eitaa logo
تمشک ( کودک و نوجوان)
2.2هزار دنبال‌کننده
592 عکس
905 ویدیو
671 فایل
🌸 برگزاری دوره‌ های تربیت مربی کودک و نوجوان در دوره های متعدد و شهرهای مختلف 🌹 اسلاید و پاورهای آماده همراه با صوت آن جهت اجرا 🌷 انواع مسابقات و شیوه های جذاب سازی 🌲 ویژه هایی برای مربیان فرهنگی ... و ارتباط با ادمین 👇 @admintamshk
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🌼🌺🎊🌺🌼❤️ 📘 قسمت اول امروز میخواییم قصه جنگ خندق رو برای شما تعریف کنیم🤗📖 قبلنا وقتی دشمنا میخواستن به یه شهری حمله کنن بعضی وقتا آدمای اون شهر دور شهرشون یه گودااال بزررررگ میکندن ⛏⛏ چیزی مثل یک جوب بزرگ که بهش میگفتن خندق ، خندق خیییییلی بزرگتر از جوبه ، آدم بزرگا هم نمیتونن ازش رد شن 🙁 اگه بخوان ازش رد بشن ، میفتن توشو و دست و پا شون میشکنه🤕😣 و اما قصه جنگ خندق: یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیشکی نبود😊💐 اون روزایی که پیامبر ما حضرت محمد صل الله علیه و آله دوستاای زیاااادی پیدا کرده بود ،ادم بدا خیییلی ناراحت بودن ، اونا دوست نداشتن آدم خوبا باشن و کارای خوب بکنن دوست داشتن همه آدما همون کارایی رو بکنن که آدم بدا میکنن برا همینم می خواست هررررطور شده پیامبر ما رو و دوستای اونو شکست بدن 😕اونا به هم دیگه قوووول داده بودن که با چننننندتا لشکر بزررررگ برن به جنگ با پیامبر و دوستای پیامبر😟 ⚔ این طرفم پیامبر و دوستاش وقتی خبردار شدن که آدم بدا میخوان بیان و به اونا حمله کنن،جمع شدن تا برای جننننگیدن با آدم بدا یه نقشه خوب بکشن🤔😇 هر کسی حرفی میزد اما سلمان فارسی 🧔که از یارای ایرانی و خوب پیامبر بود گفت ای رسول خدا مااااا تو ایراااان وقتی که میخواییم جلوی دشمنای خطرناکمون وایسیم قبل از اینکه اونا حمله کنن دور شهر یه خندق بزررررگ میکنیم تا اونا وقتی نزدیک ما شدن نتونن وارد شهر ما بشن ⛔️❌ مسلمونا یه نگاهی به سلمان کردند👀 و روی این حرف سلمان فکر کردند🤔 دیدند عجب چه پیشنهاد خوبی😍😇 پیامبر پیشنهاد سلمان رو قبول کردن و مسلمونا تو اون هوای گرررررم😩😩 شروع کردند به کندن خندق ⛏⛏⛏ صبح میکندن، ظهر میکندن🌕⛏، عصر که میشد بازم میکندن🌓⛏ حتی شب هم که میشد 🌙و همه جا تااااریییک میشد بازم کاااار میکردن،کندن خندق داشت تموم میشد و آدم بدا هم داشتن به شهر نزدیک میشدن😬 اونا اومدنو اومدنو اومدن تا اینکه رسیدن به نزدیک مدینه شهر پیغمبر ، اما همینکه چشمشون افتاد به این خندق بزررررگ همشون تعجب کردن😳😳😳 هیچ کدوم از آدم بدا نمیتونستن از این خندق رد بشن بعضی از اونا که عقلشون کمتر از بقیه بود تلاش میکردن که از خندق رد بشن اما مسلمونایی که تیراندازیشون حررررف نداشت اونا رو نشونه میگرفتن و میزدند🏹🏹 ، چند روز گذشت ، آدم بدا اون طرف خندق و آدم خوبا این طرف خندق، یکی از آدم بدا که اسمش عمربن‌عبدو ود بود یه 🐴 بزررررگ داشت و اسبشم خییییییلی قوی بود💪 همه آدما ازش میترسیدن 😨😱😱 ، اون یه روز دیگه طاقتش تموم