eitaa logo
تنـــــفـس صبـــح
727 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
239 فایل
اللهم أَسْأَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ خدایا!از تو میخواهم دوستیت را و دوستے دوستدارانت را ♥🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
درست وقتی توی آمریکا دارن قانون تصویب می‌کنن که اعضای بدن زندانی‌ها رو به جای تخفیف مجازات از بدنشون در بیارن!.... 😐 حضرت آقا، عفو میکـنه و ده‌ها هزار نفر رو شامل رحمت اسلامی می‌کنه.... و در اوج قـدرت دشمناش رو میبخشــه.. 🙂🙃🇮🇷💚❤️ دیکتاتور؟!!! @tanafosesobh
18.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرکت خودجوش یک دانش آموز هنگام اجرای سرود سلام فرمانده و عکس العمل جالب دانش آموزان!
4.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقام معظم رهبری: حکـومتی که بـه بن بسـت رسیـده مگـه خرج می خواد؟! 😄 +میخواااد؟؟؟؟؟ @tanafosesobh
با خــامنه ای کسـی نگردد گمـراه در شـب فتنـه مـی درخشـد چـون ماه در هـر نفسـم برای او مـی خـوانم لا حــول ولا قـوة الا باللـه... 🖇💚 @tanafosesobh
کـسی کـه فـدایـی خامنـه ای نگـردد بی شـک فـدایـی مهـدی نیسـت...:)☝️ @tanafosesobh
فاصــله شان یکــ وجب است.. ولادتــ تا شهـادت را می گویم اگـر این یکـ وجب را با «ولایت» پر کنی.. قطعا عاقبت بـه خیر خواهـی شد.. 🙂💚 @tanafosesobh
•.[📚✏️].• ‐ فقط انسان های ضعیف به اندازه امکانات شان کار میکنند🖐🏻 °•شهید تهرانی مقدم°•🍃 🤞🏻 🍎 @tanafosesobh
🦋🦋در یکی از جلساتی که با حضور فرماندهان سپاه و حزب الله لبنان تشکیل شده بود .یکی از فرماندهان ارشد حزب الله درمیان جلسه اشاره ب سعید میکند و میپرسد اسم ایشان چیست؟ سعید میگوید :《اسمم کمیل است.(اسم جهادی).》 فرمانده حزب الله میگوید :♡تو شهید میشوی♡ سعید خجالت میکشد و سرش را پایین می انداز . بعد از جلسه به همان فرمانده می گوید:《 من اگر شهید نشوم ان دنیا جلوی شمارا خواهم گرف.》 فرمانده حزب الله با لبخند میگوید:《《 بله شما در این عملیات از اولین شهدا خواهید بود.》》 🌹 ٜٜ
⚠️شخصیت عجیبی داشت. به خودش و به نفسش سختی می داد، تا پخته شود اول ک جبهه رفت در گروه شهید چمران تو نیروهای نامنظم بود❗ . شبها وقت خواب میرفت روی سنگلاخ می خوابید❗ هرچه اصرار میکردم نرو میگفت:《 این بدن من، این وجود من خیلی استراحت کرده ،خیلی لذت برده من باید همینجا ادبش کنم...》 🌹 ٜٜ
🌎سر صف غذا جلویی ها جا خالی میکردند که او برود جلو غذا بگیرد. عصبانی میشد. ول میکرد میرفت نوبتش که میرسید اشپزها برایش غذای بهتر میریختند ،میفهمید میداد به پشت سریش...💯 🌹 ٜٜ
💎کارها خوب پیش نمی رفت. چندین بار طرح عملیات عوض شده بود. خسته بودیم. رفتم اعتراض کنم ،چشمای" خسته "اش را که دیدم ،زبانم بند امد... ٜٜ