فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥سخنرانی جنجالی استاد دارستانی-چرا قبر حضرت فاطمه مخفی است؟؟؟
#تلنگر
@talangordelneshin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رفتن به قبرستان برای اموات چه فایده ای دارد، در حالی که میتوان از راه دور فاتحه خواند؟
.
.
🎙#استاد_محمدی
#تلنگر
@talangordelneshin
💥 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
مرد راننده را دیدم که خیره شده بود به چهره زنی بسیار #بدحجاب که از عرض خیابان رد میشد. با یک نگاه از ازل تا ابد او را دیدم!
اسمش فرشید بود، اما به خاطر این هرزهگی ها زندگیاش را از دست خواهد داد. سال بعد از زنش جدا شد.
اما از آن طرف آن زن را دیدم که در محشر، به دنبال فرشید بود تا از او حلالیت بطلبد. حق الناس به گردنش بود.
او باعث شد که این فرشید و صدها مثل او از زندگی با همسرشان دلسرد شوند و کارشان به طلاق منجر شود. او به تمام این مردها بدهکار بود.
📚 کتاب شنود
#تلنگر
@talangordelneshin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥غسل منزل جدید
✨قبل از سکونت در خانه جدیدی که خریدید یا اجاره کردید آنرا غسل بدهید اما چطوری؟
🙏بسیارعالی حتماً #ببینید و منتشر کنید.
#استاد_صراف
#تلنگر
@talangordelneshin
💥۱۵ بلای وحشتناک نتیجه بی اعتنایی
به #نماز
✨روزی #حضرت_زهرا(سلام الله علیها) کنار رسول خدا(ص) نشسته بودند
💥حضرت فاطمه(س):
از پدر بزرگوارش پرسید: پدر جان، یا رسول الله! زنان و مردانى که نسبت به #نماز بىاعتنا هستند و نماز را #سبک مىشمارند، چه عواقبى را در پیش دارند؟
#رسول_خدا(ص) فرمود:
فاطمه جان! هر کسى از مردان و زنان نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مىسازد:
🔷شش مورد در #دنیا، سه مورد در وقت #مرگ، و سه مورد آنها در #قبر و سه مورد در #قیامت زمانى که از قبر خارج شود.
✨اما آن شش بلایى که در دنیا دامنگیرش مىشود:
1- خداوند برکت را از #عمرش مىبرد.
2- خداوند برکت را از #رزقش مىبرد.
3- خداوند عزوجل سیماى #صالحین را از چهرهاش محو مىکند.
4- هر عملى که انجام مىدهد #پاداش داده نمىشود.
5- #دعایش به آسمان نمىرود.
6- بهرهاى از صالحین براى او نیست.
✨ اما آن سه بلایى که هنگام #مرگ گرفتارش خواهد شد:
1- #ذلیل از دنیا مىرود.
2- هنگام #مرگ در حال گرسنگى خواهد بود.
3- #تشنه از دنیا خواهد رفت، اگر چه آب نهرهاى دنیا را به او بدهند.
✨اما آن سه بلایى که در قبر دامنگیرش مىشود:
1- خداوند #ملکى در قبر براى او مىگمارد تا او را زجر دهد.
2- قبرش براى او #تنگ خواهد شد.
3- گرفتار #ظلمت و تاریکى قبر خواهد شد.
✨اما آن سه بلایى که در روز #قیامت گرفتارش خواهد شد:
1- خداوند ملکى را موکل مىسازد تا او را با صورت بر زمین بکشد، در حالى که خلایق تماشا مىکنند.😱
2- #محاسبه اعمالش به سختى انجام مىشود.
3- خدا به نظر لطف به او نمىنگرد و براى اوست #عذاب_همیشگی
#تلنگر
@talangordelneshin
💥ماجرای تقی بی نماز💥
✨شخصی به نام سید یونس از اهالی آذر شهر ِ آذربایجان می گوید :
در سفر مشهد تمام دارائی ام مفقود گردید . پس به حرم مطهر امام رضا علیه السلام رفتم و پس از عرض سلام گفتم : مولای من ! می دانید که پول من رفته و در این دیار نا آشنا ، نه راهی دارم و نه می توانم گدایی کنم و جز شما به دیگری نخواهم گفت .
