هدایت شده از امیرحسین ثابتی
+۱۸
آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخنهای پایم از جا پریدند و افتادند و ناخنهای دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جریتر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزهام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزهام باطل نمیشود، چون به زور است.
...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایهای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویلهای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دستهایم تحمل میکرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو میرفت. خون به دستم نمیرسید. پنجههایم بیحس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم...
آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم میریخت و میسوزاند و پوست را سوراخ میکرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضهها میگرفتند و موها را آتش میزدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را میسوزاندند. از سوزش درد به خود میپیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را میکندند و هی تکرار میکردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا میبستند و بعد آن را آتش میزدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم میسوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم میگذاشتند و آتش میزدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم میریختند.
کاری از دستم برنمیآمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد میزدم... مرا لخت آویزان میکردند و گاهی بر آلت تناسلیام شلاق میزدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود...
تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که میتوانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمیگیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی میماند. دستها را از مچ با مچبند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچها را سفت میکردند قالبها بر مچ و ساق پاهایم فرو میرفت و به اعصاب فشار میآورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر میکردم خون از محل ناخنهای دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس میشد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر میکشید. به دست راست کمتر فشار میآوردند، زیرا بعد از پرس دست باد میکرد و دیگر نمیشد با آن اعتراف نوشت.
بعد از مهار شدن دستها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو میآمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد میکشیدم، صدا در کلاه کاسکت میپیچید و گوشم را کر میکرد، نه میشد فریاد کشید و نعره زد و نه میشد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن میشد. گاهی شلاق را به کلاه میزدند، دنگ و دنگ صدا میکرد و سرم دوران مییافت و دچار گیجی و سردرد میشدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچها را دائم شل و سفت میکردند...
کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت میکردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندانهایم به هم میسایید. از دماغ و دهانم بخار بلند میشد. دست و بدنم میلرزید. نمیتوانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود...
بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت)
#پرویز_ثابتی
#زن_زندگی_آزادی
عضو کانال شوید 🔻
https://eitaa.com/joinchat/1844903939C0e8d01846b
هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ببینید | پرچم #زن_زندگی_آزادی در جمهوری اسلامی!
♨️ در چهل و چهارمین سالگرد انقلاب شعار #زن_زندگی_آزادی نواخته شد
💢 برشی از کتاب #صعود_چهل_ساله
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
هدایت شده از کانال حق وحقیقت
حامیان #زن_زندگی_آزادی کجایند⁉️
🔹گروهی از زنان انگلیسی با تجمع مقابل پارلمان این کشور موهای خود را تراشیدند تا همبستگی خود را با زنان فلسطینی در غزه نشان دهند!
کجایند آن سلبریتیهای داخلی و خارجی که بخاطر فوت یک دختر ان هم بخاطر عوارض جسمانی خود، موهای خود را میچیدند؟ خبر دارند در غزه هزاران زن و دختر به خاک و خون کشیده شدهاند؟!
@haghagigat
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 در آخرالزمان زنانی ظاهر میشوند که کشف حجاب میکنند و لخت و عریان بیرون میآیند!
🔸 سخنی عجیب از امیرالمومنین علی (ع) درباره #کشف_حجاب زنان!
📚 منبع: من لا يحضره الفقيه ج۳، ص۳۹۰
#زنان_ظلمت
#زن_زندگی_آزادی
#کالانعام_بل_هم_اضل
#بی_غیرتی_ریشه_بی_حجابی
🇵🇸✌️🇮🇷جنبش مردمی حلالزادهها
📡 @HalalZadeha
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
🔰 طرفداران بیحجابی و برهنگیِ زنان خیانتکارند / زن، آدمساز است!
#زن_زندگی_آزادی
🔸 آنها که زنها را میخواهند ملعبه مردان و ملعبه جوانهای فاسد قرار بدهند، خیانتکارند. زنها نباید گول بخورند؛ زنها گمان نکنند که این #مقام_زن است که باید بزک کرده بیرون برود با سرِ باز و لخت! این مقام زن نیست؛ این عروسکبازی است نه زن.
زن باید شجاع باشد؛ زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند. زن آدمساز است؛ زن مربی انسان است.
📚 امام خمینی (ره) | ۱۳ اسفند ۱۳۵۷
#صنعت_آدم_سازی
#حق_زنان
💠 چهاردهم خرداد سال #روز رحلت معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی (ره) گرامیباد
🇵🇸✌️🇮🇷جنبش مردمی حلالزادهها
📡 @HalalZadeha
هدایت شده از 🇮🇷 جواهرانه 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻خانواده اجاره ای🔻😳
ابتکار جدید غرب برای جبران کمبود عاطفی انسانهای تنها...
چند هنرپیشه برای پر کردن نقش خواهر و مادر و دختر و... به صورت ساعتی اجاره میشوند و نقش بازی می کنند.
پ.ن:کشف حجاب» گسترش فحشاء »» فروپاشی #خانواده» انسانهای تنهای بی خانواده😔
#زن_زندگی_آزادی
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📣 کانال جواهرانه،
زیر نظر دانشگاه تخصصی عفاف، پاسخگوی دغدغه های به روز جوانان. 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1130102787C66c4502167