شد و اومد کنار خندق ، با اسبش عقب عقب رفت و وایساد بعدشم به اسبش هی کرد و اسبم تند تند رفت به سمت خندق 🐎🐎🐎پیتیکو پیتیکو پیتیکو پیتیکو پیتیکو ..... اسب همینکه رسید لب خندق بدون اینکه وایسه یه شیییهه کشییید و مثل یه پرنده پرید 🕊 و اووون طرف خندق اومد روی زمین ، ایییییییه🐎🐴 آدم خوبا تااا عمربن‌عبدو ود رو با اون اسب بزررررگ و با اون هیکل بزررررگش دیدن خییییییلی ترسیدن😰😰😰 اونا عمر رو می‌شناختند و میدونستند کسی نمیتونه با اون بجنگه ، عمر از اینکه تونسته بود خودشو به سپاه مسلمونا برسونه خییییییلی خوش حال بود🤩 همینطور با اسبش جلوی آدم خوبا رااااه میرفت و با صدای بلنننند می‌گفت کدوم یکی از شما حاااضره با من بجنگه⚔🗡 تا خودم بکشمشو و بره تو بهشت، آه آه آاااههههه کسی جوابی نمی‌داد عمر که عصبانی شده بود گفت😡 از بس که داد زدم صدام گرفت، هییییشکی نیست جواب منو بده😤 پیامبر به دوستاش نگاه کرد و گفت : آیا کسی بین شما هست که جواب این مرد رو بده ؟؟؟ دوستای پیامبر همه سرشون پایین بود اما در حالی که همه ساکت بودن یه جوون محکم جواب داد 🧔 من آماده ام ای رسول خدا✋ سرها برگشت به سمت جوون ، اون جوون کسی نبود جز علی مولا 😍😍 پیامبر گفت: نه علی جان تو بنشین ، پیامبر دوباره حرفشو تکرار کرد اما بازم به جز علی مولا کسی جواب نداد ، این بار سوم بود که پیامبر به دوستاش گفت کسی هست که جواب این مرد رو بده ؟؟؟ !! و بازم این فقط علی مولا بود که جواب داد ، اینبار پیامبر قبول کرد🙂 شمشیرشو داد به دست علی مولا🗡و دعاش کرد حالا هم آدم خوبا و هم آدم بدا همه منتظرن، کسی چیزی نمیگه علی مولا یه جوون🧔 و عمربن‌عبدو ود یه مرد هیکلی 💪 ، علی مولا رفت به سمت عمر ، عمر تا علی مولا رو دید گفت 🗣 ای جوون تو کیییییی هستی مگه از زندگی خودت سیییییر شدی که به جنگ من اومدی ، جوونی مثل توووو هنوز زوده که کشته شه برگرد و برو یه مررررد به جنگ من بفرست که جنگیدن با اون برا من زشت نباشه هه هه هههههه ... علی مولا گفت 🗣 من علیییییی بن ابی طالبم ، اومدم زنهااااا رو سر جنازه بنشونم تا برات گریه کنن می‌خوام ضربه ای بزنم که برای همیشه تو ذهن مردم بمونه امااااا قبل از اون با تو حرفی دارم 🖌 ادامه دارد... 🦋https://eitaa.com/tameshk110
📘قسمت دوم علی مولا یه نگاهی به عمر کرد و گفت اوووول از تو میخوام که مسلمون بشی عمر گفت اصلاااااا 😠 علی مولا گفت پس برگرد واز جنگ دست بکش عمر گفت من این کارو نمیکنم اگه از جنگ دست بکشم زنهای مکه میگن عمر از جنگ ترسید و فرار کرد . علی مولا گفت پس از اسبت پیاده شو تا با هم بجنگیم ⚔ عمر عصبانی از اسب پیاده شد😡 و جنگ شروع شد عمر که خیییلی عصبانی بود شمشیرشو برررد بالا بررررد بالا برررد بالا 😱😱 و همون اول محکم زد تو سر علی مولا، علی مولا خیلی زود سپرشو گرفت جلوی شمشیر عمر ،شمشیر خورد به سپر 🛡 تتتق 🗡 اما ضربه شمشیر به قددددری محکم بود که سپر رو نصف کرد و نشست روی سر علی مولا، سر علی مولا