eitaa logo
طلیعه
541 دنبال‌کننده
930 عکس
651 ویدیو
36 فایل
کانال طلیعه با هدف شناخت هویت حقیقی بانوی مسلمان ایرانی در سه حوزه فردی، خانوادگی و اجتماعی،طراحی گردیده است.تلاش می گردد تا ضمن آگاهی و آگاهی بخشی در خصوص رویدادها،مسیرهای اصلی بانوی مسلمان ایرانی در راه تمدن سازی و صدور انقلاب اسلامی،مورد بحث قرار گیرد.
مشاهده در ایتا
دانلود
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌آزادی 🎥 برخورد خشن با منتقدان در ایران! ♨️ ضربه‌ای که به ایران زد جنگ نتوانست بزند! ⁉️ برای چه کسانی وجود ندارد؟! _________________ کتاب 💠https://eitaa.com/talieeh313
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢سخنان خانم فرزند شهید در اجتماع پزشکان در آمفی تئاتر مشهد یک جنگی بِه از صد هزار! نظام پزشکی رو شُست و پهن کرد رو طناب👏👏 روسریتو درآوردی؟ حالا بیا برو کار مردم رو راه بنداز 💠https://eitaa.com/talieeh313
نماد جدید در آمریکا 💠https://eitaa.com/talieeh313
15.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناسب آنها که شغلشان بزک کردن بود هم دیگر با این وضعیت نمی‌توانند سرشان را بالا کنند 💠https://eitaa.com/talieeh313
همه زنان و دختران بخوانند 👇 حیف و صد حیف  زمانی، را با می‌شناختیم  با گره خورده زیر گلویش، با ادب و متانتش با وقار و سکوتش،   با که ارزش زن و مادر بودنش را صد چندان زیباتر می‌کرد.  با که با زیر می‌گرفت تا مبادا از باد حوادث  آسیبی ببیند  و دست کودکی دیگر که گره خورده بود به لای چادرش و سرشار بود از حس زیبای   ... چه گذشت بر ما؟  به کجا می‌رویم ؟؟؟   چادرها که کنار رفت   واژه‌ی مادر هم سقوط کرد   در پرتگاه بی‌ اصالتی ، در چاله‌ی بی حیایی ،   از مادر  مژه‌هایی چسب زده، ناخن‌هایی کاشته شده  و صورتی رنگی باقی ماند که نه رنگی از داشت، نه رنگی از   کودک هم از آغوش مادر محو شد جایش با هزینه‌ای گزاف جانشین شد    که زمانی تمام وجود مادر را مزین و مستور می‌کرد  آب رفت! و بدن نمایی شد ،   شد ، شد   دست در دست نامحرم شد حرم   ... و آغوش شد آغوش رایگان یا به واقع براستی زیر پای کدامین است ؟؟ و کدام  از دامن چنین زنانی به خواهد رسید ؟؟؟ آیا وقت آن نرسیده که واژه‌ی زیبای مادر و زن را با حیا و حریم،  دهیم ؟؟؟ و جای این  اهریمنی، اندکی  خوی الهی خود را دهیم   و با ، به خود دهیم ؟؟؟؟ حواسمان باشد آغوش در همه‌ی ماست   و این جوانی چند صباحی بیش نیست و خداوند نظاره‌گر ماست.......
