عوامل زمين شناسي نظير فعاليت هاي آتشفشاني و خرد شدگي ناشي از ساختارهاي تكتونيكي باعث افزايش گذرگاه هاي جريان آب در اين ساختگاه شده است. این سد بدلیل اشتباهات صورت گرفته درمراحل شناسایی و طراحی دچار آبگذری بوده و در مواقع پر آبى در هر ثانیه 12 متر مکعب فرار آب داشته و ذخیره آبخود را از دست مى دهد. این سد بدلیل جانمایی غلط در یک محیط پالئوکارست قرار گرفته است.
هر خطایی در مهندسی را میتوان درسی برای عدم تکرار در آینده در نظر گرفت همانطور که اشاره کردید سالها ست که فرار آب از مخزن سد لارکه از دوران تحویل (خشک و تر ) سازه سد و مخزن دیده شد وجود دارد .البته در این مورد جای خوشبختی است که آبهای نفوذی از مخزن آبدهی چشمه هراز را زیاد کرد ولی این تجربه تلخ باعث شد که فرار آب از سدهایی که در مناطق آهکی مطالعه وساخته میشوند با دقت بیشتری بررسی وراه های مقابله با آن مشخص شود . درمورد مناطق کارستیک ، مطالعات وگزارشات مرکز کارست ایران قابل استفاده است.
در مورد سد لار هم کارشناسان ورزیده زمین شناسی آن زمان آب تهران و وزارت نیزو ( جناب آقای دکتر آرش کوچک پور وهمکاران ) تلاش زیادی کردندعلاوه براستفاده از پتوی رسی برای کنترل نفوذآب از کفمخزن ، شناسایی و تزریق موادپرکننده درآهکهای کارستیک زیر مخزن در اعماق پایین تر نیز انجام میشد. بهعبارت دیگر کار اجرایی هم شد.در آنزمان (دهه ۶۰ و ۷۰ ) این نگارنده تونلهای دسترسی وتزریق در کارستهای واقع در زیر مخزن سد را بازدید کرد. گاهی حفرات کارستیک وسیع وعمیق بودند و بستن آنها طولانی و دشوارتربود.
یاد همه آن تلاشگران که در رو و یا چندین متر پایین تر از کف مخزن درگالریهای تزریق زیر زمین برای بستن راههای نفوذ آب کار میکردند بخیر .
☝️
طرح سد لار از اوایل دهه 20 شمسی مطرح شد و در همان آغاز کار زندهیاد دکتر یدالله سحابی، استاد زمینشناسی دانشگاه تهران، مکان احداث سد روی سازند لار را از نظر زمینشناسی غلط اعلام کرد. دهه 50 که مطالعات سد لار آغاز شد، هدف اعلامشده آن تأمین آب دشت بزرگ هراز و همچنین تأمین آب تهران -از طریق انتقال آب به مخزن سد لتیان- بود. در همان موقع نیز استاد دکتر فریدون سحابی، استاد وقت زمینشناسی دانشگاه تهران، در مطالعاتی درباره سازند لار و سنگهای رسوبی آن نشان داد که اهداف پروژه لار قابل تأمین نیست. نگارنده به یاد دارد که در آذر سال 1367 در بازدید کلاس زمینشناسی در منطقه لار، جاده هراز و پیرامون آتشفشان دماوند، استاد سحابی به خوبی مسئله سد لار را برای ما دانشجویانشان تحلیل کرد و نشان داد که سنگهای رسوبی منطقه در عمل مسیرهای گوناگون فرار آب از مخزن سد آب را فراهم کرده که در پژوهشهای ایشان در دانشگاه تهران و نزد وزارت نیرو به خوبی نشان داده شده بود. از بدو آغاز کار آبگیری سد لار از سال ۶۰ تاکنون، مشکل نشت آب از اطراف مخزن سد پدیدار شده، بهنحویکه حدود ۲۲۰ میلیون مترمکعب آب، از چشمههای شکلگرفته در 10 کیلومتری پاییندست سد خارج میشود و بهطور متوسط ۱۷۰ میلیون مترمکعب آب باقیمانده ذخیرهشده در مخزن، به سمت نیروگاه کلان و سد لتیان تهران ارسال میشود. با افزایش رشد جمعیت تهران و ساخت شهرکهای اقماری اطراف آن، بهتدریج حقابههای دشت هراز از سد لار توسط وزارت نیرو حذف شد و با هدف جبران کمبود آب دشت هراز، وزارت نیرو تصمیم نادرست دیگری میگیرد و آن احداث سد هراز روی رود هراز است که از سال ۸۹ ساخت آن آغاز شده است. مطالعات علاجبخشی سد لار از سال ۹۳ آغاز شد و به چنین نتیجهای رسید: ساخت سازه آبگیر در محل چشمههای پاییندست سد که آب از آن نشت میکند و احداث تونلی به مسافت 28 کیلومتر برای جمعآوری ۱۶۰ میلیون مترمکعب آب و انتقال سد لار به نیروگاه کلان در 10 کیلومتری سد لتیان در استان تهران، به منظور انتقال آب به استان تهران. از آغاز بهرهبرداری از سد لار تا آغاز بهرهبرداری این تونل، ۳۳۰ میلیون مترمکعب از کل آبدهی ۴۸۱ میلیون مترمکعب رود لار یا به عبارتی ۶۸ درصد آب این رودخانه به تهران منتقل شد که چیزی در حدود 50 درصد آبدهی فعلی رودخانه هراز بوده است. البته با وجود ثابتماندن رقم ۳۳۰ میلیون مترمکعب آب ارسالی به تهران به دلیل استراتژیکشدن بحث آب شرب، درصد برداشت آب برای تهران بیشتر شده و ضمنا با توجه به خشکسالیهای اخیر یکی از مهمترین سرمنشأهای رود هراز و حقابههای دشت هراز حذف شده است.
