eitaa logo
تنها علاج
904 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
572 ویدیو
300 فایل
"با امام حسین(ع) به همه جا می توان رسید" صفحه رسمی حجت‌الاسلام سیّد علی‌اصغر علوی https://virasty.com/tanhaelaj ارتباط با مدیر: @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
وادی‌السلام همیشه برایم رمزآلود بوده و هست. سرزمینی که میعاد همه ارواح مؤمنان است. همه مؤمنان باید زیر سایه امیرشان، امیر مؤمنان باشند. وادی‌السلام سایه به سایه حرم مولاست و هر روز شاهد کسانی که برای آخرین بار سری به حرم مولا می‌زنند، البته این بار نه با پای خودشان... گاهی خودم را سوار بر آخرین مَرکب دنیا می‌بینم و این آیات را مرور می‌کنم: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يوْمِ يبْعَثُونَ» امروز توفیق شرکت در مراسم تشییع مادر شهیدی نصیب‌مان شد؛ بدرقه تا وادی‌السلام و ما چه می‌دانیم که آن طرف چه جشنی برقرار است؟ جشن دیدار یک مادر با فرزند شهیدش که سال‌ها چشم به راهش بود... «تمام دل‌خوشی زندگی من این است که وقت مرگ می‌آیی و مرگ شیرین است مگر نگفتی علی‌جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است کفن کنید مرا رو به قبله حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است!» حاشیه 1: خدا رحمت کند مادربزرگم را که بعد از سفر عتباتش از این نوع تشییع خصوصاً طواف دور ضریح و از عظمت و شکوه ذکر «لا اله الا الله»ِ پشت تابوت به جلال و بزرگی یاد می‌کرد. حاشیه 2: می‌شود برای شادی روح مرحوم مؤلف، صلواتی هدیه بفرمایید؟! 🔻فصل "طلبه دانش‌جو در مدار نجف" 📚 از کتاب: "دل‌بری برگزیده‌ام که مپرس" (خاطرات، خطورات و مخاطرات یک خادم) @tanhaelaj
غربت عجیب نهج‌البلاغه این دیگر واقعاً نوبرش بود... واقعاً که...! بعد مدت‌ها خشک‌سال دمشقی که سخن‌ران عزیزی در حرم امام علی از سخنان حضرت در نهج‌البلاغه صحبتی کرد {برای ما هم این اتفاقی جدید و تازه بود در این یک ماه!} که ناگهان بعد منبر: -آقا ببخشید شما مسئول مراسم صبحید؟ -بفرمایید! -بنده یک پیشنهاد داشتم. -در خدمتیم. -آقا! چه معنی دارد در حرم امام علی در بین زوّار، نهج‌البلاغه بحث می‌شود؟ -{ما با حالت شوکه شده} اِ! یعنی چی؟ -ما کاروانمان از روستا آمده، اصلاً شما نگاه کنید اکثر کاروان‌ها از روستا می‌آیند. -خب من یک سؤال دارم: مردم در همین جایی که هستند بمانند، به‌تر است یا این‌که بالاتر بیایند؟ -نه این بحث‌ها برای حوزه علمیه و طلبه‌ها خوب است نه زوّار... ما قرآنش را هم بلد نیستیم بخوانیم، شما از نهج‌البلاغه خواندن می‌گویید؟! -شما سؤال من را جواب ندادید: مردم باید در همین جا که هستند متوقف باشند یا این‌که باید رشد کنند و بیایند بالا؟ -این‌جا از 30 کاروانش 16-17 تاش برای دهات است. این مطالب به دردشان نمی‌خورد. - هرچیز مردم دوست دارند گفته بشه؟ یعنی به مردم بگوییم «پفک» بخورند یا «رطب مضافتی»؟ -پفک! {بقیه بحث طلبتان! این بحث در صحن امیرالمؤمنین دقیقاً جلوی ایوان نجف (که عجب صفایی دارد!) در حال اکران است!} حاشیه: من مانده‌ام اگر در حرم امام علی، کلام امام علی را نشود گفت، پس از غصه غربت نهج‌البلاغه به کدام بیابان باید سر گذاشت؟! این دیگر واقعاً نوبرش بود... 🔻فصل "طلبه دانش‌جو در مدار نجف" 📚 از کتاب: "دل‌بری برگزیده‌ام که مپرس" (خاطرات، خطورات و مخاطرات یک خادم) @tanhaelaj
تصویر 37: مراسم جشن عید غدیر در «فندق الرسل». دفتر بعثه رهبر معظم انقلاب در نجف اشرف، 1392
امروز حاج آقای فیض‌آبادی بی‌مقدمه پرسیدند: «شما سید ابراهیم الغَمر را می‌شناسید؟» اول هرچه فکر کردم در اسامی رفقای خودم، این‌جور اسمی را نیافتم! بعد از کمی تلاش مذبوحانه و هم‌چنین توجه به قرائن حالیه و مقالیه فهمیدم باید شخصیتی تاریخی باشند که من نشنیدم! و برای من جالب بود که نشنیدم! چون مثلاً مشغول تأمل در نقشه جامع فرهنگی نجف هستم! و چقدر از این شخصیت‌ها در نجف و کوفه فراوان‌اند و چقدر جای کار است... پی‌نوشت: کتاب «راهنمای مصوّر سفر زیارتی عراق» تلاش ارزش‌مندی برای زائران این سرزمین است. 🔻فصل "طلبه دانش‌جو در مدار نجف" 📚 از کتاب: "دل‌بری برگزیده‌ام که مپرس" (خاطرات، خطورات و مخاطرات یک خادم) @tanhaelaj
و روزگار نجف تمام شد و باز ما را به سمت کربلا صدا زدند؛ برای «طرح روایت مصور عاشورا»، اما این بار با کوله‌باری از جنس تجربیات اجرایی «مسئولیت فرهنگی در بعثه رهبر معظم انقلاب در نجف اشرف» و آشنایی با علمای نجف و کتاب‌خانه‌ها و مراکز فرهنگی و از همه مهم‌تر نفس کشیدن در جوار مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین. الحمدلله علی هذه النعمات! نجف! ما را فراموش نکن! 🔻فصل "طلبه دانش‌جو در مدار نجف" 📚 از کتاب: "دل‌بری برگزیده‌ام که مپرس" (خاطرات، خطورات و مخاطرات یک خادم) @tanhaelaj
و روزگار نجف تمام شد و باز ما را به سمت کربلا صدا زدند؛ برای «طرح روایت مصور عاشورا»، اما این بار با کوله‌باری از جنس تجربیات اجرایی «مسئولیت فرهنگی در بعثه رهبر معظم انقلاب در نجف اشرف» و آشنایی با علمای نجف و کتاب‌خانه‌ها و مراکز فرهنگی و از همه مهم‌تر نفس کشیدن در جوار مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین. الحمدلله علی هذه النعمات! نجف! ما را فراموش نکن! 🔻فصل "طلبه دانش‌جو در مدار نجف" 📚 از کتاب: "دل‌بری برگزیده‌ام که مپرس" (خاطرات، خطورات و مخاطرات یک خادم) @tanhaelaj
🔰 رقیه سادات نبود... 🔻فصل "طلبه دانش‌جو در مدار نجف" 📚 از کتاب: "دل‌بری برگزیده‌ام که مپرس" (خاطرات، خطورات و مخاطرات یک خادم) @tanhaelaj
