eitaa logo
تلنگر...
44 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
11هزار ویدیو
353 فایل
🤔تلنگر🤔 تلنگر های زندگی را دریاب قبل از اینکه دیر متوجه بشویم
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️قدر رهبر الهی را بدانید 🔻علامه حسن زاده آملی: 🔹رهبر عظیم‌الشأن‌تان را دوست بدارید، عالمی،‌ رهبری، موحدی، سیاسی، دینداری، انسانی، ربانی، پاک منزه، کسی که دنیا شکارش نکرده، قدر این نعمت عظما را که خدا به شما عطا فرموده، قدر این رهبر ولی وفی الهی را بدانید، مبادا این جمعیت ما را، مبادا این کشور ما را، مبادا این کشور علوی را، این نعمت ولایت را از دست شما بگیرند. 🏴جهت علو درجات روح عالم جلیل القدر علامه حسن زاده آملی فاتحه ای بخوانیم همراه با صلوات 🌹🌱اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌴💎🏴💎🌴
💠مكاشفه علامه حسن زاده املي در قبرستان تاريك شيخان 💠فرد ناشناس نزد حضرت علامه حسن زاده هنگام شب در قبرستان تاریک شیخان قم که بود؟ 💠حضرت علامه استاد آیت الله حسن حسن زاده آملی"ره" میفرمایند: ♦️در شبی از نیمه دوم رجب 1388 هجری قمری در حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آقای آیت الله سید حسین قاضی طباطبایی تبریزی برادر زاده مرحوم آیت الله آقای حاج سید علی آقای قاضی،در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد،با جناب ایشان در اثنای راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی_رضوان الله علیه_ سخن به میان آوردم و سوال از تربتشان کردم.فرمودند: ♦️قبر ایشان در همین شیخان قم نزدیک مرحوم میرزای قمی،صاحب قوانین است و لوح قبر دارد. ♦️من به وقت شنیدن این که لوح قبر دارد،از ایشان نپرسیدم که در کدامت سمت قبر میرزای قمی.... ♦️و چون با جناب آقای سید حسین قاضی خداحافظی کردم،شتابان به سوی شیخان رفتم که مبادا درب را ببندند.به آن جا رفتم و بسیاری از الواح قبور را نگاه کردم که بعضی را چون شب بود و برق های آن جا هم بسیار ضعیف بود؛تشخیص دادن بسیار دشوار بود.با خود گفتم:حالا که شب است و تاریک است،باشد تا فردا ♦️داشتم از شیخان بیرون می آمدم ولی آهسته آهسته باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصی ناشناس از درب شرقی شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوی من می آید،تا به من رسید گفت: ♦️آقا قبر آ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را می خواهید؟ ♦️مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد که از قبرستان بدر رود.من بی اختیار تکانی خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم و گفتم: آقا من قبر ایشان را می خواستم،اما شما از کجا می دانستید؟ آن شخص در همان حال که به سرعت به سوی درب غربی شیخان می رفت،صورت خود را برگردانید و نیم رخی به سوی من نمود و گفت: ♦️ما مشتری های خودمان را می شناسیم.....♦️ منبع:جمع های پراکنده ص 97 🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ به خاطر سنگ و گل، جان و دل را از دست ندهید! آیت الله 🔘
الهی.... 🌴💎🕯💎🌴