eitaa logo
-تَناسُخ!
1.2هزار دنبال‌کننده
960 عکس
202 ویدیو
0 فایل
-تَناسُخ مرا یاد می‌کند؛سالیانی‌ست روحم را سرگردان از من جدا یافته‌اند،باشد که در کالبُد تو آرام گیرد! "حوالیِ‌ ساعت‌ هفده‌ و بیست‌ دقیقه‌ از بیست‌ و چهارمین روزِ سالِ‌ صِفردو🌔 ." وَ منِ گُمشده در افکارِ نامعلوم: https://eitaa.com/darkhodgom
مشاهده در ایتا
دانلود
- در دلمان چیزیست شبیه به غم شبیه به امید در چنین روزهایی همه چیز هم به غم شباهت دارد هم به امید . . -تَناسُخ!
- خاطراتی را دار میزد که روزی معنایِ زندگی اش بودند . . -تَناسُخ!
- دلش می‌خواست به دور از غم‌های گذشته و‌ ترس‌های آینده، در گوشه‌ای از جهان که زمان در آن جریان ندارد آرام بگیرد . . -تَناسُخ!
- یافتن تو، بزرگ‌ ترین پیروزی زندگی من بود این را به تو تنها اعتراف نمی‌ کنم، بلکه با صدای بلند . . با فریاد همه‌ جا گفته‌ام . -تَناسُخ!
- وَ باز هم یک پاییزِ دیگَر از پیشِ چَشم هایَم گُذر کرد . . اما تو نیامَدی . . پاییز تورا آغاز کرد و ، در خودش نیز پایان یافتی . زمستانِ بعدِ تو ، سرد تر از همیشه بود ؛ هیچ لباسی گرمایی نداشت و هیچ برف و بارانی ، زیبا نمیشد . حال من بودم و قلم و کاغذ هایَم که دیگَر بهانه‌یِ برگ هایِ پاییزی را نداشتند برایِ وصف . چرا که زمستان هایی که گذر کرد ، خاطری از تو نداشتند . -تَناسُخ!
- تنهایي‌ که در درونمان داشتیم آنقدر بزرگ شده‌است ، که نمیدانیم دوست‌داشتن را انتظار میکشیم ، یا انتظارکشیدن را دوست میداریم . -تَناسُخ!