به منزل آمده و شب در عالم رویا دیدم که حضرت رضا علیه السلام فرمود :
سید یونس ! بامداد فردا ، هنگام طلوع فجر برو در بَست پایین خیابان و زیر غرفه ی نقّاره خانه بایست . اولین کسی که آمد رازت را به او بگو تا او مشکل تو را حل کند....
پیش از طلوع فجر ، بیدار شدم و وضو ساختم و به حرم ، مشرف شدم و پس از زیارت ، قبل از دمیدن فجر ، به همان نقطه ای که در خواب دیده و دستور یافته بودم ، آمدم و چشم به هر سو دوخته بودم تا نفر اول را بنگرم که به ناگاه دیدم ، آقا تقی آذر شهری که متاسفانه در شهر ما به او تقی بی نماز می گفتند از راه رسید. اما من با خود گفتم :
آیا مشکل خود را به او بگویم ؟! با اینکه در وطن ، متهم به بی نمازی است ، چرا که در صف نمازگزاران رسمی و حرفه ای نمی نشیند .
من چیزی به او نگفتم و او هم گذشت و به حرم مشرف شد .
من نیز بار دیگر به حرم رفته و گرفتاری خویش را با دلی لبریز از غم و اندوه به حضرت رضا علیه السلام گفتم و آمدم.
بار دیگر ، شب در عالم خواب حضرت رضا علیه السلام را دیدم و همان دستور را دادند و این جریان سه شب تکرار شد تا روز سوم گفتم :
بی تردید در این خوابهای سه گانه ، رازی است . به همین جهت بامداد روز سوم جلو رفتم و به اولین نفری که قبل از فجر وارد صحن می شد و جز آقا تقی آذر شهری نبود سلام کردم و او نیز مرا مورد دلجویی قرار داد و پرسید :
اینک سه روز است که شما را در اینجا می نگرم ، کاری دارید ؟
جریان مفقود شدن پولم را به او گفتم و او نیز علاوه بر خرج توقّف یک ماهه ام در مشهد ، پول سوغات را نیز به من داد و گفت : پس از یک ماه ، قرار ما در فلان روز و فلان ساعت ، آخر بازار سرشوی در میدان سر شور باش تا ترتیب رفتن تو بسوی شهرت را بدهم.
از او تشکر کردم و آمدم . یک ماه گذشت ، زیارت وداع کردم و سوغات هم خریدم و خورجین خویش را برداشتم و در ساعت مقرر در مکان مورد توافق حاضر شدم.
درست سر ساعت بود که دیدم آقا تقی آمد و گفت :
آماده رفتن هستی ؟
گفتم : آری
گفت : بسیار خوب ، بیا نزدیکتر . جلو رفتم .
گفت : خودت به همراه بار و خورجین و هر چه داری بر دوشم بنشین .
تعجب کردم و پرسیدم : مگر ممکن است ؟!
گفت : آری
نشستم . به ناگاه دیدم آقا تقی ، گویی پرواز می کند و من هنگامی متوجه شدم که دیدم شهر و روستاهای میان مشهد تا آذر شهر به سرعت از زیر پای ما می گذرد و پس از اندک زمانی خود را در صحن خانه خود در آذر شهر دیدم و دقت کردم دیدم ، آری خانه من است و دخترم در حال غذا پختن .
آقا تقی خواست برگردد. دامانش را گرفتم و گفتم : بخدا سوگند تو را رها نمی کنم . در شهر ما ، به تو اتهام بی نمازی و لامذهبی زده اند و اینک قطعی شد که تو از دوستان خاص خدایی ! از کجا به این مرحله دست یافته ای ؟! نمازهایت را کجا می خوانی ؟!
