هدایت شده از علیرضا پناهیان
🗡ناگهان شمشیر کشیدم!
«قریشیان همواره در این فکر بودند که چگونه میتوانند پیامبر را به قتل برسانند. تا اینکه روزی در دارُالنَدوه(محل مشورت سران قریش) پس از بررسی بسیار، بر یک نقشه اتفاق نظر پیدا کردند. در آن جلسه، که ابلیس ملعون هم در شمایل «مُغِیرَة بن شُعْبه» حاضر بود، تصمیم گرفتند....
من نیز با کمال میل و به سرعتِ تمام این فرمان را اجرا کردم و رضایت کامل داشتم که برای حفظ او کشته شوم. آنگاه پیامبر رفت و من در بسترش خوابیدم. در موعد مقرر، مردان قریش درحالیکه مطمئن بودند اکنون پیامبر را میکشند، وارد اتاق شدند و آمادۀ حمله به بستر بودند که ناگهان من شمشیر کشیده، از خودم دفاع کردم. و خدا و مردم از این واقعه آگاهاند و این ماجرا را میدانند.
سپس رو به اصحاب فرمود: آیا اینگونه نیست؟
اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان.»
🔸بخشی از کتاب «آن چهارده روز»؛ زندگینامه خودگفتۀ امیرالمؤمنین(ع)
📖برای مطالعۀ ادامۀ داستان اینجا را کلیک کنید
🛍 سفارش آنلاین نسخۀ کاغذی
👈 نسخۀ الکترونیک
➖ سفارش تعداد بالا(تماس یا پیام در ایتا و تلگرام):
📞 09199020313
📩 @BayanKetab
💐 ۶ روز تا میلاد مولود کعبه
#آن_چهارده_روز
⚔️بیش از 70 زخم در دفاع از پیامبر(ص)!
«نبردی سخت آغاز شد و افراد بسیاری از ما به شهادت رسیدند و سپاه اسلام شکست خورد. کسانی که زنده ماندند، از مهاجر و انصار به منازل خود در مدینه بازگشتند و گفتند: پیامبر و اصحابش به قتل رسیدند!
اما من ماندم و از رسول خدا(ص) دفاع کردم؛ تا جایی که بیش از هفتاد زخم برداشتم و در نهایت خداوند شر مشرکان را دفع کرد. سپس امام لباس خود را کنار زد، دست بر زخمهای تنش کشید و فرمود: ثواب آنچه کردم انشاءالله نزد خدا محفوظ است.
آنگاه رو به اصحاب کرد و پرسید: آیا اینگونه نیست؟
اصحاب گفتند: چرا ای امیرمؤمنان.»
🔸بخشی از کتاب «آن چهارده روز»؛ زندگینامه خودگفته امیرالمؤمنین(ع)
📖برای مطالعۀ ادامۀ داستان اینجا را کلیک کنید
🛍 سفارش آنلاین نسخۀ کاغذی
👈 نسخۀ الکترونیک
➖ سفارش تعداد بالا(تماس یا پیام در ایتا و تلگرام):
📞 09199020313
📩 @BayanKetab
💐 ۵ روز تا میلاد مولود کعبه
#آن_چهارده_روز
🩸تا جایی که دیدگان از شدت ترس سرخ شد!
«ما با رسول خدا(ص) وارد شهر شما یهودیان، خیبر شدیم. آنجا با جنگجویان سواره و پیادۀ یهودی، از قریش و غیر قریش روبرو شدیم که بهخاطر اسب و سلاحهای فراوانشان، چون کوه در برابر ما مینمودند. هم جایگاه و محل سکونت آنها ایمن و ضربهناپذیر بود و هم شمارشان از ما بیشتر بود. آنها مبارز میطلبیدند و هیچکس از ما به جنگ آنان نرفت مگر اینکه او را کشتند. تا جایی که دیدگان از شدت ترس سرخ شد!
من در حالى به مبارزه فرا خوانده شدم که هرکس در فکر جان خود بود. هریک از همرزمانم به دیگرى نگاه میکرد و همه مىگفتند: اى ابوالحسن! برخیز.
تا اینکه رسول خدا(ص) مرا به میدان فرستاد.
آنگاه، چون شیرى که بهشدت بر شکارش حمله میبَرَد، بر آنها حمله بردم تا اینکه آنان را به درون شهرشان، که چون قلعهای بزرگ بود، فرستادم و راه فرار را بر آنان بستم. درِ بزرگ قلعهشان را به دست خود کَندم و تنها وارد شهرشان شدم، هر مردى که خود را نشان مىداد، میکشتم تا اینکه شهر را به تنهایى فتح کردم، و جز خداى یگانه هیچ شریک و یاوری نداشتم.
سپس رو به اصحاب گفت: آیا چنین نبود؟
اصحاب گفتند: چرا ای امیرمؤمنان.»
