eitaa logo
『 تمیم / tamim 』
6.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
373 ویدیو
3 فایل
تمیم : "انسان کامل" 🔸🔹🔸سبک زندگی دینی🔹🔸🔹 🔰"ت" : تربیت دینی 🔰"م" : مهارت افزایی 🔰"ی" : یادگیری 🔰"م" : مشاوره 🔸🔹🔸ارتباط با ما🔹🔸🔹 ✅درخواست مشاوره و پرسش: 🆔 @tamymadmin ✅ مدیر ‌کانال : 🆔 @farzandmoaddab ✅ تبلیغ و تبادل 🆔 @tamimadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 ✍🏽: آیت الله حائری شیرازی می فرمود: 🔸حرفی که به کسی یا فرزندت می‌زنی، دانه است و فکر او زمین. ببین در این زمین چقدر بذر می‌توان پاشید؟ 🔸 اگر در یک متر زمین یک کیلو گندم پاشیدی، همه دانه‌ها سبز نمی‌شوند، تازه اگر هم دربیایند، همدیگر را خفه می‌کنند. 👌🏽-موعظه‌ی زیاد، باعث می‌شود که حرف‌ها همدیگر را بپوشانند. 🍃@tamym_ir
‌ 🔰 از استاد حائری شیرازی(ره) ✅چگونه فرزندانمان را با شخصیت تربیت کنیم؟ 🔴اگر بَرآنید تا فرزندی پاک، مؤمن، متشخّص، و متخلّق به اخلاق حسنه داشته باشید، سعی کنید ✅به فرزندانتان “مسوولیت” بدهید، ✅و بعد، از آنان مسوولیت بخواهید، ‼️و بدانید که این کار، کودکان را متشخص بار می آورد. و احساس می کنند، که بقدری مهم و ارزشمند هستند، که به آنان مسوولیت واگذار می گردد. 🔺کودکان باید احساس “شخصیت” کنند، کسی که احساس شخصیت می کند با شدت تمام خود را کنترل می کند، و سعی می کند کاری نکند که شخصیت او آسیب بییند، و یا لکه دار شود. ❌وقتی که کودکان، احساس شخصیت نکنند، کم کم بی عار می شوند؛ یعنی “بی تفاوت” می گردند، چه از آنان تعریف کنید یا سرزنش نمایید، در هر دو حالت، بی تفاوت خواهند بود، و بدون هیچ عکس العمل. @tamym_ir
‌‌ 🍃بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام و روزی از خانه ام می رود. روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا میشود... ‼️به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا اینکه فرزندم به خوبی از من یاد کند؟ کدام مهمتر است.خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟ 🍃این باعث شد اولویتم را تغییر دهم، بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست... شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم. 🍃از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد... ♨️اما...... فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من وخشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است...چون می دانم او مهمان زودگذر خانه من است. کودک عزیزم امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد... _@tamym_ir
یکی از اساتید دانشگاه می‌گفت: یک بار داشتم برگه های امتحان را تصحیح می کردم. به برگه ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا می کنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت. 💠 برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم. ❌آری، گاهی ما نسبت به همسر و فرزندمان سخت گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقت ها اگر خودمان را تصحيح كنيم می بينيم به آن خوبی كه فكر می كنيم، نیستیم. _@tamym_ir