🔰اولین یادداشت تحلیلی زن و خانواده عنوان : نگاه فلسفی و انسان‌شناختی به زن؛ تقابل دو جهان‌بینی مقدمه: زن، گمشده‌ی تمدن مدرن زن، این راز شکوهمند آفرینش، قرن‌هاست در دو میدان نبرد روایت‌ها گرفتار آمده است: یک سو، تمدن غرب با ادعای آزادی، زن را از خانه به خیابان کشاند؛ اما او را به زنجیرهای نامرئی نگاه ابزاری، لذت‌محور و منفعت‌طلبانه بست. و سوی دیگر، منظومه‌ی فکری اسلام است که زن را نه به حاشیه می‌برد، نه به حراج می‌گذارد؛ بلکه او را در مرکز هستی، خانواده، و تمدن جای می‌دهد. اما مسئله عمیق‌تر از آزادی یا پوشش یا حتی نقش‌های اجتماعی است. اصلِ ماجرا به یک سؤال بنیادین برمی‌گردد: زن "چیست"؟ زن را از چه منظر می‌بینیم؟ ابزار؟ کالا؟ فردی مستقل؟ یا رکن خانواده و عنصر تمدن‌ساز؟ پاسخ به این سؤال، به «نگاه فلسفی و انسان‌شناختی» ما بستگی دارد. جایی که دو جهان‌بینی با هم برخورد می‌کنند: نگاه غربی مدرن و نگاه توحیدی اسلام. غرب: زن در آینه‌ی اومانیسم و لیبرالیسم غرب با پایه‌گذاری رنسانس و اومانیسم، انسان را به جای خدا نشاند. خدا حذف شد، معنا رفت، و انسان تنها ماند. در این نگاه، انسان چیزی نیست جز موجودی خودبنیاد، لذت‌طلب، و منفعت‌محور. و زن؟ زن در این منظومه، ابتدا مخلوقی ناقص‌العقل در مسیحیت قرون وسطی بود، سپس ابزاری برای بهره‌کشی در سرمایه‌داری نوظهور شد، و امروز شی‌ای در ویترین مصرف است. در فلسفه‌ی مدرن، زن به معنای واقعی کلمه، از ماهیت تهی شد. نه از منظر معنوی، نه از منظر هویتی، تعریفی برای زن باقی نماند جز آن‌چه رسانه‌ها و بازار می‌خواستند: زیبا باش، جذاب باش، کار کن، رقابت کن، اما هرگز "خودت" نباش. فمینیسم هم که آمد، نتوانست زن را از این دام نجات دهد؛ بلکه با تقلیل زن به یک مردِ شبیه‌سازی‌شده، نقش‌ها را برهم زد و هویت را تار و پود کرد. اسلام: زن در افق توحید و کرامت انسانی در نقطه‌ی مقابل، اسلام با نگاه توحیدی، زن را نه مالک، نه ابزار، نه تابع مرد، بلکه موجودی مستقل با هویتی کرامتمند و هدفمند می‌بیند. زن در اسلام، در کنار مرد، تجلی‌گر اسماء الهی‌ست؛ خلیفةالله در زمین، با مسئولیت، عقل، اختیار و مأموریتی عظیم. قرآن، زن را با همان واژه‌ای توصیف می‌کند که مرد را: نفسٍ واحده. در تراز آفرینش، هیچ برتری ذاتی برای جنسیت نیست. برتری در تقواست. اما در حکمت الهی، تفاوت‌های طبیعی زن و مرد، نه ضعف بلکه تکامل‌بخش زندگی انسانی‌ست. زن، مهد مهر است، سرچشمه‌ی آرامش، حلقه‌ی وصل نسل‌ها، و ستون خیمه‌ی خانواده. نگاه اسلام به زن، نگاهی الهی و غایت‌مدار است. در این جهان‌بینی، زن "هدف" دارد، "مسیر" دارد، "جایگاه" دارد، و مهم‌تر از همه: زن، تکلیف‌دار و کرامت‌مدار است، نه شیء و مصرف‌محور. جمع‌بندی: دو مسیر، دو فرجام یکی زن را از خانه بیرون کشید تا او را به دست بازار و رسانه بسپارد. دیگری زن را در مرکز خانواده و جامعه نشاند تا از او انسانی مؤمن، با کرامت و اثرگذار بسازد. در غرب، زن باید بجنگد تا "برابر" باشد؛ در اسلام، زن نیازی به جنگ ندارد، چون از آغاز، با کرامت آفریده شده است. و این‌جاست که دو نگاه، دو روایت و دو فرجام کاملاً از هم جدا می‌شوند. سؤال چالشی پایانی: اگر زن در غرب آزاد شده، چرا هنوز هم در صدر آمار افسردگی، سوء استفاده جنسی، ناامنی روانی و تنهایی قرار دارد؟ آیا وقت آن نرسیده دوباره به "معنای زن بودن" بازگردیم؟ منتظر یادداشت بعدی باشید: "زن و مسئله‌ی هویت؛ بازخوانی بحران معناباختگی زن مدرن" ✍ خانم دکتر حسینی