او گفت : دوست عزیز چرا تفتیش می کنی ؟
او را باز هم سوگند دادم و پس از اینکه از من تعهد گرفت که راز او را تا زنده است برملا نکنم گفت :
سید یونس ! من در پرتو ایمان ، خودسازی ، تقوا ، عشق به اهل بیت علیه السلام و خدمت به خوبان و محرومان به ویژه با ارادت به امام عصر علیه السلام مورد عنایت قرار گرفته ام و نمازهای خویش را هر کجا باشم با طیّ الارض در خدمت او و به امامت آن حضرت می خوانم.
#تلنگر
@talangordelneshin
💥سخن عزراییل
✍مرحوم شهید دستغیب(ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است:
یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟
فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.
نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.
“داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰”
#تلنگر
@talangordelneshin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈خیلیا میگن قیامت چیه؟!
بهشت و جهنمی در کار نیست
این #کلیپ را حتما ببینید و برای دوستانتان #ارسال کنید...👇👇👇
#تلنگر
@talangordelneshin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ بسیار زیبا
امروز این هدیه الهی به دستم رسید
حیفم اومد که شما هم #لذت نبرید. ارزش هزاربار دیدن داره،
ارسال برای تمامی کسانیکه با #شادزیستن شما مخالف هستند.
#تلنگر
@talangordelneshin
غذای فرشتگان تسبیح و تقدیس است و غذای انسان انواع نعمتهای موجود در طبیعت اما غذای #جن هوای بودار است،
مثل هوایی که در آشپزخانه هاست همانگونه که غذای آتش اکسیژن است.
#تلنگر
@talangordelneshin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥خواب #برادر_مرگ است.
✨چیزهایی که قبل از هر خواب
باید بدانید...
پیشنهاد میکنم حتما ببینید
و این کلیپ را بین دوستان و آشنایان #نشر دهید.✅
#تلنگر
@talangordelneshin
💥 داستان جوان فاسد و امام حسین(ع)
✨استاد علی اکبر مهدی پور در کتاب «جرعه ای از کرامات امام حسین» می نویسد:
یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389ش برفراز منبر گفت:
دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد. گفت: من جوانی شرّ بودم... جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم.
شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند، من به دنبال کثافت کاری خود بودم، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود، او را به زور به محلّی بردم و خواستم اورا اذیت کنم، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت: شب عاشوراست، اعتنا نکردم.
گفت: من علویّه هستم، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن، اعتنا نکردم.
گفت: بیا امشب با امام حسین معامله کن، امام حسین دست عطوفتش را برسر تو بکشد.
نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم.
به خانه برگشتم، تلویزیون را روشن کردم، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان میداد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد، مدتی نشستم و گریه کردم. مادرم آمد، تا وارد خانه شد، پرسید: رضا چه شده؟ گفتم: هیچ، گفت: نه، از همه جای اتاق، بوی امام حسین می آید.
فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم، چون سرتاپا شرّ هستم.
رئیس هیأت گفت: آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا.
گفتم: پول ندارم، گفت: با هزینۀ خودم می برم. به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا، همه رفتند حرم، من خجالت می کشیدم.
بالاخره من هم رفتم.
چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم، مادرم گفت: رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم.
رفتند خواستگاری، روز بعد من رفتم، دختر برایم چایی آورد، تا چشمش به من افتاد، فریاد زد: یا زهرا! و بیهوش شد.
وقتی به هوش آمد، گفت: دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم، مبادا رد کنی.
السلام علیک یا اباعبدالله...
بیاید هممون امشب با امام حسین معامله کنیم..
#تلنگر
@talangordelneshin
💥محکم ترین دستگیره ایمان
✨تا آخر هیچ یک از شاگردان نتوانستند به سوالی که معلم عالیقدر رسول خدا صل الله علیه و اله و سلم طرح کرده بود جواب درستی بدهد، هر کس جوابی داد و هیچ کدام مورد پسند واقع نشد.
