بترسیم ازین سرنوشت.
#سوادرسانه
@mahdian_mohsen
هدایت شده از طلبه انقلابی | سجاد امیری
🔴رهبرانقلاب و اثرهاله ای کمبود واکسن
کافیست یک خاطره بد از یک روز کاری داشته باشید. اینجاست که دیگر رویدادهای آن روز را نخواهید دید. یا از یکی از آشناها به دلیلی دلخور باشید. اینجاست که هیچ نکته مثبتی از او پیدا نمی کنید. این یک آزمایش علمی در روانشناسی است. به این خطای دید، اثر هاله ای می گویند.
در ماجرای واکسن، خطای هاله ای چطور عمل می کند؟
خطای هاله ای اثر خباثت رسانه ای است که باعث می شود بخشی از جامعه تحت تاثیر تلخی اخبار کرونا، جزئیات را نببیند و واقعیت را گم کنند.
با تلخی مرگ ومیر، ذهن را درگیر می کنند. برای تلخ تر کردن ماجرا سراغ کرونای سلبریتی ها می روند. اینجاست که کرونای یک بازیگر خانم تاتر از مرگ دهها پرستار و مردم عادی برای ضدانقلاب باارزش ترست. البته هردو بد است اما یکی بیشتر اثر هاله ای می سازد. اثر هاله ای که ایجاد شد، تلخی را منتقل به یک عامل تخیلی می کنند تا مخاطب اسیر شود.
اجزای این پروژه رسانه ای بدین ترتیب است.
اول مرگ و میرها را بسیار برجسته می کند.
دوم بین مجموعه ای از علل، تنها واکسن را نشان می کنن.
تااینجا اثرهاله ای.
سوم. کمبود واکسن را گردن رهبر انقلاب می اندازند. چرا؟ منع رهبر انقلاب از واکسن آمریکایی.
حالا مرور کنیم ببینیم برخی چطور تحت این اثر هاله ای مفتون می شوند و واقعیت را نمی بینند و کارچنان بیخ پیدا می کند که طنین اهریمن می شوند.
رهبرانقلاب روز اول اعلام می کند هم واکسن تولید کنید و هم بخرید؛ اما نه واکسن آمریکایی. مشکل نیز در برند نبود؛ به تولید کننده آمریکایی و انگلیسی اعتماد نیست. اگر همین برند در جای دیگر تولید می شد واردات آن منعی نداشت.
اما نظام چه کرد؟ از همان روز اول 16 میلیون دوز واکسن کواکس پیش خرید کرد؛ پیش از هرکشوری. آنهم به دلیل تحریم ها، واکسن 16 دلاری را 57 دلار صورت کردند. جهت مقایسه اینکه قیمت تمام شده واکسن ایرانی 8 دلار است. با این حال ایران مشکل پرداخت نداشت. مساله این بود که واکسن نمی دادند. چه کسانی؟ همان اهریمنی که رسانه های شیادش امروز اخبار مرگ و میر در ایران را توزیع می کنند. همان ها که برای اخبار کرونا در جهان حناق گرفته بودند. واکسن ندادند تا 16 ماه. بعد 16 ماه وزارت خزانه داری آمریکا مجوز داد. چه اتفاقی افتاده بود؟ در 24 خرداد ایران به جمع 5 کشورتولید کننده واکسن در جهان پیوست. همین. زمین گیر شدند.
اثرهاله ای را مراقبت نکنیم دچارکورنگی شده و دشمن را رها و خودزنی می کنیم. زیباکلام و صادقی سرنوشت همه مسخ شده های پای منبر خناسان رسانه ای اند. بترسیم ازین سرنوشت.
#سوادرسانه
@mahdian_mohsen
⚪️سفیدخوانی
#سوادرسانه
3 خبر حاشیه ساز این روزها یک ویژگی جالب مشترک دارند. اول خبرها را مرور کنیم:
یک/ خبر مخالفت با شفافیت در جلسات کمسیون ویژه طرح صیانت
دو/ خبر افزایش 300 درصدی رشد اختلاس
سه/ خبر مخالفت مجلس با شفافیت در دارایی مسوولین.
غرضم صرفا سوادرسانه ایست؛ اما ویژگی مشترک این سه خبر.
🔶مدت ها پیش یکی از دوستان گرافیستم می گفت که پوستری برای یک نهاد دولتی طراحی کرده که دوسوم آن سفید بوده است. بعد از انتشار، یک روزبرای کاری گذرش به همان کارفرمای دولتی می افتد و متوجه می شود که همه پوسترها یک سوم شده و بقیه اش برش خورده است. با دلخوری پرس وجو می کند ومتوجه می شود که مدیر مربوطه تلقی اسراف داشته و همه پوسترها را برش زده است تا برای کار دیگری استفاده شود.