باب زیارت کربلا خصوصاً در موسم اربعین دارد بیش از پیش باز می‌شود و برخی در این وادی اهل سبقت‌اند. حاج آقای واحدی از آن پیش‌قراولانی هستند که برای تمهید مکانی برای طلاب مدرسه‌شان یک تنه به میدان آمدند. در معیت‌شان دو جا را سری زدیم؛ اول صافی صفای یمانی و دوم کتاب‌خانه علامه قَرَشی. یکی از یادگارهای نفیس این تفرّج، چند خطّی بود که ابومُهَنَّد برای مولایش امام حسین علیه‌السلام می‌خواند و چه زیبا می‌خواند برای‌مان: «عَشِیرَتُنَا الحُسَین بِهَا نُفَاخِر فَلَا غَیرَ الحُسینِ لَنَا عَشِیره تَزُولُ عَشَائِرِ الدُّنیَا وَ یَبقَی حَسینٌ خَالِدٌ وَ هُوَ الذَّخِیره أمِیرِی سَیِّدُالشُّهَداء حَقّاً ألَا طُوبَی لِمَن هُوَ ذَا أمِیرَه» خاندان ما حسین است و این افتخار ماست و نه خویشی جز حسین ما را سزاست هر آن قبیله که به دنیاست رفتنی است جاوید توشه ما حسین است و او را بقاست سید شهیدان عالم است حقّا امیر من خوشا کسی که امیرش هموست و از غیر او رهاست. 🔻فصل "طلبه دانش‌جو در مدار نجف" 📚 از کتاب: "دل‌بری برگزیده‌ام که مپرس" (خاطرات، خطورات و مخاطرات یک خادم) @tanhaelaj
🔰کارخانه‌ایست نجف... برای امام کلاس نگذار! خود را بشکن، به امام بگو شرح ماوقع را، در دل چه داری؟ همين‌جا اين کوزه خودساز را بشکن، خاکش را به دست امام بسپار تا او دوباره بسازد، اين کوزه را تو نساختی. جون خود را شکست، عرضه داشت: من کجا بروم؟! بدن من کجا، بدن مبارک عباس کجا؟ خون من کجا، خون طاهر علی‌اکبر کجا؟ من بوی خوشی ندارم، چه‌طور خون من با علی‌اکبر قاتی شود؟ اصلاً برای خودش در مقابل امام ارزش قائل نبود، برای خود کلاس نگذاشت. خود را شکست. وقتی خود را شکست، آن وقت امام او را درست کرد. آن وقت خوش صورت شد. خادم ارباب! وقتی خودت را شکستی بيا، ما درستت می‌کنیم. آقا روح‌الله که شکست، بردندش کارخانه نجف پيش اميرالمؤمنين ساختندش. 🔻فصل "طلبه دانش‌جو در مدار نجف" 📚 از کتاب: "دل‌بری برگزیده‌ام که مپرس" (خاطرات، خطورات و مخاطرات یک خادم) @tanhaelaj
🔰یک هفته در لذت فهم «الزناد القادح» ایده‌ای برای زیارت: بررسی فقه‌الحدیثی کلمات زیارت‌نامه‌ها می‌گفت: در زیارت مطلقه امیرالمؤمنین به این فراز رسیدم: «وَ الزِّنَادِ الْقَادِحِ‏» السَّلَامُ عَلَى أَبِي الْأَئِمَّةِ وَ خَلِيلِ النُّبُوَّةِ الْمَخْصُوصِ بِالْأُخُوَّةِ السَّلَامُ عَلَى يَعْسُوبِ الدِّينِ وَ الْإِيمَانِ وَ كَلِمَةِ الرَّحْمَنِ السَّلَامُ عَلَى مِيزَانِ الْأَعْمَالِ وَ مُقَلِّبِ الْأَحْوَالِ‏ وَ سَيْفِ ذِي الْجَلَالِ وَ سَاقِي السَّلْسَبِيلِ الزُّلَالِ السَّلَامُ عَلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ الْحَاكِمِ يَوْمَ الدِّينِ السَّلَامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى وَ سَامِعِ السِّرِّ وَ النَّجْوَى السَّلَامُ عَلَى حُجَّةِ اللَّهِ الْبَالِغَةِ وَ نِعْمَتِهِ السَّابِغَةِ وَ نِقْمَتِهِ الدَّامِغَةِ السَّلَامُ عَلَى