سوالی که #رسول_خدا صل الله علیه و اله و سلم در میان اصحاب خود طرح فرمودند این بود: در میان دستگیره های #ایمان کدام یک از همه محکم تر است؟.
یکی از اصحاب گفت: #نماز.
رسول خدا فرمودند: نه.
دیگری گفت: #زکات .
رسول خدا فرمودند: نه.
سومی گفت: #روزه.
رسول خدا فرمودند: نه.
چهارمی گفت: حج و عمره
رسول خدا فرمودند: نه.
پنجمی گفت: #جهاد .
رسول اکرم فرمودند: نه.
عاقبت جوابی که مورد قبول واقع شود از میان جمع حاضر داده نشد، بلکه خود حضرت فرمودند:
تمام اینهائی که نام بردید کارهای بزرگ و با فضیلتی است ولی هیچکدام از اینها آن که من پرسیده ام نیست.
✨حضرت فرمودند: محکم ترین دستگیره های ایمان #دوست داشتن به خاطر #خدا و #دشمن داشتن به خاطر خدا است.
📚 کافی ج 2، ص 25 - وسائل الشیعه: ج 2، ص 497 / داستان راستان 77
#تلنگر
@talangordelneshin
✨﷽✨
💥دستور #اسلام برای جلوگیری از مزاحمتهای خیابانی نسبت به #زنان
✍ «ای #پیغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که روسریهای بلند خویش را بر روی خود بیفکنند (تا گردن و سینه و بازوان و ساقهایشان پوشیده شود) این کار نزدیکتر است به اینکه (به عفت و پاکدامنی) شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند و (اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند که) خدا همواره آمرزنده و مهربان است.»
📚سوره احزاب آیه 59
نکته: مطلبی که از این #آیه استفاده میشود، این است که زن #مسلمان باید آن چنان باوقار و سنگین در میان مردم رفت و آمد کند که علائم #عفاف و پاکدامنی از آن هویدا باشد و با این صفت شناخته شود، لذا مردان بیماردل و بلهوسی که به دنبال شکار میگردند از آنها مأیوس شده و به فکر بهرهکشی و سوء استفاده از آنها نخواهند افتاد. لذا جوانان ولگرد همیشه مزاحم زنان بیحجاب، جلف و سبک میگردند و اگر کسی به آنها اعتراض کند که «چرا مزاحم میشوی؟» میگویند: «اگر دلش این چیزها را نخواهد با این وضع بیرون نمیآید!»
#تلنگر
@talangordelneshin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥بالاترین عبادت چیه؟
🎙استاد دانشمند
#تلنگر
@talangordelneshin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥با اینکه میدونیم یه روز باید با دستِ خالی این دنیارو #ترک کنیم، اما باز به خودمون نمیایم...😔
#تلنگر
@talangordelneshin
📚 #واکنش_حیوانات به #فریاد_مردگان
#رسول_خدا (ص) به اصحاب خود فرمودند:
پیش از بعثت، گوسفندهای عمویم ابوطالب را می چرانیدم، ناگهان میدیدم که آنها از جای خود حرکت کرده و به هوا میپرند شروع به جستن میکردند و وقفه پیدا میکردند و به یک باره خوراکی را رها میکردند. درحالی که هیچ چیز در اطراف گوسفندان نبود که آنها را تهییج کند و یا آنها را بترساند.
با خود میگفتم این چه داستانی است و بسیار در شگفت میماندم تا آنکه جبرئیل (ع) برای من چنین گفت:
چون کافر بمیرد چنان ضربهای بر او زنند که تمام مخلوقات خدا غیر از جن و بشر از صدای ناله میت به وحشت و هراس میافتند
این حیوانات از صدای ناله مردگان متوحش می شوند.
خدای عالم به حکمت بالغه اش این صدای اموات را از زنده ها نهان داشت تا عیش آن ها منغّص نگردد. پس پناه میبرم به خداوند از عذاب قبر.
📚:فروع کافی ج 3 ص 233
#تلنگر
@talangordelneshin