🔰دومین یادداشت تحلیلی حوزه زن و خانواده عنوان : زن و هویت؛ بازخوانی بحران معناباختگی زن مدرن مقدمه: زنی که خودش را گم کرد در جهانی که همه‌چیز با برچسب آزادی و برابری فروخته می‌شود، زن نیز قربانی یکی از بزرگ‌ترین فریب‌های تمدن مدرن شده است: فریب "همه‌چیز بودن" بدون "خود بودن". زنی که روزی نماد مهر، آرامش، و خلقت بود، امروز باید در جبهه‌ای نابرابر بجنگد تا ثابت کند «چیزی کم از مرد ندارد»؛ غافل از اینکه همین مبارزه، او را از خودش دور کرده است. هویت زن در دنیای مدرن، نه در فهمی عمیق از فطرت، که در دوگانه‌های کاذب و دروغین حل شده است: برابری یا تبعیض؟ استقلال یا وابستگی؟ زن خانه‌دار یا زن شاغل؟ در این میان، فمینیسم – جنبشی که ادعای بازگرداندن هویت زن را داشت – در عمل همان چیزی شد که زن را به بحران رساند: تسریع‌کننده‌ی فرایند هویت‌زدایی از زن. فمینیسم؛ از دفاع تا انحراف فمینیسم در ابتدا برای مطالبات مشروعی شکل گرفت؛ مانند حق رأی، تحصیل و مالکیت. اما از موج دوم به بعد، به تدریج از مسیر اصیل خود خارج شد. مسئله دیگر «حق زن» نبود؛ مسئله شد «شبیه‌سازی زن با مرد». فمینیست‌ها فریاد زدند: زن باید کار کند، بجنگد، مستقل باشد، مادری نکند، احساساتش را پنهان کند، و… در یک کلام: زن باید مرد باشد! در این مسیر: مادری شد عقب‌ماندگی؛ همسری شد وابستگی؛ عفاف شد تحجر؛ و زن بودن، بار منفی گرفت. نتیجه چه بود؟ زنی که باید آزاد می‌شد، حالا زیر بار نقاب‌ها، فشارهای رسانه‌ای، استانداردهای زیبایی، رقابت اقتصادی و خالی شدن از معنا له شد. زن امروزی در غرب، بیشتر از هر زمان دیگر، دچار بحران هویت است. او می‌خواهد «همه‌چیز باشد»، اما نمی‌داند که هست. اسلام؛ بازسازی هویت زن بر محور فطرت در جهان‌بینی اسلامی، هویت زن نه براساس مقایسه با مرد، بلکه براساس خلقت الهی و فطرت درونی تعریف می‌شود. زن در اسلام، موجودی‌ست دارای عقل، اختیار، مسئولیت و ارزش ذاتی. نقش‌های زن در خانواده، اجتماع، تربیت، سیاست یا حتی جهاد، برآمده از طبیعت چندبُعدی و متعادل اوست. زن در اسلام یعنی آرامش‌بخش، مربی انسان، ستون خانواده، کنشگر اجتماعی، و حامل رسالت توحیدی. اسلام، زن را به رقابت با مرد دعوت نمی‌کند، بلکه به شکوفایی خود حقیقی‌اش فرامی‌خواند. زن اگر بخواهد مادر باشد، عزیز است. اگر بخواهد کنشگر اجتماعی باشد، آزاد است. اگر بخواهد عبادت کند، راهش باز است. اما هرچه هست، از آنِ خودش است، نه محصول انتظار جامعه و رسانه. جمع‌بندی: بازگشت به خویشتنِ زنانه زن امروز، بیش از هر زمان دیگر، نیازمند بازگشت به خویشتنِ زنانه‌ی خود است. او از "زن بودن" نمی‌ترسد؛ از تحقیر شدن می‌ترسد. او به دنبال "نقش‌آفرینی" است، نه "نقش‌بازی". و این فقط در نگاهی ممکن است که زن را با تمام ویژگی‌های انسانی‌ و فطری‌اش به رسمیت بشناسد: نگاه توحیدی اسلام. سؤال چالشی پایانی: اگر هویت زن در رقابت با مرد ساخته می‌شود، پس کی و کجا زن می‌تواند خودش باشد؟ منتظر یادداشت سوم باشید: «زن و آزادی؛ نگاهی دوباره به مرز میان کرامت و فریب» ✍ خانم دکتر حسینی
🔰سومین یادداشت تحلیلی حوزه زن و خانواده عنوان : زن و آزادی؛ نگاهی دوباره به مرز میان کرامت و فریب مقدمه: آزادی یا فریب؟ مسئله این است جهان امروز پر از شعار است؛ از آزادی زن گرفته تا توانمندسازی، برابری جنسیتی، حق انتخاب، و … اما پشت این واژه‌های پرزرق و برق، واقعیتی نهفته که کمتر کسی جرأت دارد آن را به زبان بیاورد: زن آزاد شده‌ی غربی، در بندِ نگاه دیگران، توقعات اقتصادی، استانداردهای زیبایی و هویت تحمیلی گرفتار است. آیا این همان آزادی وعده داده‌شده است؟ یا فریبی‌ست که زن را از کرامت و حقیقت خودش دور کرده تا به ابزاری برای گردش چرخ سرمایه‌داری تبدیل شود؟ آزادی زن، یکی از پرچالش‌ترین مسائل عصر مدرن است. این یادداشت، به بازخوانی این مفهوم در دو میدان غرب و اسلام می‌پردازد تا ببینیم آزادی زن واقعاً به چه معناست و از کدام مسیر می‌گذرد. غرب: آزادی زن یا آزادی برای مصرف زن؟ تمدن غرب پس از موج‌های فمینیستی و انقلاب جنسی، مفهوم آزادی زن را با رهایی جنسی، استقلال مطلق و حضور در بازار کار گره زد. زن آزاد شد که لباسش را خودش انتخاب کند، رابطه‌اش را خودش تعیین کند، فرزند نخواهد، شوهر نداشته باشد، و در نهایت: "زندگی کند". اما سؤال اینجاست: آیا واقعاً زن غربی، آزاد شده است؟ یا فقط چارچوب بندگی‌اش عوض شده؟ زنی که باید همیشه جذاب باشد تا در نگاه جامعه پذیرفته شود زنی که باید بین مادر بودن و شاغل بودن یکی را قربانی کند زنی که اگر به حجاب یا عفاف فکر کند، به عقب‌ماندگی متهم می‌شود زنی که حق دارد در تبلیغات و سینما به نمایش گذاشته شود، اما اگر بخواهد نقش مادری یا همسری را جدی بگیرد، تمسخر می‌شود این آزادی نیست؛ این یک مصرف‌گرایی پنهان با ماسک انتخاب آزاد است. در واقع، زن نه آزاد شده، بلکه به نرمی و با فریب، در زنجیر نگاه مصرف‌گرای سرمایه‌داری گرفتار شده است. اسلام: آزادی در سایه‌ی کرامت و مسئولیت در نگاه توحیدی اسلام، آزادی زن یک "حق مطلق بدون قید" نیست، بلکه حق در بستر حکمت و فطرت الهی‌ست. آزادی زن در اسلام یعنی: آزادی در اندیشه، تحصیل، مشارکت اجتماعی آزادی در انتخاب مسیر زندگی، همسر، شغل، نقش اما همراه با درک جایگاه الهی خود و تعهد نسبت به فطرت انسانی زن در اسلام آزاد است، چون خداوند به او عقل، اختیار، کرامت، و مسئولیت داده است. اما این آزادی در چارچوبی تعریف شده که زن را از افتادن در چاه تمایلات بی‌حد، ابزار شدن، و بی‌هویتی حفظ می‌کند. در این نگاه، زن آزاد است که خودش باشد، نه آن‌چه جامعه از او می‌خواهد. آزادی اسلامی یعنی: