ماجرای تراشیدن ریش رهبر انقلاب
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
ناله و فریاد شکنجه شوندگان روزها
گوشهایمان را میآزرد و در برخی شبها نیز تا صبح ادامه مییافت. روش شکنجهی آنها هم حساب شده و دقیق بود در این زندان همه چیز در جهت خرد کردن شخصیت فرد بود تا از نظر روحی فرو بریزد حتی در بردن افراد به دستشویی نیز چنین بود. دستشوییها در داخل سالن زندان بود. هنوز زندانی وارد دستشویی نشده ،بود صدای نگهبان بلند میشد که، یالا ... زود باش ... بیا بیرون ... زود بیا بیرون ...! و گاهی در دستشویی را هم فشار میدادند تا باز شود و زندانی دستپاچه شود و زودتر بیرون بیاید.
🌀گفتم که یک روز در سلول ماندن، برابر یک ماه ماندن در بند عمومی است. حالا میگویم یک روز بازجویی شدن برابر گذراندن یک ماه در سلول انفرادی است.
🌀یک بار من را برای بازجویی فراخواندند؛ در سلول سه نفر همراه من بودند. من را صبح بردند و تا عصر به سلولم برنگشتم. هم سلولیهایم گمان کرده بودند که من زیر شکنجه مردهام و خیلی نگران شده بودند. جالب اینکه وقتی پیش آنها برگشتم، من را نشناختند؛ چون آنها را با محاسن (ریش) بلند ترک کردم و بدون محاسن (ریش) برگشتم. وقتی شروع کردم به حرف زدن، تازه من را شناختند و بعضیشان گریه کردند.
🌀من یک هم سلولی داشتم به نام احمد احمدی - نواده ی عالم شهیر شیخ محمد علی شاه آبادی استاد فلسفه و عرفان امام خمینی - که پس از بازگشت از بازجویی قدرت راه رفتن را از دست داده بود و روی باسن خود میخزید. آن قدر به شکنجه او ادامه دادند تا در همین زندان به شهادت رسید. وقتی او به سلول باز میگشت غمی سخت بر ما مستولی میشد و دلمان را به درد میآورد. اما او فوراً میکوشید درد ما را تسکین بخشد و ما را تسلّی دهد و در دلهایمان اعتماد و آرامش برانگیزد.
🌀صدای شکنجه ی زندانیان تا صبح شنیده میشد تا میخواست خوابم ببرد، با صدای نالهای بیدار میشدم و نمیدانستم که آیا این صدای واقعی است یا نوار ضبط صوت است.
کتاب خون دلی که لعل شد، خاطرات رهبر انقلاب از مبارزات قبل از انقلاب ص ۲۴۰
#ساواک
#پهلوی_جانی
#پهلوی_بدون_روتوش
@tamardom