- کاش میشد همین الان یه اتفاقِ غیر منتظره‌ی خوشحال‌کننده ، بیفته وسطِ زندگیِ تک تکمون ..! کاش میشد اراده کنی و یهو ببینی کسی رو که خیلی وقته دلت واسش تنگ شده ..! کاش میشد یهو یه ردی ، نشونی ، پیامی ، آهنگی ، حرفی ، سخنی ، از طرفِ کسی که خیلی وقته منتظرشی ، برسه بهت ..! یعنی حتی امکان نداره اشتباهی پیام بده ؟! اشتباهی زنگ بزنه ؟! همیشه میگن دل به دل راه داره ... حقیقت داره ؟! اگه حقیقت داره ، پس یعنی ، اونم به یادمه ؟! .. :) -تَناسُخ!

- ما برای زندگی‌هایمان ، بارها مُرده‌ایم ..! -تَناسُخ!

- آخه هیشکی نمیگیره جای تو رو ..! -تَناسُخ!

- این همه از ته دل ، دوست داشتمت ؛ چی شد جوابم ؟! -تَناسُخ!

- به بادِ سست نهاد ، اعتماد شاید کرد ؛ به یارِ سست نهاد اعتماد ؟! ای فریاد ...! -تَناسُخ!

- یعنی نمیدونی که خسته‌ی دردم ؟! بگو کجایی ؟! که خاطره‌هامونو آرزو کردم ..! -تَناسُخ!

ـ دلتنگی آن است که جسمت نتواند به آنجایی برود که جانت می‌رود :) -تَناسُخ!

‏قوی شدیم؛ مستقل شدیم؛ احساساتمون رو هرجایی خرج نکردیم؛ صبر کردیم؛ سِر شدیم؛ سخت بود؛ ولی الان جای درستی وایسادیم! -تَناسُخ!

- جهان ، مثل خواب بود ..! خوابی درهم ؛ دویدنِ بی‌اختیار ، در پی چیزی که هرگز رسیدنی نداشت :) خشک شدن در نقطه‌ای که یارای برداشتنِ حتی یک قدم هم نبود :) افتادن از پشت بام ؛ یا بوسه‌ای در ۱۵ سالگی ؛ شگفت زده ... هراسان ... غم انگیز ... شادمان ... جهان ، مثلِ خواب بود ...! -تَناسُخ!