🏴#روضههای_مکتوب
🖤#روضه_شب_دوم
ابوبکر عمربنحارث، عبداللهبنعباس که در تاریخ به ابن عباس مشهور است، عبداللهبنزبیر و عبدالله بن عمر و بالاخره محمدبنحنيفه، [برادر امام حسین (ع)] هریک به زبانی با امام سخن از ماندن میگویند... و آن دیگری، عبداللهبنجعفر طیار، شوی زینب کبری، از یحییبنسعید، حاکم مکه، برای او امان نامه میگیرد.
اما پاسخ امام در جواب اینان پاسخی است که عشق به عقل میدهد و اگر چه عقل نیز اگر پیوند خویش را با سر چشمه عقل نبریده باشد، بیتردید عشق را تصدیق خواهد کرد.
محمد بن حنیفه که شنید امام به سوی عراق کوچ کرده است، با شتاب خود را به موکب عشق رساند و دهانه شتر را در دست گرفت و گفت: «یا حسین، مگر شب گذشته مرا وعده ندادی که بر پیشنهاد من بیندیشی؟». محمدبنحنفیه، برادر امام، شب گذشته او را از پیمان شکنی مردم عراق بیم دادهبود و از او خواسته بود تا جالب عراق را رها کند و به يمن بگریزد.
امام فرمود: «آری، اما پس از آنکه از تو جدا شدم، رسول خدا به خواب من آمد و گفت: «ای حسین، روی به راه نِه که خداوند میخواهد تو را در راه خویش کشته ببیند.» محمدبنحنیفه گفت: «انا لله وانا البه راجعون ...»
(شهید سیدمرتضی آوینی، فتح خون، ص ۳۸)
🥀🚩
@tamadone_novine_islami