آزادی از نگاه‌های آلوده آزادی از فشار رسانه و مد آزادی از تبدیل شدن به کالا آزادی برای نقش‌آفرینی در خانواده و جامعه، بدون اجبار برای شباهت به مرد جمع‌بندی: فرق است میان رهایی و سقوط زن در غرب، در ظاهر آزاد شده؛ اما حقیقت آن است که از بند خانه درآمده و به بند خیابان افتاده. درحالی‌که زن در اسلام، با حفظ کرامت و حدود فطری‌اش، آزاد شده تا رشد کند، انتخاب کند، و اثرگذار باشد. این دو آزادی، از زمین تا آسمان تفاوت دارند: یکی آزادی از هر قید، حتی کرامت دیگری آزادی در سایه‌ی معنا، هویت، و رضایت الهی سؤال چالشی پایانی: اگر آزادی یعنی «حق انتخاب»، چرا زن امروز فقط وقتی مورد تحسین قرار می‌گیرد که انتخابش مطابق میل رسانه‌ها و تفکر مدرن باشد؟ آیا این آزادی‌ست یا فقط آزادی کنترل‌شده و هدایت‌شده؟ منتظر یادداشت چهارم باشید: «زن و خانواده؛ از فروپاشی در غرب تا قوام در منظومه اسلامی» ✍ خانم دکتر حسینی
♦️عصر وارونگی: « مردِ خواستنی، زنِ خواهان » در زمان‌هایی نه‌چندان دور، زن نیازی به تلاش برای جذب مرد نداشت. مرد، خود به‌دنبال او می‌دوید، چشم‌انتظار لحظه‌ای که شاید سایه‌ای از او را از پسِ پرده ببیند، یا دستی که برای برداشتن کوزه‌ای از آب یا گلدانی از گل دراز شده است. زن، کمیاب بود و دست‌نیافتنی؛👌 در خیابان‌ها نمی‌گشت،بلکه در پشت درهای بسته، در حجابی از سکوت و وقار، چشم‌به‌راه سرنوشتی بود که خود را تا آستانه‌ی در خانه‌اش می‌رساند. ازدواج، تقدیری ناگزیر بود، نه انتخابی پرزحمت... ❗️ ▫️اما ورق برگشت... زن، به نام ، از خانه بیرون آمد... بی‌آنکه بداند این آزادی، هدیه‌ای نیست، بلکه بهایی دارد؛ بهایی که خود او باید بپردازد❗️ مرد، بی‌هیچ هزینه‌ای، از حضور زن بهره‌مند شد. دیگر نیازی نبود که برای دیدن او کند، دیگر انتظار و اشتیاقی در کار نبود.❗️ زن، که روزگاری چون الماسی کمیاب در پسِ پرده‌ی حجاب پنهان بود، حالا در کوچه و خیابان، در محل کار، با لبخندهایی بی‌دریغ، با آستین‌هایی کوتاه‌تر، با لباس‌هایی باز و با مرزهایی نامرئی‌تر، بی‌آنکه بداند، خود را به حراج گذاشته است❗️ مرد، که روزگاری برای رسیدن به زن، باید از هفت‌خوان ازدواج می‌گذشت، حالا بی‌آنکه زحمتی بکشد، از وجود او بهره‌مند می‌شود. کافی است لبخندی بزند، حرفی از دوستی و عشق به میان آورد، و زن، که در این دنیای جدید، تنهاتر از همیشه است، دل به او بسپارد❗️ ، دیگر نیازی به ازدواج ندارد؛ چرا که همه‌چیز را بدون تعهد، بدون هزینه، بدون مسئولیت به دست آورده است.... و این‌گونه، مردی که روزی عاشق‌پیشه و خواهان بود، حالا بر تختِ دلالت تکیه زده است. زن است که حالا می‌دود، زن است که منتظر پیام و نگاه است، زن است که خود را تحقیر می‌کند، خود را تقدیم می‌کند، امید دارد که شاید مرد، از خوابِ اشباع‌شده‌اش برخیزد و بگوید: «می‌خواهمت»‼️ اما مرد دیگر نمی‌خواهد؛ زیرا همیشه و همه‌جا، زن هست. و هرچه در دسترس‌تر، بی‌ارزش‌تر. و ، که روزگاری رویایی بود که باید فتح می‌شد، حالا سایه‌ای است که به دنبال مرد می‌دود...!
