#برش_سوم ⏰ ساعت نزدیک به ۴ بعد از ظهر در سال ۱۹۰۴ میلادی است و من با قلبی بیمار لحظه به لحظه خود را به مرگ نزدیک تر می بینم. در روستایی کوچک و زیبا، روی تختی قدیمی دراز کشیده ام و با چشمانی که چندان رمقی برای باز ماندن ندارد، نگاهم را از پنجره باز اتاق به افق می دوزم، جایی که خط کوه‌ها و آسمان به نرمی در هم آمیخته اند. 💉زمان هرچه بیشتر می گذرد، هوای اتاق برایم تنگ و تاریک تر می شود. بوی دارو و کاغذهایی که روی میز کارم پراکنده شده اند، مشامم را پر می کند. چشمانم بسته تر می شود اما همچنان ذهنم پر از خیالات و رؤیاهایی است که من را به تخیل آینده وامی دارد. 📍در خیال خود، بر فراز سرزمین موعود ایستاده ام و یهودیانی را تماشا می کنم که خوشحال در حال زندگی کردن در شهری با دیوارهای سفید و خیابان هایی مملو از جمعیت هستند و پرچمی که بر فراز شهر برافراشته شده و با هر وزش باد به حرکت درمی آید. 🔖در میان این رؤیای دلنشین، درد دوباره به سینه ام فشار می آورد و زنجیره اتصالم را از آینده خیالی قطع می کند اما همچنان امیدوارم و سال های پیش رو را از آنِ یهود می دانم. پس از تشکیل فدراسیون صهیونیست انگلیسی به عنوان شاخه محلی سازمان جهانی صهیونیسم، نفوذ روزافزون در دولت بریتانیا و آمریکا و جلب حمایت اصحاب قدرت برای مهاجرت یهودیان به فلسطین، برگزاری ششمین کنگره صهیونیستی و تعهد سران به ایجاد میهن یهودی در فلسطین و ده ها تلاش دیگر، دلیلی برای ناامیدی وجود ندارد. 🖋صدای نفس های بریده‌بریده ام سکوت اتاق را می‌شکند. هر نفس، گویی تلاشی دشوار و بی‌پایان است و من با چشمانی در حال بسته شدن به سقف خیره می شوم و وصیت می کنم: «می‌خواهم کنار پدرم دفن شوم و تا زمانی که مردم یهودی جسد من را به اسرائیل ببرند، در آنجا بمانم.»🎬 #افسانه_سفینه_موعود #روایتی_نو_از_نابودی_اسرائیل -------- #تمام_ما --------- https://eitaa.com/joinchat/668140657Cfa952462de

⚽️ تصویر سوباسا در ورودی رختکن تیم ملی ژاپن 🎖در دنیای #غرب، برای نوجوانان، الگو می تراشند اما رسانه های ما منفعلانه به راحتی از کنار قهرمانان مان می گذرند. اگر خوش بین باشیم و نگوییم رسانه هایی در داخل هدفمند آنها را تخریب می کنند. 🏆#نوجوان برای امام زمانی شدن نیاز به قهرمان دارد. هنر و رسانه باید فعال و جریان ساز شود. تا دیر نشده فرصت ها را دریابیم!🎯 -------- #تمام_ما --------- https://eitaa.com/joinchat/668140657Cfa952462de

🌤می‌خواهیم با تو، از تو و برای تو آغاز کنیم، ای غایب از نظر! اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج #امام_زمان #شب_قدر -------- #تمام_ما --------- https://eitaa.com/joinchat/668140657Cfa952462de

❌ قرن هاست این باور اشتباه را در گوش مسلمانان فرو کرده اند که اسلام یعنی عبادت فردی. اسلام یعنی تنها در یک گوشه با خدا حرف زدن. دنیا کثیف است و اسلام دخالتی در دنیا نمی کند! 📌 این باور انحرافی امروز بلای جان انتظار شده و اگر ادامه پیدا کند تا صدها سال دیگر هم #ظهور اتفاق نمی افتد؛ چراکه ظهور معلول حضور حداکثری دین در جامعه و جهان است. 📝 در ادامه از این نوع انتظار بیشتر خواهیم گفت... #انتظار_خاموش -------- #تمام_ما --------- https://eitaa.com/joinchat/668140657Cfa952462de

#برش_چهارم 🧩 اینجا در دنیایی دیگر، ممکن است حالم مساعد نباشد. آرامش نداشته باشم یا دوست داشته باشم از خودم، تفکراتم و حتی صدایم فرار کنم. اما می خواهم راوی ادامه سرنوشت یهودیان از زاویه ای دیگر باشم. راستش را بخواهید ماه ها قبل از آمدنم به اینجا، فکر می کردم در دنیای پس از مرگ، در باغی بزرگ، کنار جویی زیبا قدم می زنم و از پنجره ای نامرئی، خدماتم را به یهودیان تماشا خواهم کرد. 🪔 برایشان بهترین ها را آرزو می کنم و از ماورا انرژی های مثبت به سویشان می فرستم. اما از لحظه ای که چشمانم را بستم، ورق ها برگشت و معادلات گذشته ام خطا از آب درآمد. 💡در این دنیای جدید دوست دارم از خودم بپرسم کی تنهایی، اضطراب و رنج ها من را رها خواهد کرد؟! اینجا تفکراتم سر و شکلی دیگر دارند! رنگ ها متفاوت است و از صدای افکارم که مثل زنجیری سنگین به دورم پیچیده شده، می ترسم. صدایی عجیب در گوشم می پیچد و مثل زنگی بی وقفه، بند بند اعصابم را در مشت های گره کرده اش فشار می دهد و می گوید: تئودور! تو با خود چه کرده ای؟! می خواهم از صدا فرار کنم اما هرچه بیشتر می دوم، صدا بلندتر می شود! ⛓ ناگهان صحنه ای در برابر چشمانم ظاهر می شود. تصویرهای پیش رویم به سرعت تغییر کردند. تصویر رؤیایی ام برای اسرائیل بزرگ در چشم به هم زدنی وارونه شد و تصاویری از جنگ‌ها، درگیری‌ها و رنج‌هایی که به دنبال تأسیس اسرائیل به وجود آمد، در مقابل چشمانم نقش بست. سعی کردم چشمانم را ببندم، اما تصاویر همچنان در ذهنم می‌چرخیدند. ‼️انگار برای دیدن آنها نیازی به چشمانم نداشتم! با من همه جا حضور داشتند و نمی توانستم از آنها حتی چند قدم دورتر شوم. صدای مردمی که خانه‌هایشان را از دست داده بودند، صدای کودکانی که یتیم شده بودند و ده ها صدای دیگر به من حمله ور شدند. می خواستم فریاد بزنم و بگویم: از من چه می خواهید؟! چرا دست از سرم برنمی دارید؟! اما کلمات در گلویم گیر کرد. در همین گیر و دار، پنجره ای در مقابلم باز شد...🎬 #افسانه_سفینه_موعود #روایتی_نو_از_نابودی_اسرائیل -------- #تمام_ما --------- https://eitaa.com/joinchat/668140657Cfa952462de