هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
غلام چشم آن ترک ام که در خواب خوش مستی
نگارین گلشن اش روی است و مشکین سایبان ابرو
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو
تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
اوّل به وفا میِ وصالم درداد
چون مست شدم جام جفا را سرداد
پر آب دو دیده و پر از آتش، دل
خاک ره او شدم به بادم برداد
#حضرت_حافظ
🍂🍁
@TAMASHAGAH
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
در اندرونِ منِ خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
از آن به دیرِ مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دلِ ماست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضایِ سینهٔ حافظ هنوز پر ز صداست
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
«آن دگر گفت: در کشتی بودم، گوهری چون آفتاب پیدا آمد در روی دریا. یکی نظر کردم در آن گوهر، خواست نور چشمم را ربودن، به دو دست دو چشم را گرفتم...و تماشاها و عجایب دریا میگفت. گفتم: تماشا میروی؟ تماشا میخواهی؟ بیا اندرون من تماشا کن.»
#مقالات_شمس
«من بندهٔ آنم که خموشی داند»
#حضرت_عشق_مولانا
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
گفتگو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
در کمینگاه نظر با دلِ خویشم جنگ است
ز ابرو و غمزهٔ او تیر و کمانی به من آر
در غریبی و فِراق و غمِ دل پیر شدم
ساغرِ مِی ز کفِ تازه جوانی به من آر
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
مرا میبینی و هر
دَم زیادَت میکنی دَردَم
تو را میبینم و میلم
زیادَت میشود هر دَم
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
20.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد ،همیشه در دل ماست»
#حضرت_حافظ
نور همیشه نور است
نور هیچوقت ظلمت نمی شود، زیرا که ازلی است .
@TAMASHAGAH
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سینهی تنگ من و بار غم او هیهات
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
گفتی که حافظا دل سرگشتهات کجاست؟
در حلقههایِ آن خَمِ گیسو نهادهایم
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت
مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟
مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
خدا را محتسب ما را به فریادِ دَف و نِی بخش
که سازِ شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد
مجالِ من همین باشد که پنهان عشقِ او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
شرابِ لعل و جایِ امن و یارِ مهربان ساقی
دلا کی بِه شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
مشوی ای دیده نقشِ غم ز لوحِ سینهٔ حافظ
که زخمِ تیغِ دلدار است و رنگِ خون نخواهد شد
#حضرت_حافظ ✨
@TAMASHAGAH