الصِّرَاطِ الْوَاضِحِ وَ النَّجْمِ اللَّائِحِ وَ الْإِمَامِ النَّاصِحِ وَ الزِّنَادِ الْقَادِحِ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ. از هر کسی پرسیدم، نمی‌دانست... یکی گفت: الله العالم! تا این‌که در این میان یک عرب به داد من رسید و گفت: «زناد» یعنی آتش‌دان، امروزه فندک را زناد می‌گویند! خب! حالا «قادح» یعنی چه؟! باز هم پی‌گیر شدم. یکی گفت: یعنی جرقه، آتشی که می‌پرد، همان آتش اولیه‌ای که فندک را روشن می‌کند. نهایتاً فهمیدم «و الزناد القادح» یعنی کانون روشنایی و نور. یک هفته در لذت فهم این معنا بودم، علی یعنی آغازکننده روشنایی. ** نکته 1: هم باید همتی برای کشف ناشناخته‌هایی از این دست داشت. نکته 2: و هم باید مفاتیحی به همین سبک داشت: مفاتیحی با حاشیه‌ای از تعابیر و مصطلحات (تقریباً شبیه قرآن با ترجمه جناب آقای بهرام‌پور) نکته3: برای همین علی علیه‌السلام باب علم است، علمی که آن هم نور است (العلم نور) و علی که آغازگر روشنایی است: روشنایی که طفیلی‌اش علم هم هست. 🔻فصل "طلبه دانش‌جو در مدار نجف" 📚 از کتاب: "دل‌بری برگزیده‌ام که مپرس" (خاطرات، خطورات و مخاطرات یک خادم) @tanhaelaj
🔰غربت عجیب نهج‌البلاغه این دیگر واقعاً نوبرش بود... واقعاً که...! بعد مدت‌ها خشک‌سال دمشقی که سخن‌ران عزیزی در حرم امام علی از سخنان حضرت در نهج‌البلاغه صحبتی کرد {برای ما هم این اتفاقی جدید و تازه بود در این یک ماه!} که ناگهان بعد منبر: -آقا ببخشید شما مسئول مراسم صبحید؟ -بفرمایید! -بنده یک پیشنهاد داشتم. -در خدمتیم. -آقا! چه معنی دارد در حرم امام علی در بین زوّار، نهج‌البلاغه بحث می‌شود؟ -{ما با حالت شوکه شده} اِ! یعنی چی؟ -ما کاروانمان از روستا آمده، اصلاً شما نگاه کنید اکثر کاروان‌ها از روستا می‌آیند. -خب من یک سؤال دارم: مردم در همین جایی که هستند بمانند، به‌تر است یا این‌که بالاتر بیایند؟ -نه این بحث‌ها برای حوزه علمیه و طلبه‌ها خوب است نه زوّار... ما قرآنش را هم بلد نیستیم بخوانیم، شما از نهج‌البلاغه خواندن می‌گویید؟! -شما سؤال من را جواب ندادید: مردم باید در همین جا که هستند متوقف باشند یا این‌که باید رشد کنند و بیایند بالا؟ -این‌جا از 30 کاروانش 16-17 تاش برای دهات است. این مطالب به دردشان نمی‌خورد. - هرچیز مردم دوست دارند گفته بشه؟ یعنی به مردم بگوییم «پفک» بخورند یا «رطب مضافتی»؟ -پفک! {بقیه بحث طلبتان! این بحث در صحن امیرالمؤمنین دقیقاً جلوی ایوان نجف (که عجب صفایی دارد!) در حال اکران است!} حاشیه: من مانده‌ام اگر در حرم امام علی، کلام امام علی را نشود گفت، پس از غصه غربت نهج‌البلاغه به کدام بیابان باید سر گذاشت؟! این دیگر واقعاً نوبرش بود... 🔻فصل "طلبه دانش‌جو در مدار نجف" 📚 از کتاب: "دل‌بری برگزیده‌ام که مپرس" (خاطرات، خطورات و مخاطرات یک خادم) @tanhaelaj