🔰 چهارمین یادداشت تحلیلی حوزه زن و خانواده عنوان : زن و خانواده؛ از فروپاشی در غرب تا قوام در منظومه اسلامی مقدمه: وقتی خانه دیگر خانه نیست خانه، جایی بود برای بازگشت. پناهگاهی امن از دل هیاهوی جهان. اما امروز، در بسیاری از جوامع غربی، خانه تنها یک "چهار دیواری" است؛ بدون پیوند، بدون حضور، بدون معنا. و در این فروپاشی خاموش، زن بیش از همه، بی‌پناه ماند. زنی که روزی «قلب تپنده خانواده» بود، اکنون اغلب یا در خانه‌ای تنهاست، یا در رابطه‌ای موقت، یا در مسیری بی‌نقطه پایان. چه شد که خانه از زن خالی شد؟ و آیا راهی برای احیای این قلب خسته وجود دارد؟ غرب؛ خانواده‌ای که آرام آرام پاشید فرهنگ مدرن غرب، بر پایه فردگرایی افراطی، زن را از خانواده جدا کرد و او را به «فردی مستقل» تبدیل ساخت؛ بدون نقش، بدون تعلق. در این روند: _ ازدواج، یک تعهد سنگین معرفی شد _ فرزندآوری، انتخابی شخصی و حتی مزاحم رشد شغلی تلقی شد _ زن، اگر خانه‌دار ماند، تحقیر شد؛ و اگر شاغل ماند، خسته شد نتیجه❓ نه خانواده ماند، نه آرامش، نه معنای مشترک. تنهایی زنان، عدم تمایل به ازدواج، و بحران مادری، امروز به یک بحران ملی در بسیاری کشورهای غربی تبدیل شده. تا جایی که بریتانیا در سال ۲۰۱۸ «وزارت تنهایی» تأسیس کرد؛ تا به وضعیت زنان تنها، مادران مجرد، سالمندان و حتی نوجوانان تنها رسیدگی کند. خودِ غرب اکنون دارد به عقب برمی‌گردد. نهادهای اجتماعی و حتی رسانه‌ها تلاش می‌کنند «ارزش خانواده» را دوباره زنده کنند؛ اما بازسازی خانه‌ای که دیوارهایش فرو ریخته، ساده و ارزان نیست.❗️ اسلام؛ زن، خانواده و قوام اجتماعی در نگاه اسلام، زن موجودی وابسته یا مظلوم نیست؛ بلکه رکن اصلی خانه و خانواده است؛ و خانواده، «خاستگاه کرامت و رشد» اوست، نه قفسی برای حبس. در این منظومه: _ زن، هم محور عاطفه است، هم شریکی محترم _ مادری، وظیفه صرف نیست؛ ماموریتی مقدس در ساخت انسان است _ رابطه زن و شوهر بر مودت و رحمت استوار است، نه رقابت و سهم‌خواهی _ و خانواده، نه زندان رشد زن، بلکه زمینه‌ساز رشد چندبعدی اوست زن مسلمان می‌تواند در خانه بدرخشد، در جامعه نقش‌آفرینی کند، در علم و فرهنگ اثر بگذارد؛ اما همه‌ی این‌ها را در توازن با هویت زنانه‌اش، نه در تعارض با آن.💯 جمع‌بندی: چرا ما به مسیر شکست‌خورده چشم دوخته‌ایم؟ غرب امروز دارد اعتراف می‌کند: خانواده‌گریزی، یک اشتباه بود. اما عجیب است که ما، با چشمان باز، در ایران همان مسیر را می‌رویم: _ خانه‌داری تحقیر می‌شود _ مادری یک مانع تلقی می‌شود _ استقلال، معنایش "تنهایی" شده است چرا با وجود تمام تجربه‌های تلخ و پرهزینه، ما باز می‌خواهیم همان مسیر غرب را از نو طی کنیم؟ سؤال چالشی پایانی: اگر زن بدون خانواده آزادتر است، پس چرا همان زن غربی، امروز در حسرتِ خانه و خانواده، گوشه‌نشین تنهایی‌اش شده؟ و چرا ما با دستان خود، این حسرت را برای نسل فردای دختران‌مان مهیا می‌کنیم؟ منتظر یادداشت پنجم باشید: «زن و عشق؛ بازتعریف رابطه عاشقانه در دو تمدن» ✍ خانم دکتر حسینی
