eitaa logo
تلنگر...
41 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
11.6هزار ویدیو
359 فایل
🤔تلنگر🤔 تلنگر های زندگی را دریاب قبل از اینکه دیر متوجه بشویم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🥀🌴حضرت عاشق کش دلت را راضی کن از من! لبخند بزن! من تاب دیدن ابروان در هم رفته‌ات را ندارم. 🌴🥀🌴مرا از ذهنت پاک کن! بگذار فراموشت شوم! وقتی مرا از یاد نمی‌بری و دلت هم از من راضی نمی‌شود، مرا در میان بُهتی نفس‌گیر گرفتار می‌کنی. 🌴🥀🌴تو مرا دوست داری که نمی‌خواهی فراموشم کنی؛ اما من قدر دوستی تو را نمی‌دانم که غمگینت می‌کنم. حالا التماس کنم که دوستم نداشته باشی یا خودم را بکشم تا آدم شوم؟ حتما باید آدم شوم؛‌ اما حالا که نمی‌شوم چه خاکی به سر کنم؟ لبخند بزن! فراموش کن مرا! من آدم دوست‌داشتن‌های تو نیستم. شبت بخیر حضرت عاشق‌کُش! 🌴🥀🌴
غرب وحشی// افتخار امروز بلژیکی‌ها به جنایت کثیف تاریخی خود یکی از قدیمی‌ترین و محبوب‌ترین برندهای شکلاتِ بلژیک، شکلاتی به‌شکل «یک دست تا مچ» هست که شاید برگرفته از یک افسانه باشد اما یادآور جنایت پادشاه بلژیک علیه مردم کنگو است؛ مردمی که اگر به‌اندازه‌ کافی کار نمی‌کردند، دست‌هایشان بریده می‌شد! *علامتی که باید مایه‌ شرمساری تاریخی بلژیک باشد، امروز برند محبوب بلژیکی است!* سربازان بلژیکی که مأمور به‌کارگیری کنگویی‌ها بودند، دستور داشتند به‌ازای هر تیری که به کنگویی‌های سرکش شلیک می‌کنند، یک مچ دست راست به مافوق‌هایشان تحویل بدهند البته اگر هم در حساب‌وکتاب گلوله‌ها و دست‌ها اشکالی پیش می‌آمد، سربازها همیشه می‌توانستند دست چند نفر دیگر را قطع کنند تا به‌ازای هر گلوله، یک دست وجود داشته باشد که این کار را هم می‌کردند! علاوه بر این، اگر یک کنگویی یک روز نمی‌توانست به‌اندازه‌ی وظیفه‌اش کار کند، دست خودش یا فرزندش را قطع می‌کردند و برای اثبات اِعمال قانون به مقامات بلژیکی می‌دادند!
‍ 🔹نان خشك حضرت امير علیه السلام راوی می گوید: دیدم یک نفر در نخلستان‌ها دارد کار می کند. من هم خیلی گرسنه ام بود؛ چون از راه دور آمده بودم. گفتم پهلوی این مرد که دارد کار می کند، می روم. شاید چیزی داشته باشد. آمدم و سلام کردم و گفتم: «برادر! من گرسنه ام. چیزی هست؟» فرمودند: «پهلوی آن عصا نان هست؛ می خواهی، بردار و بخور». می گوید: «آمدم آنجا. دیدم پارچه¬اي بود؛ باز کردم. نان جوی خشکیده¬اي بود؛ برداشتم و هر چه دندان زدم، دیدم نمی شود آن را شکست». گفتم: برادر! این نان خشکیده، مال خودت. من نمی توانم بخورم. تو چطور این نان را می خوری؟» فرمودند: «برو مدینه به منزل حسن بن علی. وضع او خوب است و تو را اداره می کند». آمدم آنجا؛ دیدم سفره حسابی است. غذایم را خوردم و پنهاني یک مقدار آن را. زیر لباس‌هایم گذاشتم، تا برای آن پیرمرد که در نخلستان کار می کرد، ببرم. همين‌كه آمدم بروم، حضرت امام حسن علیه السلام فرمودند: «برادر! زیر لباست چه گرفتی؟» عرض کردم: «پیرمردی است در نخلستان کار می کند. من دیدم نانی در توشه او بود که دندان‌های من نتوانست آن را خرد كند. اين غذا¬ها را برای او می برم». حضرت فرمودند: «همة اين دستگاه، مال خود او است؛ اما استفاده نمی كند». 284/خ/96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶مصیبت امام حسین ع. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برای افطارکردن عجله نکن!
آیا ابن ملجم ایرانی است؟ آیا ابن ملجم همان بهمن جاذویه است؟
آسمان دست علی بود نمی‌فهمیدند قدر در درک علی بود نمی‌فهمیدند