#کنترل_ذهن برای #تقرب 8
🔶 گفتیم که انسان باید سعی کنه قدرتمند بشه و برای اینکه قدرتمند بشه اول از همه باید #ذهنش قوی بشه.
✅ حالا اگه انسان بخواد ذهنش رو قوی کنه باید در مرحله اول، #خیال خودش رو کمی به چنگ بیاره.
⭕️ قوه خیال انسان مثل یه پرنده تیزپرواز از این شاخه به اون شاخه میپره و به این راحتی هم به دست ما نمیاد!
امام خمینی (ره) میفرماید:
💢 «و خیال یکی از دستآویزهای شیطان است که انسان را به واسطهی آن بیچاره کرده به شقاوت دعوت میکند.»
«و ملتفت باش که خیالات فاسدهی قبیحه و تصورات باطله از القائات شیطان است»
⭕️ نه تنها این شاخه به اون شاخه رفتن و پراکندگی ذهنی آدم خیلی خطرناکه بلکه اگه به دست شیطان هم بیفته دیگه واویلاست...
😒
پراکندگی فکرای خوب هم ضرر داره دیگه چه برسه به پراکندگی فکرای بد!
البته زوده که دارم این حرفای حضرت امام رو میزنم ولی خب آدم واقعا نمیتونه نگه این حرفا رو!
واقعا چقدر ما آدم ها توی خیالات خودمون دچار گناه میشیم خدا میدونه!
چطور؟
مثلا توی ذهنمون میاد و میگیم: نه! خدا به من نگاه نمیکنه.😪
صبر کن ببینم چرا این حرف رو زدی؟ مگه قرآن نفرمود که خدا همه شما رو میبینه؟!😒
خب حاج آقا یه دفعه از ذهنمون پرید یه فکری کردیم در مورد خدا دیگه! شما گیر نده!🙃
- عه! خب بیچاره نذار این حرفای مفت از ذهنت بپره. این سوء ظن به خداست... میدونی موجودات عالم باهات دشمن میشن به خاطر این سوء ظن؟😒
آیت الله بهجت (ره) یه حرفی در این باره میزنن خیلی قشنگه.
🌹 میفرمایند: بچّه یک لحظه هم به ذهنش خطور نمیکنه که مامان و بابا فردا غذاش رو ندن...
ولی ما مدام این سوءظن رو به خدا داریم....😓
چرا؟
⭕️ چون هنوز شیطان پایگاه های خودش رو در قلب بچه درست نکرده ولی در قلب های ما ....
💢 شیطان یه پایگاه بزرگ زده وسط قلب ما! هلی کوپتراش مدام پرواز میکنن توی قلب ما.
اصلا نامرد اتاق فرماندهی داره!
بعد حضرت امام چی میفرماید:
🔵 «و تو که #مجاهدی با شیطان و جنودش ومیخواهی صفحه نفس را مملکت الهی و رحمانی کنی، باید مواظب کید آن لعین باشی و این اوهام برخلاف رضای حق تعالی را از خود دور نمایی،تا انشاءالله دراین جنگ داخلی، این #سنگر را که خیلی مهم است از دست #شیطان و جنودش بگیری و این سنگر به منزلهی سرحد است.»
✔️ امام میفرماید وقتی تو سنگر خیالات خودت رو فتح کردی، تازه امیدوار باش به این که بتونی به سمت جلو حرکت کنی.
🔶 قدم اول کنترل ذهنه. نذار حتی توی ذهنت هم حرف بد خطور کنه.
خب راهش چیه؟
✔️ قدم اول اینه که یه مقدار توی سبک زندگیت تجدید نظر کنی. سبک زندگی ما با این پیامک های لحظه ای و شبکه های اجتماعی پر شده از جلب توجه های بی مورد.
⭕️ هی برمیگرده توی موبایلش ببینه چه چیز جالبی اومده که نگاه کنه.
💢 حواسش نیست که داره به خودش توهین میکنه؛ میگه یکی بیاد توجه و خیال منو به خودش جلب کنه!
😒
✅ اصلِ اینکه من باید قدرت کنترل خیالم را در اختیار داشته باشم رو یک ارزش تلقی کنید.
