#حکایات
👈 چند سال قبل از انقلاب اسلامی مرحوم پدرم حاج سید عبدالرضا مشرّف و رفیق شفیقش مرحوم ملا رمضان بروایه طبق عادت همیشگی مشغول محاسبات در علوم غریبه بودند ،
عموی بنده سید محمد که اونیز فوت شده تعریف میکرد : ملا و حاجی نشسته بودند و رمل می زدند گاهی هم با تعجب به نگاه می کردند
عمویم میگفت کمی در تعجب حرکات آنها شدم گفت که رو به من کرد و گفت سیدی می آید وشاه را بیرون می کند ،
گفت من خنده تمسخر آمیزی کردم در آن زمان بحدی خفقان و ترس و اضطراب شدید بود کسی جرات نداشت علیه شاه حرفی بزند، گفتم با شمشیر شاه را بیرون میکند یا با تفنگ ؟ انها به من خندیدند و گفتند اتفاقا با عصا می آید،
چند سال بعد که انقلاب اسلامی پیروز شد و امام چند باری با عصا دیده شدتد یاد حرفهای ایشان افتادم خدایشان رحمت کند
15.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حکایات
⭕️ حفظ حرمت بدن مطهّر #شیخ_صدوق در قبر توسط عنکبوتی که...
💠 ماجرای سفرهای متعدّد برای کسب روایات و زحمات بیامان شیخ صدوق رحمةاللهعلیه
🎙حضرت آیتالله #وحید_خراسانی مدظلّه
#حکایات
🔰عارفے را گفتند :
فلانی قادر است پرواز کند
گفت :اینکه مهم نیست
مگس هم میپرد
گفتند :فلانے را چه میگویے؟
روی آب راه میرود !گفت :اهمیتیے ندارد
تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست ؟
✅گفت :اینکه در میان مردم زندگے کنے ولے هیچگاه
به کسے زخم زبان نزنے ،
دروغ نگویے ،کلک نزنے و سوء استفاده نکنے و کسے را برای منافع خود نرنجانے
"این شاهکار است"