متعجب بود که چطور این مدیر متوجه نشده که این بخش سفید پوستر جزئی از پوستر است و توسط ذهن مخاطب پر می شود.
این روزها وقتی میزان اطلاع مخاطب از اخبار روز را می بینم یاد همین بخش سفید پوستر می افتم که قرار بود تکمیل آن بر عهده ذهن مخاطب باشد.
🔷بهتر از سفید خوانی برای این عارضه عصر شبکه پیدا نکردم.
به خودتان رجوع کنید.
شما عمدتا فقط تیتر می خوانید. خاصه در حوزه خبر. دلیلی هم ندارد وارد متن شوید. کمترین دلیلش اینست که وقت ندارید و مگر ممکن است این میزان خبر را تک تک بررسی کنید و وارد جزئیات شوید.
اساسا عصر جدید رسانه، عصر جزئیات گریزی است.
خلاصه اینکه تیتر ها از جلوی چشم شما عبور می کند و شما متناسب با یک تیتر قضاوت می کنید. اما واقعا یک تیتر کفایت می کند؟ خبر جزئیات ندارد؟
وقت ندارید. حال ندارید. انگیزه ندارید و... به هر دلیل تمایلی ندارید جزئیات خبر را مرور کنید. اما مگر ممکن است جزئیات را رها کنید. بالاخره هر تیتری ذهن شما را ناخودآگاه سمت جزئیات خبر می برد. حالا سوال اینست که این جزئیاتی که خوانده نمیشود از کجا میرسد؟ هیچ. ذهن خودبه خود این جزئیات را می سازد. نام این فرآیند را سفید خوانی بگذاریم.
یعنی ذهن شما آنچه را نمی بیند می سازد. ذهن نمی تواند تیتر خبر را بدون جزئیات رها کند. شما نخوانید، خودش می خواند.
اینجاست که ممکن است به خطا بیافتد.
🔲حالا 3 خبر ابتدایی را مجدد با مختصری از جزئیات مرور کنید.
یکم/ خبر عدم شفافیت در بررسی طرح صاینت، تنها یک پیشنهاد بود در کنار پیشنهادات دیگر. ضمن اینکه در همین پیشنهاد نیز تاکید شده است که کل جلسات از سامانه رسانه مجلس شفاف پخش می شود.
دوم. 300 درصد رشد اختلاس نیست. 300 درصد رشد کشف اختلاس است. رشد کشف می تواند یا رشد اختلاس باشد و یا رشد نظارت.
سوم. شفافیت در درآمد و دارایی مسوولین بحث مشترک مجلس گذشته و تصمیم مجمع تشخیص مصلحت است نه مجلس یازدهم.
🔘 حالا سوال مهم: چه میشود که این خطای ذهنی به صورت خطای مشترک بین الاذهانی خودش را نشان می دهد؟ بماند بعد.
@mahdian_mohsen
طلبه انقلابی | سجاد امیری
🎥 حقیقت روشن میشود 🔹رسوایی دیگری برای ضدانقلاب اینبار در ماجرای گوهر عشقی که مدعی شده هفته گذشته
✅بی صداقتی پیرزن و عبای پیرمرد
#سوادرسانه
کار به قمار براندازها روی بی صداقتی یک پیرزن ندارم. از طعنه ها و زخم زبان های اهل فرصت نیز بگذریم. ای کاش حداقل به خاطر این چند روز اتهامی که به جمهوری اسلامی زدند عذرخواهی کنند. خود خانم گوهرعشقی نیز محل بحث نیست. معتقدم همان لاشخورهایی که عبا از روی دوش پدر روح الله زم برداشتند و برای عمامه زمین زدنش سوت و کف زدند، همان ها پای این پیرزن نشستند که خلاف صداقت بگوید تا سکه کاسبی شان شود.
اما مساله ما و شمائیم. مساله سوادرسانه است.