برای به دست آوردنش تلاش کنید.
از امشب یه تمرینی رو همگی انجام بدیم. تمرین عملی هم نیست، ذهنی هست
فقط هم کافیه که ببینید.
🔵 از امشب تا پسفردا شب به تمام چیزایی که اطرافت هست نگاه کن
ببین کیا و چیا تلاش دارن که توجه تو رو به خودشون جلب کنن؟
🔶 فعلا هم مبارزه نکردی نکن. اشکالی نداره.
ولی "فقط ببین".
⭕️ ببین که کیا ناجوانمردانه و حریصانه سعی دارن که پرنده خیال تو رو به دست بگیرن و با خودشون به ناکجا آباد ببرن..
آدم تازه متوجه میشه که توی دنیا خیییلی تنهاست...اگه خدا کمک نکنه...
😔 محرومیتزایی و نمازهای باطل
خیلی از ماها از خودمون راضی هستیم و #خیال میکنیم آدم خوبی هستیم! 😌
🔻مثلا؛
میریم بیرون، یه فقیر میبینیم،
یا اینکه یکی میگه فلانی احتیاج به کمک داره فورا یه مقدار پول بهش میدیم💰💁♂
بعدش خوشحال میشیم که خدا رو شکر امروز دل یکی رو شاد کردیم! 😍
👌کار خوبیه، اما....
در حالی این کار رو کردیم که #خمس مالمون رو پرداخت نکردیم و کلللی بدهکاریم❗️
🔚 یعنی خودمون به نوعی عاملِ #محرومیت دیگران هستیم، ولی با دادن مبلغ ناچیز، #خیال میکنیم گره از کار کسی باز کردیم❗️🙄
✅ این کار ما مصداق این جمله معروف است:
☜ترک #واجب کردهایم، سنت بجا آوردهایم
☜ترک #حق گفتهایم، عادت بجا آوردهایم
👇👇👇
⛔️ با پولی که باید #خمس پرداخت میکردیم لباس خریدیم، فرش خریدیم، بعدش #نماز خوندیم... اما زهی #خیال باطل....😔👇
🕋 ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا، وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (کهف/۱۰۴)
⚡️سعی و تلاش و زحماتشون در زندگی دنیا گم و نابود شده، و از بین رفته، امّا #خیال میکنند که کارهای خوبی انجام دادند.
📣 امرِ #واجب(خمس) را پرداخت کنیم تا عاملِ #محرومیت دیگران نباشیم
📚نماز خربزه ای
عالم متقى جناب حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام - علیه الرحمه - فرمود: شنیدم از عالم بزرگوار وسید عالی مقدار امام جمعه بهبهانى كه در اوقات تشرف به مكه معظمه روزى به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مكان مقدس از خانه خارج شدم اتفاقی افتاد که متوجه لطف خدا و ناسپاسى بنده شدم .
در اثناى راه ، خطرى پیش آمد و خداوند مرا از #مرگ نجات داد و باكمال سلامتى از آن خطر رو به مسجد آمدم، نزدیک در مسجد، #خربزه زیادى روى زمین ریخته بود و صاحبش مشغول فروش آنها بود، قیمت آن را پرسیدم گفت آن قسمت، فلان قیمت و قسمت دیگر ارزانتر و فلان قیمت است، گفتم پس از مراجعت از مسجد مى خرم و به منزل مى برم .
پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم ،درحال نماز در این #خیال شدم كه از قسمت گران آن خربزه بخرم یا قسمت ارزانترش و چه مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در این خیال بودم و چون از نماز فارغ شده خواستم از مسجد بیرون روم ، شخصى از در مسجد وارد و نزدیک من آمد و در گوشم گفت :
"خدایى كه تو را از #خطر_مرگ ، امروز نجات بخشید آیا سزاوار است كه در خانه او نماز خربزه اى بخوانى؟"
فورا متوجه عیب خود شده و بر خود لرزیدم ، خواستم دامنش را بگیرم او را نیافتم .
📚منبع : کتاب داستان هاى شگفت شهید دستغیب
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═