. . 🔴پاداش صبر بر تیمار مادر 🍃دهخدا مادری داشت بسیار عصبی و پرخاشگر، طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیر پسر شده بود و همچنان در خدمت مادر و در کنار مادر زندگی میکرد! نصف شبی مادرش او را از خواب بیدار کرد و آب خواست، دهخدا رفت و لیوانی آب آورد ولی مادر لیوان را به طرف دهخدا پرت کرد که چرا آب گرم آورده ای و لیوان به سر دهخدا خورد و سرش شکست و خون آمد،! 🍃دهخدا به گوشه اطاق رفت و زار زار گریست و گفت، خدایا من چه گناهی کرده ام ، به خاطر مادرم بر نفسم پشت پا زده ام ، من خود ، خود را مقطوع النسل کرده ام، این هم مزد من که مادرم به من داد، خدایا صبرم را تمام نکن و تحملم را از من نگیر! آنقدر گریست تا خوابش برد ، در عالم رویا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت ، صدایی به او گفت : برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم،! 🔗 از فردای آنروز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامع ترین لغت نامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه جاودانه تاریخ شد ، او به خاطر تحمل و صبری که برای مادر کرد جاودانه تاریخ شد👌🏻 . . _@tamym_ir
‌ 🌺حتما بخوانید 🔗شیخ مرتضی انصاری و مادرش 🔹کتاب های مرحوم علامه شیخ مرتضی انصاری قریب صد سال است که در حوزه تدریس می‌شود، چون مادرش را بر روی شانه می گذارد و به حمام می‌برد تا زن ها او را بشویند و دوباره بر روی شانه می‌گذارند و به منزل می‌آورند. 🔹مردم از او می‌پرسیدند: در منزل قاطر یا الاغی نداری که او را روی آن بگذاری؟ فرمود: دارم. ولی نمیدانید که وقتی مادرم را بر دوش میگیرم، زیر این بار سنگین چه گره هایی برایم باز می‌شود. 🔹وقتی مادر ایشان از دنیا رفت، به پهنای صورت گریه میکرد، یتیمی سن بردار نیست. وقتی به او اشکال کردند، فرمود: گریه ام برای این است که از امروز به بعد، به چه شخصی خدمت کنم که خدا این همه گره هایم را باز کند؟ در این عالم از مادر، سنگین وزن تر برای رسیدن به خدا داریم؟ 🔹مادرتان را دریابید و اگر در خاک آرمیده اند، سر مزارش به او متوسل شوید. حتی در تنهایی های او شریک شوید تا دلش خوش باشد به بودن شما، نگذارید هیچوقت تنها بخوابد،حتی لحظه ای او را تنها نگذارید چون مادر دروازه ورود نعمت هست به زندگی شما! 🔹ببنید دهخدا چگونه مادرش او را به اوج رسانید، ببینید شیخ انصاری چگونه مادرش او را علامه کرد. خیلی ها مادر را سرمایه رحمت در زندگی کرده اند و خداوند هم آنها را بدون مزد نگذاشته است. _🌺@tamym_ir
‌ 🔗خاطره حاج آقا قرائتی از فرزندشان 🔹بچه‌ام کوچک بود، از من بیسکوییت خواست. گفتم: امروز می‌خرم. وقتی به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکوییت کو؟ گفتم: یادم رفت. بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده. 🔹بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم. گفت: بیسکوییت کو؟ دانستم که دوستی بدون عمل را بچه سه‌ساله هم قبول ندارد. چگونه ما می‌گوییم خدا و رسول و اهل‌بیت او را دوست داریم، ولی در عمل کوتاهی می‌کنیم؟ _@tamym_ir
🌺 🔹روزی من و عباس در حیاط روی تخت چوبی نشسته بودیم. از عباس پرسیدم: اگه من از شما یه لیوان آب طلب کنم و شما سریع بری و برای من آب بیاری، فکر میکنی برخورد من چطور خواهد بود؟ » گفت: «معلومه از من تشکر میکنی.» گفتم حالا اگر چند دقیقه با تأخیر برای من آب بیاری چی؟ » شاید تشکر سردی از من بکنی.» گفتم: «اگرده پانزده دقیقه دیر بیاری؟» گفت «تشکر نمیکنی.» 🔹گفتم: «نماز اول وقت هم همین طوره. اگه اول وقت خوندی، محبت خدا و ثواب زیاد به همراهش خواهد بود. و اگه نماز هرچه از سر وقت دیر بخونی ثوابش کمتر میشه. (📖آخرین نماز در حلب،صفحه ۳۴،خاطره ی پدر شهید عباس دانشگر) 🌺@tamym_ir