چه میشود که باور می کنیم؟ چرا باید از سر برانگیختگی قضاوت کنیم؟ چرا اجازه می دهیم خناسان روی خطای هیجانی ما حساب باز کنند؟
زخم روی صورت پیرزن جای سرانگشت لاشخورها داشت. اما باور کردیم چون هیجان زده ایم. چون قضاوت های اجتماعی ما از سر تائید اجتماعی دیگران است نه استدلال های منطقی. یک حرف را رسانه اهریمن تکرار می کند و ما نیز به تکرار می افتیم تا از ترند روز عقب نمانیم. ماجرا پیچیده نبود. به راست و دروغش علم نداشتیم اما به سناریوهای راهزن های رسانه ای نیز سوظن نداشتیم؟ با سابقه این غدارهای مکار آشنا نبودیم؟
اینها قاتلی چون نوید افکاری را قهرمان مبارزه نکردند؟ از قاتل غزاله یک کودک معصوم نساختند؟ از صاحب آمد نیوز که علنا آموزش آدم کشی می داد و ثمره اش شهادت محمدحسین حدادیان بود اسطوره نساختند؟ اینها از نجفی همسرکش، قربانی مبارزه با پرستو روایت نکردند؟ اینها جلادهایی که 11 زن و کودک را در مراسم نیروی مسلح مهاباد کشتند، تبدیل به قهرمان قیام نکردند؟ سعید ملک پور طراح سایت های مستهجن و منتشر کننده فیلم و عکس های تجاوز به دختران ایرانی را فعال حقوق بشر نام نگذاشتند؟ از محمدثلاث درویش داعشی که جنون وار با اتوبوس به مردم حمله کرد، پیرعرفان نساختند؟ اینها سر قبر خالی ترانه موسوی ها در فتنه 88 ننشستند و مویه نکردند؟
باز هم فهرست کنیم؟ سابقه این جریان در جلادستایی و نشاندن اوباش جای شهید روشن نبود و نیست؟
مساله اینست که هوشیار در رسانه نیستیم. رفتار کاملا غیرارادی در رسانه داریم. با کمترین تکانه احساسی و عاطفی از سوی رسانه ها دچار خطای شناختی می شویم. زود باور می کنیم و زودتر از آن برای عقب نماندن از بازار مکاره لایک و فیو، دست به انشای به حکم می بریم.
از سر غلیان و واکنش های احساسی قضاوت می کنیم و بعد با استدلال تلاش می کنیم این قضاوت را برای دیگران توضیح دهیم. حال آنکه باید ماجرا برعکس باشد.
جائی اگر علم نداریم، به منبع پیام توجه کنیم. هرجا که جای پای فراعنه رسانه ای بود سوظن داشته باشیم و صبر کنیم تا حقیقت روشن شود. این سوظن یک اصل راهبردی است.
@mahdian_mohsen
✅خطای خبرهای رازآلود
#سوادرسانه
به شما گفته می شود داخل زیرزمین اتاق نموری است تاریک با حیوانات موذی. گوشه اتاق صندوقچه ایست قدیمی که سالهاست از محتوای آن بی خبریم. آخرین فردی که پا به این زیرزمین گذاشته است امروز بین ما نیست.
9 کلید واژه اسرارآمیز:
زیرزمین/نمور/ حیوان موذی/ تاریک/ صندوقچه/ قدیمی/ بی خبری/ آخرین فرد/ مرگ
ذهن شما ناخودگاه از این زیرزمین یک مکان اسرارآمیز می سازد و حتا معطل باقی اطلاعات نیست. نقص اطلاعات را خود به خود با داستانی خودساخته تکمیل می کند.
اما واقعا ماجرا اسرارآمیز است؟ خب زیرزمین ها اغلب نمور است. تاریکی را هم با روشن کردن چراغ حل می کنند. حیوان موذی یعنی چی؟ مثلا عنکبوت؟ در صندوقچه رو هم باز کنیم ببینیم چه محتوایی دارد. آخرین فرد یعنی چه؟ خب بالاخره یکی بیرون میاد و یک روز هم می میرد .
عدد 9 هم کلا مهم نیست. ذهن شما دنبال عدد پایه مثل 10 یا 5 است. وقتی من بجای 10 میگویم 9 احساس می کنید رازی است در این 9. حالا آنکه خب 9 تا کلمه بوده و 10 تا نشده است.
ما همواره نسبت به اسرار، حس هیجان داریم و اغلب به رویدادهای اسرارآمیز با قضاوت های کلیشه ای منفی مواجه می شویم.
به این دو خبر توجه کنید:
وزیرنفت در جمع خبرنگارها گفت: تحریم های نفتی به زودی خواهد شکست.
حالا این خبر:
درصوتی که اخیرا از مکالمه وزیر نفت به دست ما رسیده است وی در جلسه ای پنهانی با حضور چند فرد گمنام، در حالی که دستش را جلوی دهانش گرفته بود، گفت: بزودی تحریم ها خواهد شکست.