🔰 پنجمین یادداشت تحلیلی حوزه زن و خانواده عنوان : زن و عشق؛ بازتعریف رابطه عاشقانه در دو تمدن (غرب و اسلام) مقدمه: وقتی عشق تبدیل به سوءتفاهم شد روزی روزگاری، عشق زیباترین واژه بود؛ احساس بلندی که پیوند دل‌ها را شکل می‌داد، ثبات می‌آورد، معنا می‌بخشید. اما امروز، در کوچه‌پس‌کوچه‌های دنیای مدرن، عشق یا به هیجان‌های موقت تقلیل یافته، یا به بازی‌های قدرت و لذت. و در این میان، زن بیش از هرکس، اسیر این بازتعریف مبهم و لغزان از عشق شده است. چه شد که عشق، دیگر عشق نیست؟ و در کدام فرهنگ، عشق هنوز رنگی از حقیقت دارد؟ غرب؛ عشق به مثابه مصرف در جهان مدرن غرب، عشق به جای آن‌که یک پیوند مقدس باشد، به تجربه‌ای زودگذر، قابل‌تعویض، و حتی گاه بی‌مسئولیت تبدیل شده. فرهنگ لیبرال، عشق را از ریشه‌های عاطفی‌اش جدا کرد و آن را در بستری از لذت، هیجان، شهوت و تنوع گم کرد. _ رابطه عاشقانه، با رابطه جنسی گره خورد _ ازدواج، الزاماً پایان عشق تلقی نشد؛ بلکه اغلب نابودکننده‌اش شمرده شد _ پایبندی، دست‌و‌پاگیر شد و وفاداری به "انتخاب شخصی" تبدیل شد _ عشق از مسیر تعهد و تداوم خارج شد و در فضای مصرفی رابطه‌ها ناپدید گشت _ زن در این فضا، یا باید همواره جذاب و آماده مصرف باشد، یا از دایره عشق مدرن حذف می‌شود. نتیجه❓ نه عشق ماند، نه اعتماد، نه آرامش. فقط یک سلسله احساسات موقت، وابسته به میل و زمان و شرایط؛ بی‌پایان، بی‌ثبات، و خسته‌کننده. اسلام؛ عشق به مثابه عهدی برای آرامش در نگاه اسلام، عشق ریشه در جان دارد، نه در ظاهر. _ عشق، آغاز یک مسئولیت است، نه پایان آزادی. _ رابطه زن و مرد، با عقد مقدس ازدواج معنا می‌گیرد _ در این منظومه، عشق تنها وقتی پایدار می‌ماند که با "وفاداری"، "تعهد"، "احترام متقابل" و "حیا" همراه باشد _ عشق، مسیر رشد دو انسان است؛ دو روح که در کنار هم به آرامش می‌رسند: «لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» اسلام، عشق را در خانه‌ای با دیوارهای امن تعریف می‌کند: نه سرد و بی‌روح، بلکه گرم و پرنور؛ عشقی که فرزندان، نسل و جامعه از آن متولد می‌شوند. در اسلام، زن نه ابزار لذت است و نه برده عاطفه؛ بلکه معشوقی گرامی، همراهی شایسته، و محبوبی در چارچوب احترام و کرامت است. جمع‌بندی: عشق؛ زایشگاه زندگی یا بازیچه هیجان؟ عشق، اگر از معنا تهی شود، زن را هم به ابزاری تهی تبدیل می‌کند. و اگر عشق، در پیوند با کرامت، وفاداری و آرامش تعریف شود، زن به جای ابزاری برای لحظه، به ستون فردا تبدیل خواهد شد. فرهنگ غرب، عشق را به بازی بدل کرد؛ اسلام، عشق را به عهدی مقدس. در یکی، زن باید همواره مطلوب باشد؛ در دیگری، زن محبوب باقی می‌ماند، حتی وقتی موهایش سپید شده. سؤال چالشی پایانی: وقتی عشق در غرب این‌همه بی‌ثبات، تلخ و سطحی شده، چرا برخی از ما همچنان دلبسته همان تعاریف شکست‌خورده‌ایم؟ در یادداشت ششم خواهیم نوشت: «زن و مادری؛ مأموریت الهی یا نقش تحمیلی؟» ✍ خانم دکتر حسینی