مدیریت کلنگی تا مافیای آب، داستان واژه های مخرب
داریوش بهارلویی
حملات مداوم به سد سازی و مدیریت آب در ایران، تقریبا عادت عده ای از متخصصان رشته های مختلف داخل و خارج از کشور شده است. برخی به کل بنیاد سدسازی در ایران و حتی فراتر از آن در جهان را اشتباه خوانده و عده ای نیز با یک درجه تخفیف، گاهی سدهای تامین آب شرب را با اکراه و از سراجبار می پذیرند. حداقل در ایران چنین برداشتی دور از واقع نیست. هجمه به متولیان سدسازی و طرح های آبی در کشور و هر آنچه متعلق به اقدامات آنان در هر زمینه ای است، به شکل مکرر صورت می گیرد. به چشم عده ای از کارشناسان و اساتید کشور گویی هر آنچه از گذشته تا کنون صورت گرفته، خیانت و اشتباه بوده و شرایط فعلی آب، ماحصل مافیاهای آشکار و پنهان این بخش و نابلدی مدیران و متخصصان شاغل در وزارت نیرو است. انواع و اقسام دلایل درست یا غلط را نیز در کنار هم قرارداده و هر آنچه دل تنگ شان خواست، نثار می نمایند. کافی است در گوشه ای از کشور سیلی یا اتفاقی آبی رخ دهد تا اوج گیری اینگونه اظهار نظرها را شاهد باشیم. جالب آنکه برخی بدون دسترسی به داده های آماری و سایر اطلاعات مورد نیاز، تحلیل خود را روانه نشریات، پایگاههای خبری، فضای مجازی و شبیه آن می نمایند. سنجش و مقایسه تصاویر ماهواره ای و یا سود بردن از اطلاعات مندرج در پایگاه های آماری جهانی نیز از منابع آن بخش از متخصصان خارج نشین برای تحلیل و هجمه به مدیریت آب کشور می باشد.
منکر آنکه شرایط آب کشور به سامان نیست، نخواهیم بود. قابل پذیرش است که اشتباهات سیاست گذاری، برنامه ریزی و فنی در زمینه آب وجود داشته و گاه این اشتباهات بسیار چشمگیر با پیامدهای مخرب بوده است. لیکن عده ای از فرط نقد و تکرار، به دام خود تحقیری شدید، چشم بستن به تغییرات مثبت در مدیریت آب و گاه یکدندگی بر تحلیل های غلط و لجبازی با سایر کارشناسان افتاده اند. در همین حال برخی نیز از بیان کامل دلایل و واقعیت ها چشم پوشی کرده و آن بخش از داستان را که تایید کننده نظرشان باشد را بازگو می نمایند. اصطلاحات و واژه های منفی نظیر تیتر یادداشت دقیقا ماحصل نوعی نگاه کارشناسی خود تخریبی است که بیش از در نظر داشتن همه جوانب، تنها هدفش به زیر سوال بردن بخشی از متولیان و کارشناسان شاغل در آب است. اگر دقیق تر بخواهید منظور یادداشت را درک کنید، نیاز است ابتدا رصدی در گروه های کارشناسی، صفحات مجازی و مطالب منتشره در جراید داشته باشید تا مطلب و هدف نگارش را دریابید.