فرق اولی با دومی چیست؟ دومی نیز همان جلسه اولی وزیردر جمع خبرنگاران است. سرفه می کرده و دستش جلوی دهانش برده است. اما در ذهن مخاطب متفاوت است. در دومی گویا کاسه ای زیر نیم کاسه است. رازی است و رمزی و شاید فسادی.
ذهن های آلوده به "بدبینی نهادینه شده" از هر خبر رازآلودی یک تحلیل مافیایی می سازد. برای همین است که اخبار بولتن ها و ناگفته ها و محرمانه ها و شنیده نشده ها و درگوشی ها جذاب تر است. چون هیجان آمیز ترست. این حس هیجانی حتا نقص های خبر را می پوشاند. مثلا اگر همین خبر بولتنی، بدون منبع و بدون سند و بدون استناد و بدون استدلال منتشر شود، احتمالا پس می زنید اما وقتی داخل بولتن است گوئی اعتبار ذاتی پیدا می کند.
با همین روش ذهن مخاطب را دچار خطا می کنند. چند بچه راهزن مجازی، سیستم صوتی یک بانک را دستکاری می کنند تا صدای رضاشاه روحت شاد پخش شود و خطای ذهن میگوید گوئی حفره های امنیتی در کشور ایجاد شده است. بامزه نیست؟
"انتشار فایل صوتی سخنان یک مسوول سپاه با یک مسوول دیگر". و البته قضاوت های نادرستی هم در این گفت وگو صورت گرفته است. الان این قضاوت چه حکمی دارد؟ سند است؟ الان قضاوت عدلیه را رها کنیم و قضاوت شخصی در یک فایل صوتی را بچسبیم؟ چون فایل صوتی اش ناخواسته منتشر شده؟ چون جلسه پشت درهای بسته است؟ چون رازالودست؟
"مکالمه منتشر نشده نوید افکاری از زندان با دوستش." خب؟ یعنی الان اعترافات دادگاه و دیگر شواهد و قضاوت قاضی و غیره را رها کنیم و به این صوت منتشر نشده بچسبیم؟
خبر گلشیفته فراهانی از فروش دریای خرز به چین از لابه لای سند منتشر نشده تفاهم 25 ساله. جالب اینکه عده ای باور می کنند و پلاکارد به دست به خیابان می آیند که اجازه خاک فروشی نمی دهیم.
ادعای همسر یک مسوول سابق درباره اینکه فرمانده سپاه در جلسه ای چنان و چنین، گفته است از عمد هواپیمای اوکراین را زدیم. حق اینست که باور کنیم؟ تکذییبه هم قبول نیست؟ ادعاهای متعارض قبلی هم؟ ادعاهای دیگر مسوولین هم؟ 40 ساله سابقه جمهوری اسلامی در صداقت در بیان خطاها هم؟ شواهد دیگر نیز؟ گزارش دادگاه هم؟
چرا چنین است؟ چون قاعده "خودش به من گفت چی گفت در گوش من گفت چی گفت؟ الان شب است" برای خیلی ها مستند تر از روشنی خورشید است.
خطای اسرار باعث میشود قصه های هیجان انگیزی در ذهن شکل بگیرد که حتا نسبت به افشای اسرار نیز مقاومت نشان می دهد.
راه حل چیست؟
اینکه فرض کنیم اگر این خبرهای مگو و پنهانی، چنین کلیشه های رازآلودی نداشت و مثلا آشکارا و رسمی منتشر می شد، آیا باز هم حجیت داشت؟ سندیت داشت؟ برای مان قابل اتکا بود؟ دنبال دلیل و منطق و سند نمی گشتیم؟
اینجاست که متوجه می شویم، اهریمن رسانه ای با کلیدواژه های صوت منتشرنشده و لورفته و درز شده و غیره روی این خطای ذهنی برای القای تصاویر معیوب و معجوج حساب باز کرده است.
و اما حرف باقی مانده
این همه را گفتیم؛ اما یک مساله وجود دارد و ان اینکه چرا مخاطب نسبت به خبر پنهانی بیشتر حساس است؟ چون بغیر هیجان، حس می کند پشت هر خبر رسمی، خبری است پنهانی و منتظر پشت پرده هاست. اینجاست که گفته می شود بر مسوولین فرض است اول شفافیت و بعد هم پاسخگوئی بهنگام و صادقانه.
همشهری
@mahdian_mohsen