هدایت شده از کافه شعر و ادب
آتش و آب و آبرو با هم.
هر سه گشتند. در سفر. همراه.
🌴🕯🌴
عهد کردند. هر يکى گم شد.
با نشانى ز خود. شود پيدا.
🌴🕯🌴
گفت آتش. به هر کجا دود است.
ميتوان يافتن. مرا آنجا.
🌴💢🌴
آب گفتا. نشان من پيداست.
هر کجا باغ هست و سبزه بيا.
🌴💢🌴
آبرو رفت و گوشه اى بگرفت.
گريه سر داد. گريه اى جانکاه.
🌴💢🌴
آتش آن حال ديد و حيران شد.
آب. در لرزه شد. ز سر تا پا.
🌴💢🌴
گفتش آتش. که گريه ى تو ز چيست ؟
آب گفتا. بگو نشانه چو ما
آبرو لحظه اى به خويش آمد
ديدگان پاک کرد و کرد نگاه
گفت. محکم مرا نگه داريد
گر شوم گُم نميشوم پيدا😭
#رهی_معیری
🌴🕯🌴