‌ 🔴پیشنهاد میکنم بخوانید.حاوی پیام تربیتی بسیارمهم! 🔗پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده و یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند:.... ✍ پدر عزیزم ! با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم، من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی رویارویی با مادر و تو رو بگیرم , من احساسات واقعی رو با ماریا پیدا کردم، او واقعا معرکه است، اما میدانستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش، لباسهای تنگ موتورسواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره، این فقط یه احساس نیست.ماریا به من گفت میتونیم شاد و خوشبخت بشیم، اون یک تریلی توی جنگل داره و کلی هیزم برای تمام زمستون، ما یک رویای مشترک داریم برای داشتن تعدادی بچه،ماریا چشمان من رو به حقیقت باز کرد که ماریجوآنا واقعا به کسی صدمه نمیزنه. ما اون رو برای خودمون میکاریم و برای تجارت با کمک آدمای دیگه که تو مزرعه هستن، برای معامله با کوکائین و اکستازی احتیاج داریم، فعلا فقط به اندازه مصرف خودمون، میکاریم ! در ضمن دعا میکنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه و ماریا بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر من 15 سالمه و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم یک روز مطمئنم که برای دیدارتون بر میگردم و اونوقت تو میتونی نوه های زیادت رو ببینی . با عشق ، پسرت 'جان' 🔰"در پاورقی نامه: پدر! هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نبود، من بالا هستم خونه دوستم تامی. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوستت دارم! هر وقت برای اومدنم، خونه امن بود بهم زنگ بزن!" _@tamym_ir
‌ 🔗 حتما بخوانید. 🔴توجه به کودک؛                                                      _گروهى از كودكان مشغول بازى بودند. ناگهان با ديدن پيامبر(ص) كه‏ به مسجد مى‏ رفت، دست از بازى كشيدند و به سوى حضرت دويدند و اطرافش را گرفتند. _آنها ديده بودند پيامبر اكرم(ص)، حسن(ع) و حسين(ع) را به دوش خود میگيرد و با آنها بازى میكند. به اين اميد، هر يك دامن پيامبر را گرفته، میگفتند: «شتر من باش»! _پيامبر میخواست هر چه زودتر خود را براى نماز جماعت به‏ مسجد برساند، اما دوست نداشت دل پاك كودكان را برنجاند. بلال‏ در جستجوى پيامبر از مسجد بيرون آمد، وقتى جريان را فهميد خواست بچه‏ ها را تنبيه كند تا پيامبر را رها كنند. _آن حضرت وقتى متوجه منظور بلال شد، به او فرمود: «تنگ شدن وقت نماز براى من از اين كه بخواهم بچه‏ ها را برنجانم بهتر است.» _پيامبر از بلال خواست برود و از منزل چيزى براى كودكان بياورد. بلال رفت و با هشت دانه گردو برگشت. پيامبر(ص) گردوها را بين بچه‏ ها تقسيم كرد و آنها راضى و خوشحال به بازى خودشان مشغول‏ شدند. (نفایس الاخبار📚،ص 286✨) ‼️نتیجه :👇 _توجه به نياز و خواسته‏ هاى كودك از اصول اوليه تربيت است. آسان‏ترين و پسنديده ‏ترين راه، راضى كردن كودكان و همان روش متواضعانه پيامبر است كه علاوه بر تأمين نياز كودك، به آنها نوعى شخصيت نيز می بخشد. @tamym_ir
‌ 🔹🌿! 🌺در سیره علامه طباطبایی(ره) آمده که ایشان به دخترانشان بیشتر احترام می‌گذاشتند و می‌فرمودند: « به اینها باید محبت بیشتری شود،تا در زندگی آینده با نشاط باشند و بتوانند همسری خوب و مادری شایسته باشند». همسرش عقیده داشت که دختر باید در خانه کار کند اما علامه(ره) می‌فرمودند: «به آنها فشار نیاور، آنها اکنون باید آرامش داشته باشند و هنوز موقع کار کردنشان فرا نرسیده است». 🌺دختر علامه(ره) نقل می‌کند: -بعضی مواقع غذایی درست می‌کردیم که کمی خراب می‌شد، پدرم اصلا به روی خودش هم نمی‌آورد و خیلی هم تعریف می‌کرد. به مادرم می‌فرمود: اینها امانت خدا هستند، هر چه آدم به این‌ها احترام بگذارد، خدا و پیغمبر خوشحال می‌شوند». 🔷@tamym_ir