زخم شد😔 بعضی از مسلمونا فکر کردند که علی مولا دیگه کارش تمومه 😔 اما علی مولا مثل یه شیییییر 🦁 به جنگیدنش ادامه داد آدم خوبا هم خوشحال بودند که علی مولا کشته نشده 😍 هم میتررررررسیدن😰 گردوخاک بالا رفت صدای شمشیرها که هوا رو می‌شکافت ⚔ به گوش میرسید👂هوووووف هوووووف ⚔ یکی عمر میزد یکی هم علی مولا این دفعه علی مولا شمشیرشو برد بالا بررررد بالا برررد بالا 😳😱😰 زد به سر عمر 🗡 گردوخاک اجازه نمی‌داد کسی ببینه که چه اتفاقی افتاد اماااا صدای الله اکبر علی مولا به همه فهموند که پیروز جنگ کیه😍🤩💪 الللللللله اکبر الللللله اکبر🗣🗣🗣 گردوخاک خوابید🌫 مردم دیدن علی مولا با شمشیرش مثل شیییییر وایساده و عمربن‌عبدو ود مثل یه گرگ زخم خورده 😓🤕 روی زمین دراز کشیده ... آدم خوبا وقتی که دیدن علی مولا پیروز شده بلند بلند گفتند🗣🗣🗣 الللللله اکبر الللللله اکبر✊✊ اما آدم بدا که دیدن قویترین پهلوونشون به دست علی مولا کشته شد خییییییلی زود دُمشون رو گذاشتن رو کولشون و فرار کردند🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ قصه ما به سر رسید 🤗🤗 عمربن‌عبدو ود به خونش نرسید... بالا رفتیم علی مولا😍 پایین اومدیم بازم علی مولا😍 همه جای دنیا علی مولا🤗😍 الهی که هممون بشیم یار علی مولا 🦋https://eitaa.com/tameshk110
🍀🎍🍄🎍🍀 📣 چندنکته : ۱- مربیان عزیز بعد از اینکه قصه ی خندق رو با توجه به سن و روحیات و دایره لغات و... و با استفاده از فنون قصه گویی تعریف کردید میتونید شعر زیر رو براشون بخونید🤩 ۲- قسمت هایی که کمرنگ و داخل [ ] هستند رو میتونید برای بچه های کوچکتر حذف کنید☺️ 🌿🌿🌿🌿🌿 یه روز توی این روزا تو روزای این دنیا میخواستن حمله کنن به خوبا آدم بدا آدم خوبا فکر کردن، فکر کردن و فکر کردن🧐 بعد دور شهرشونو یه چاه گنده کندن ادم بدا رسیدن از تعجب دستشونو گزیدن😳 میگفتن چه کنیم ما🤨 چه جوری بریم اونجا؟ یکی از اون بد بدا که خیلی هم قوی بود درشت و هیکلی بود سوار اسبش شد و گفت:🐎 من خودم میرم به اونجا تا بجنگم با اونا تنهای تنها عقب عقب عقب تر پتیکو پتیکو پتیکو🐎 پرییییید (صدای شیهه اسب عیعیعیعیه)🐎 داد زد اهای آدم خوبا! کی میاد با من بجنگه؟😡 هرکی با من بجنگه معلومه خیلی مَرده [آدم خوبا ترسیدن😬. بجز امام علی😍 که از جاشون پریدن💪 پیامبر گفتن بشین، علی جانم افرین ادم بده بازم گفت نخییر یه بار فایده نداره میگم بازم دوباره کی میاد با من بجنگه؟ هرکی با من بجنگه معلومه خیلی مرده ادم خوبا ترسیدن از ترس به خود لرزیدن به جز امام علی که از جاشون پریدن پیامبر گفتن بشین برادرم، آفرين ادم بده داد زد خسته شدم بابا جون چقد بگم بهتون بیاین با من بجنگید اگر که مرد مردید؟] ادم خوبا ترسیدن انگار چییزی نشنیدن سراشونو خم کردن پاهاشونو جمع کردن به جز امام علی که گفت به صوت قوی پیامبرم اقا جون بزار برم مهربون پیامبر گفتن برو خدا به همراه تو امام علی رفتن جلو جلو جلو تر با شمشیر و یه سپر امام علی گفتن آهای آدم بده منم با تو می جنگم💪 من مرد مرد مردم [ادم بده یه نگاه کرد و گفت سنت پایینه دیگه؟ قد و قامتت میگه نداشت پیامبرتون بزرگتر از تو جوون؟ امام علی گفتن نداره هیچ فایده حرفای پراِفاده بیا و کاری بکن یه کار عالی بکن بیا بشو مسلمون بلند بلند تو بخون لا اله الا الله محمد رسول الله _چه حرفایی می زنی؟ ببینم تو با منی؟ _بیا برو به خونت نجنگ، برو به لونت _چی میگی تو بابا جون؟ به من میگن پهلوون _بیا بشو پیاده اینم یه راه ساده اخماشو زود گره کرد دندوناشو هم چفت کرد از روی اسبش پرید کسی اونا رو ندید] (صدای برخورد شمشیر ها تق توق، تق توووق، تق توق) گرد و خااکی به پا شد جلوی چشما سیاه شد همه به هم می گفتن چی شد پس؟ پس کی میشه برنده؟ اخر کی شد بازنده؟😳 یهو یه شمشیری دیدن بعد، صدایی شنیدن امام علی بلند گفتن الله اکبر ادم خوبا خندیدن😃 با خوشحالی پریدن خداروشکر میکردن🤲 با هم دیگه می گفتن: الله اکبر، یا علی حیدر✨🎊🎉🧨 الله اکبر، یا علی حیدر✨🧨🎉 🦋https://eitaa.com/tameshk110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌸🌺🌸🌼 🎊 (حرف آخر نفر قبل ؛ جواب حرف اول نفر بعد است، مثل مشاعره) با خ شروع می کنیم👇 کارها را با نام او شروع می کنند؟ خدا سوره از چند ... تشکیل می شود؟ ایه علی ای ..... رحمت ؟ همای موقع بلند شدن می گوییم؟ یا علی به اصحاب امام علی چه می گویند؟ یار ماه رمضان می گیرند؟ روزه دو روز قبل غدیر تولد کدام امام است؟ هادی روز به عربی؟ یوم یکی از یاران خوب امام علی ؟ مالک اشتر امام اول در این ماه شهید شدند؟ رمضان کتابی که سخنان اما علی در آن است؟ نهج البلاغه عید غدیر چندم ذی الحجه است؟ هجدهم من کنت .... فهذا علی .... ؟ مولا لقب حضرت به معناب پدر خاک؟ ابوتراب عهد و پیمان با مولا ؟ بیعت حاجتی را از امام خواستن ؟ توسل شبی که امام علی ع در بستر پیامبر ص خوابیدند؟ لیله المبیت دوست داشتن اهل بیت؟ تولّا قاتل امام علی ع ؟ ابن ملجم حضرت علی در کجا به شهادت رسیدند؟ مسجد(کوفه) دعایی منسوب به حضرت که به یکی از یارانشان یاد دادند و در شب های جمعه می خوانند؟ دعای کمیل نفرین کردن دشمنان ؟ لعن محل دفن امام علی؟نجف همسر مولا ؟ فاطمه با اهل بیت ...... می شویم؟ هدایت دشمن بودن با دشمنان مولا؟ تبرّا پدر مولا علی؟ ابوطالب در فتح مکه حضرت علی ع انها را شکست؟ بت هم معنی شیعه؟ تشیّع خدا و پیغمبر او را دوست دارند ، او نیز خدا و پیغمبر را دوست دارد؟ علی 🦋https://eitaa.com/tameshk110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 احیای غدیر ، 🌹 نصرت امیرالمؤمنین است 🌹 و کم کاری در تبلیغ غدیر مصداق بُغض امیرالمؤمنین است . 👌 حتماً ببینید و نشر دهید 🦋https://eitaa.com/tameshk110
🌺 با سلام و احترام و تبریک عید سعید قربان 🐑 خدمت اعضا محترم کانال صوت پاورپنت های فوق در پرده خوانی ۱ و ۲ قبلاً ارسال شده است 🦋https://eitaa.com/tameshk110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا