#پاسخی به عباس جمشیدی فر:
عباس جمشیدی فر در کنار تجلیل از ادب مربی ژاپن به دعای باران تعریض داشته:
اینجانب ۱۵ سال است مشغول مطالعه ژاپن هستم و پنج سال نیز در مراکز دانشگاهی و وزارتی آنجا مشغول کار بودم
یکی از صحنهها در شهرها و مراکز دولتی و غیردولتی و خانههای ژاپنی، عنصر دعا است چند سوغاتی از ژاپن:
۱- در ایام کنکور سیل جمعیت جوانان نخبه و والدین به اماکن زیارتی مشهود است آنها نه تنها دعا مینمایند بلکه نذورات فراوان میدهند و قبل از انجام دعا در صندوق صدقات چوبی جلوی محراب، صدقه میاندازند.
۲- در محل خوب توکیو، همسایه متشخص ما صاحب یک انتشارات بود چند بار که منزل او رفتیم متوجه شدم ایشان و همسرشان جداگانه در اتاق محراب جداگانه دارند و این محراب چوبی بخش قابل توجه از اتاق را گرفته بود!
۳- برای فرایند ثبت حقوقی مرکز علمی به سراغ برترین وکیل توکیو رفتیم او هنگام استراحت در میانه مذاکرات، بلند میشد و صدقه ای میداد و رو به محراب چوبی در اناق کاری مشغول دعا میشد! سپس با چهره شادان به سوی ما میآمد.
۴- در جمله آقای جمشیدی فر، نقد دعای باران شده است اتفاقاً ژاپنیها با الهام از شینتوئیسم، برای موضوع باران، قائل به یک «فرشته و وکیل باران» هستند و از او کمک میگیرند.
تتمه:
نقد میراث معنوی و فرهنگی ایران اسلامی از بابیه شروع و تا به امروز توسط بهائیت و عوامل فراماسونری آن ادامه دارد.اتفاقا امیرکبیر در سه سال کوتاه صدرات خویش چند کار فاخر انجام داد از جمله در کنار تأسیس اولین مرکز آموزش عالی ایران بنام دارالفنون، به فتنه فراماسونری انگلیسی در ایجاد بابیت پی برد و دستور تیرباران سید علی محمد باب را داد. انگلستان از آن زمان تا کنون آرام ننشسته هم جلوی پیشرفت ایران را گرفته و هم ایرانیان را در سودای پیشرفت، به جنگ میراث فرهنگی و معنوی فرستاده است! دقیقا همین جمله عباس جمشیدی فر یک هنرپیشه طنز که در قامت "مرجعیت فکری" ظاهر میشود و میگوید:
«اینطوریه که آنها می شوند ژاپن و ما ایران،آنها می شوند قطب صنعتگری جهان و ما هنوز دعا میکنیم برای باران!»
بگذارید از دو تجربه تاریخی در گذشته و حال سخن بگویم:
۱- تقریباً همزمان با پادشاهی ناصرالدین شاه در ایران، امپراتور میجی با اعتماد ایالتهای متفرق بر سرکار میآید سالها حاکمان محلی بنام شوگون کشور ژاپن را تا تجزیه کامل جلو بردند اما ترس از نابودی عظمت ژاپن در هجمه دولتهای استعماری غربی، آنها را سریعاً به سمت اتحاد برد، جناب میجی سرسلسله «انقلاب علمی و صنعتی میجی» گردید، میجی ایجاد و توسعه مدراس، دانشگاهها، بیمارستانها و مراکز عبادی را در تمام شهرها و محلهها در دستور کار قرار داد، مبنای فکری او این بود که پیشرفت ژاپن را در تار و پود میراث فرهنگی و دینی رقم بزنید و تا امروز شاهدیم که عناصری مانند کایزن، در رگهای تمام ادارات و صنایع ژاپن جریان دارد.
امیرکبیر نیز چنین ارادهای داشت اما به دلیل عدم رشادت فکری مردم ایرانی، به راحتی با فتنه سفارت انگلیس به قتلگاه رفت!
۲- بیست سال اخیر در کشور مهم اوکراین نیز تجربه مهم دوم است این کشور ابتدا در پی «فتنه فراماسونری کاتولیکی و صهیونیستی» به میراث فرهنگی و دینی خویش یعنی دو هزار سال «میراث ارتدوکسی» پشت پا زد سپس خود را در قدرت نظامی اتمی خلع سلاح نمود سپس سلیبریتی دلقکی بنام زلنسکی که جلوی دوربین و برای خنداندن مردم با آلت تناسلی خویش آهنگ میزد و سرسپردگی خویش را به فراماسونری صهیونیستی فریاد میزد به مرجعیت فکری و سپس مرجعیت سیاسی بدیل شد آنگاه کشور پر از منابع خدادادی و چند هزار سال تمدن فرهنگی را به نابودی کشاند و جان اتحادیه (کاتولیک+ صهیونیسم) را از نابودی یکی از مراکز تمدنی ارتدوکسی را شاد شاد نمود.
نتیجه گیری:
ایران زمین در قلب استراتژیک دنیا در طول هزاران سال ناشی از «سختکوشی و غیرت ملی مبتنی بر میراث خداباورانه زرتشتی و سپس اسلامی» دارای عزت بوده است لذا سیصد سال است صهیونیسم مسیحی، تاریخ ایران را خار در چشم دیده و تلاش دارد تجربه «انقلاب تمدنی میجی ژاپن بر پایه میراث دینی و هویتی» شکل نگیرد پس امیرکبیر باید قبل از افتتاح دارالفنون به قتلگاه فین برود اما کافی نبود باید آخوندی مانند تقیزاده داعیه دار استحاله هویتی «از ناخن پا تا فرق سر» بشود اما کافی نبود و باید حاجعلی رزم آرا که فارغالتحصیل دارالفنون بود به جنگ سردار جنگل برود و شوهر خواهرزاده صادق هدایت شود و سپس در استحاله هویتی، خوداعتمادی ایرانیان را پایینتر از ساخت یک آفتابه بخواند تا قرارداد استعماری گس-گلشائیان را به تصویب مجلس برساند!اما کافی نیست باید زلنسکی ها در ایران امروز، مرجعیت فکری بیابند!
با احترام
محمد علی متولیان
۱۸ آذر ۱۴۰۱