🔰 ششمین یادداشت تحلیلی در حوزه زن و خانواده عنوان : زن و مادری؛ مأموریت الهی یا نقش تحمیلی؟ مقدمه: حمله به مادر، یعنی حمله به تمدن در میدان پرهیاهوی جنگ شناختی، دیگر موشک‌ها و تانک‌ها نیستند که ویران می‌کنند؛ بلکه معناها، نقش‌ها، و هویت‌هاست که هدف قرار می‌گیرند. و در این میدان خاموش اما خونین، یک جایگاه، به‌طرز خاصی آماج حملات شده است: مادر بودن. فرماندهان این نبرد خوب می‌دانند: اگر "مادر" تحقیر شود، اگر مادری «نقش تحمیلی» جا بیفتد، اگر زن از خانه جدا شود، فرهنگ فرو می‌پاشد، نسل بی‌ریشه می‌شود، و تمدن نابود می‌گردد. مادری ریشه است، و جنگِ امروز، جنگِ قطع ریشه‌هاست. غرب؛ مادری به مثابه مانع رشد فردی در فرهنگ مدرن غرب، زن برای آن‌که "آزاد" باشد، باید از قید هر "نقش سنتی" رها شود؛ و در صدر این نقش‌ها، «مادری» قرار دارد. مادری در این منظومه: _ بار سنگینی بر دوش زن مستقل تلقی می‌شود _ مزاحم تحقق «خودِ مدرن زن» شناخته می‌شود _ و گاه حتی «انتخابی ناآگاهانه» یا «زیر فشار جامعه مردسالار» معرفی می‌شود نتیجه این نگاه❓ _ نرخ تولد در بسیاری از کشورها به زیر سطح جایگزینی رسیده _ زنان بسیاری از تجربه مادری پشیمان‌اند یا هرگز تن به آن نمی‌دهند _ و خانواده‌ها، به جای جمع‌های پرشور، به جزایرِ سردِ فردی تبدیل شده‌اند در این فرهنگ، زن اگر مادر شود، باید بین فرزند و شغل، بین آرامش و پیشرفت، یکی را قربانی کند. و اغلب، خودش قربانی می‌شود. اسلام؛ مادری به مثابه اوج آفرینش اما در منظومه اسلامی، مادری نه یک نقش تحمیلی، که یک مأموریت الهی و شریف‌ترین عرصه رشد انسانی زن است. _ قرآن، مادر را تا سرحد پرستشِ خدمت او، گرامی می‌دارد: «و وَصّينا الإنسانَ بِوالِدَيهِ...» _ پیامبر اکرم فرمود: «بهشت زیر پای مادران است»؛ نه به‌خاطر خون و زایمان، بلکه به‌خاطر عشق، صبر، تربیت و انسان‌سازی _ مادری در اسلام، فقط نگهداری کودک نیست؛ ساختن آینده‌ی امت است، ساختن انسان‌هایی که ستون تمدن می‌شوند در این نگاه، زن با مادری، نه از جامعه حذف می‌شود، بلکه در متن تمدن‌سازی قرار می‌گیرد. او تنها به فرزند غذا نمی‌دهد؛ به روحش معنا می‌بخشد، به دلش امنیت، به عقلش جهت. و این مأموریت، از هر مقام و موقعیتی بالاتر است. جمع‌بندی: زن یا مادر؟ یا زنِ مادر؟ در فرهنگ لیبرال، زن اگر مادر شود، گویا چیزی از دست داده است؛ اما در فرهنگ اسلامی، زن اگر مادر شود، چیزی به دست می‌آورد که با هیچ شغلی قابل قیاس نیست: نقش در تاریخ. زن، یا فقط فردی آزاد است، یا انسانی که نسلی را می‌سازد. در یکی، "منِ فردی" مهم است؛ در دیگری، "ما"یِ تمدنی. سؤال چالشی پایانی: اگر مادری، مانع پیشرفت است، چرا هر نسلی که از مادر تهی شد، از معنا، امنیت، و هویت هم تهی شد؟ در یادداشت هفتم خواهیم نوشت: «زن و حیا؛ زیبایی فراموش‌شده در هیاهوی برهنگی» ✍ خانم دکتر حسینی