متاسفانه ما در مباحث کارشناسی ، دچار هیاهوی رسانه ای زرد گشته ایم. در اصل بسیاری از مطالب ما خوراک و محتوای رسانه های زرد است تا ارائه برای بیان مشکل و راه حل ها. دقت شود رسانه مولف و سازنده از هر نوعش، محترم بوده و کارکرد خود را دارد. هیچ ایرادی هم در مطرح شدن مسائل در آن نیست. رسانه ها، بازرسان هر جامعه ای بوده که مطالبه گری از ارکان آنها می باشد. اما باید مراقب بود که چه چیزی را و به چه شکلی در رسانه مطرح می نماییم. هدف طرح موضوعات فنی و یا چالش های مختلف از جمله آب در یک رسانه برای تادیب، تخریب، هجمه، به کرسی نشاندن منویات شخصی و از این قبیل نیست. به همین روال ، بکار بردن تیترها و اصطلاحات و الفاظ باید در چارچوبی اخلاق مدار و به منظور سود رسانی جمعی باشد. هر آنچه درباره بحران آب، ورشکستگی آب، بحران آب زیرزمینی و یا مافیای سدسازی حتی اگر به همان وخامتی باشد که بیان می گردد، فقط باید وقتی به طرح جمعی آن اقدام نماییم که حس کنیم انتشار عمومی آن، موجب خیر و سود جمعی خواهد بود و در غیر این حالت اگر برای خنک شدن دل و گفتن و یا به رخ کشیدن سواد، درگیری های فردی کارشناسی، انتقام از مدیر و مسئول و مشابه باشد، نه تنها کارکرد خود را نخواهد داشت که موجب می گردد، جامعه نسبت به موضوع، بی حس گشته و بی تفاوتی را، جایگزین مطالبه نماید. ایجاد امید به جای یاس ، تشویق به بهبود به جای تخریب، تزریق اعتماد به نفس به جای سرکوب و از این دست راهکارها باید مد نظر باشد. آیا مطلع هستید به سختی دیگر نخبه ای حاضر به انتخاب رشته های مرتبط با آب و کشاورزی می شود ؟
آیا مطلع هستید با تخریب و حمله مدام به ارکان آب کشور در سال های آینده کسی دیگر برای کار و تلاش در این حوزه داوطلب نمی گردد ؟
کافی است از اساتید این رشته و دانشجویان شان بپرسید تا وضعیت را برای شما تشریح نمایند. نقد و بیان مشکلات خوب است اما باید در چارچوبی مشخص صورت گیرد. واقعیت ها در نقد باید به جای ایده آل ها نشسته و از فرط آن به خود تخریبی داشته هایمان نرسیم.
کاربرد واژه های منفی طی سال های اخیر چنان گسترش یافته که هر بار اصطلاحی جدید را می شنویم. به همه منتقدان آب کشور و سایر مسائل مختلف توصیه می کنم در نقد و کارکرد و اثری که واژه ها می گذارند دقت بیشتری نمایند. نقد، نشر ناامیدی نباید باشد. مراقب باشیم که برای رضای خدا و سربلندی مملکت بنویسم و بگوییم.
جبران خلیل جبران در کتاب پیامبر و دیوانه می گوید : همه ما دم از آزادی بیان و عقیده می زنیم اما وقتی تریبون بهمون دادند که حرف بزنیم حرفی برای گفتن نداریم.
واقعیت این است که حتی تحریمی ها هم حرفی برای گفتن ندارند. ما نه ایده ایی برای مقاومت داریم نه ایده ایی برای تغییر ، به همین دلیل اپوزسیون ما اپوزسیون ابتر است
بدبختی دیگرمان این است که اصلاح طلبمان رفتار اپوزسیونی دارد و اپوزسیونمون اصلاح طلب
به این دلیل در کنش دچار سردرگمی هستیم که الگوی مشخص توسعه در ذهن روشنفکر ایرانی ترسیم نشده است
این منش عملکردی در جامعه ی ما حتما دلایلی بنیادی دارد و تا وقتی به صورت ریشه ای درمان نشود، توقع نمود بیرونی مناسب از آن هم نبایستی مورد انتظار باشد....درست همانند توجه نکردن به رده های پایه در ورزش و انتظار قهرمانی در سطح بزرگسالان....در مصاحبه ای تازه از آقای دکتر فانی وزیر پیشین آموزش و پرورش که نتیجهی تحقیقی از یک سفر به ژاپن را بیان میداشت به موضوع بسیار جالبی اشاره کرد....می گفت از مسولین آموزش و پرورش ژاپن شیوه ی تنبیه و تشویق دانش آموزان را پرسیدیم، پاسخ چنین بود که تنبیه به صورت محروم نمودن دانش آموز از شرکت در کلاس درس- حالا بنابه نسبت تنبیه برای چند ساعت و یا بیشتر- اجرا می شود و سپس نحوه ی استقبال از تعطیلی کلاس درس هم برای دانش آموز و هم معلم ایرانی را بیان میداشت...بله، تفاوت بنیادی است، در همه ی سطوح جامعه داستان به همین منوال است...مقایسه میزان ساعت مفید کاری کارمند در ایران و ژاپن و و و...
بنابراین، دوست گرامی، از کوزه برون همان تراود که در اوست...
در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان نوشته ناظم الاسلام کرمانی و گردآوری شده توسط علی اکبر سعیدی سیرجانی آمده است که به هنگام پذیرفته شدن مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه و اجازه تشکیل مجلس، یکی از روحانیون سردمدار مشروطه به هنگام مطرح شدن اینکه حالا نام این مجلس چه باشد در برابر اعضایی که اصرار بر نامگذاری مجلس به نام مجلس شورای اسلامی داشته اند، مقاومت کرد و گفتند در مملکتی که مذاهب مختلف دارد نام مجلس هم باید نماینده همه ملت باشد، به این ترتیب نخستین مجلس قانونگذاری ایران در زمان مشروطیت، مجلس شورای ملی شد..
حال آیا ما توانستیم این سطح فکر بیش از یکصد سال قبل پیشینیان خودمون را ادامه بدهیم و یا برعکس دچار پسرفت نسبت به یکصد سال پیش شده ایم...
اگر پاسخی برای این پرسش ها یافتیم آنگاه بایستی به دنبال ایده آل ها باشیم در غیر اینصورت همه ما صرفا مواردی تئوریک و بعضاً غیر عملی رو مطرح می کنیم و این جز خود فرسایی خود و دوستان مون نتیجه ی دیگری ندارد...
درود
کاملا درست می فرمایید جناب امیرزاده عزیز.
بنده نیز به این نگاه نامهربانانه همسایه شرقی به ایران و ایرانی کاملا اعتقاد دارم. متاسفانه این نگاه ریشه دار بوده و سابقه ای به قدمت تاریخ همه ی تنش های فی مابین در موضوعات مختلف دارد. از تسلط سابقه دار ایران بر افغانستان و چیرگی پادشاهان ایرانی بر افغانها تا حمله محمود افغان و تسلط بر بخش های زیادی از ایران، تا تنش های آبی بیش از ۱۵۰ ساله ایران و افغانستان بر سر رودخانه هیرمند، تا ورود بی ضابطه مهاجرین افغان به ایران و بهره جویی های کارفرمایان ایرانی از آنها و بی احترامی های وافر ایرانی ها به این کارگران مهاجر، تا تنش های سیاسی بین ایران و دوره اول حکومت طالبان بر افغانستان(حمله به کنسولگری ایران در مزار شریف)، تا برخی جنایات و فجایع به وقوع پیوسته توسط برخی مهاجرین افغان در ایران تا اعتقاد بسیاری از خانواده های ایرانی به افغانی بودن منشا اعتیاد جوانان کشور تا....، همه و همه سبب ساز ایجاد این نگاه نامهربانانه شده است. هماره تاریخ ایران کشوری غالب و چیره بوده و افغانستان غالبا در موضع ضعف و مغلوب.
حال که آب افغانستان ارزشی بیش از پیش پیدا کرده و ایران نیز نیازمند به آن آب، شاید به زعم افغانها، زمان مناسبی باشد برای گروکشی و شاید انتقام گیری. بدین ترتیب کمک های ایران نیز تعبیر به عدم وجود حسن نیت و یا آبخواهی و ... خواهد شد.
هر چند که برخی شرکت های ایرانی نیز در پروژه های آبی افغانستان سرمایه گزاری کرده و یا تامین کننده مصالح مورد نیاز برای سازه های آبی این کشور شده که در کمال تعجب برخی از این سازه ها به زیان کشورمان نیز بوده است و ...!
با این همه، کشورهایی چون هند، ترکیه و... با کمترین سبقه منفی در ذهن افغانها و قطر با نوعی پدرخواندگی نسب به طالبان، در حال سرمایه گزاری و بهره برداری های مختلف از این علاقه افغانها به مهار آب بوده و شرایط را برای نفوذ خود در دل و جان افغانها(اعم از دولتمردان و مردم) فراهم می نمایند.
هر چند که ایران نیز با تامین بخش زیادی از نیازمندی های مختلف افغانستان در حال تعدیل این نگاه بدبینانه و خصومت آمیز می باشد اما درهم تنیدگی ارتباطات و نیز مراودات و تبادلات بسیار زیاد مردم و دولتمردان دو کشور همواره شرایط را برای ایجاد تنش های مختلف آماده می نماید.