🔸بخشی از کتاب «آن چهارده روز»؛ زندگینامه خودگفته امیرالمؤمنین(ع)
📖برای مطالعۀ ادامۀ داستان اینجا را کلیک کنید
📚برای خرید این کتاب اینجا را کلیک کنید
📱نسخه الکترونیک
➖ سفارش تعداد بالا(تماس یا پیام در ایتا و تلگرام):
📞 09199020313
📩 @BayanKetab
💐 ۴ روز تا میلاد مولود کعبه
#آن_چهارده_روز
🔥فشارى بر من فرود آمد که فکر نمیکنم اگر بر پشت کوهها گذاشته مىشد، مىتوانستند آن را تحمّل کنند!
«در میان مسلمانان هیچکس رابطهای که من با رسول خدا(ص) داشتم نداشت.
او بود که در کودکی سرپرستیام را به عهده گرفت و مرا بزرگ کرد و در هنگام یتیمی جای پدر را برایم پر کرد. هزینۀ زندگیام را تأمین میکرد و مرا از رنج کسب راحت نمود. در بزرگسالی هم حامی و پشت و پناه من و همسر و فرزندانم بود. آنچه گفتم کمک ایشان به من در امور دنیوی بود، و در مسائل معنوی هم مرا در درجات قرب به خدا رشد داد و بالا برد.
از این رو بر اثر وفات او، مصیبت و فشارى بر من فرود آمد که فکر نمیکنم اگر بر پشت کوهها گذاشته مىشد، مىتوانستند آن را تحمّل کنند! ...در آن وانفساه من صبورانه لب از جَزَع و فَزَع فروبستم و به آنچه آن بزرگوار مرا بدان مأمور کرده بود مشغول شدم...
سپس امام رو به اصحاب کرد و فرمود: آیا اینگونه نبود؟
اصحاب گفتند: چرا ای امیرمؤمنان.»
🔸بخشی از کتاب «آن چهارده روز»؛ زندگینامه خودگفته امیرالمؤمنین(ع)
📖 برای مطالعۀ ادامۀ داستان اینجا را کلیک کنید
📚سفارش آنلاین نسخۀ کاغذی
📱نسخۀ الکترونیک
➖ سفارش تعداد بالا(تماس یا پیام در ایتا و تلگرام):
📞 09199020313
📩 @BayanKetab
💐 ۳ روز تا میلاد مولود کعبه
#آن_چهارده_روز
📌شما این کتاب را خواندید؟
📩 اگر کتاب «آن چهارده روز» را خواندید، خوشحال میشویم نظرتان را برای ما بفرستید: @Bayanketab
❗️اگر هنوز این کتاب را نخواندید، میتوانید همین الآن به صورت رایگان از اینجا بخوانید، و یا از لینکهای زیر تهیه کنید.
🕘 زمان لازم برای مطالعه: یک الی دو ساعت
(خرید نسخۀ کاغذی، خرید نسخۀ الکترونیکی، فهرست مراکز فروش، مطالعۀ رایگان از سایت)
#آن_چهارده_روز #نظرات
@Panahian_ir
🌱تا حالا امیرالمؤمنین(ع) را اینجوری حس نکرده بودم ...
📗 همراه با نظرات شما دربارۀ کتاب آن چهارده روز
💬 کتاب خیلی خوبی بود، تا حالا امیرالمؤمنین(ع) رو اینطور حس و لمس نکرده بودم.
انگار خودم در مقابل حضرت بودم و حضرت برای من داشتن یکی یکی اون اتفاقات رو شرح میدادن.
از نکات مثبت و قابل توجه کتاب این بود که همۀ رِنجهای سنی رو در برمیگیره و قابل فهم و بدون دشواریهای کلامی بود.
👤خانم حسینیان از فارس
💬 حقیقتا عالی هست، اینکه از زبان خود حضرت هست غوغا هست.
چقد حضرت به زیبایی تصویر کردهاند، حالی توأم با غرور، اشک ...
👤آقای خودستانی از هرمزگان
🤷🏻♂️کتاب «آن چهارده روز» را خواندید؟
📩خوشحال میشویم نظرتان را برای ما بفرستید: @Bayanketab
🤷🏻♂️هنوز نخواندید؟
🔗یکی دو ساعت بیشتر وقت نمیگیره. لینک مطالعۀ رایگان، خرید نسخۀ چاپی، الکترونیکی..
#آن_چهارده_روز #نظرات
🌱 گاهی بغض، گاهی اشک، گاهی پر از حس غرور ...
📗 همراه با نظرات شما دربارۀ کتاب آن چهارده روز
💬 روی میز کار دوستی، این کتاب رو دیدم و پرسیدم میتونم بخونمش؟
حدوداً یک ساعت طول کشید که به آخرین صفحه رسیدم.
بینظیر بود، قلبم مثل هوای بهاری در مواجه این کتاب بود، گاهی گریه میکردم، گاهی بغض، گاهی پُر از غرور و افتخار میشدم.
بهتون پیشنهاد میکنم این کتاب رو حتماً بخونید و به کسی که دوستش دارید هدیه بدید.
👤آقای ابوذر بیوکافی(مداح اهل بیت)
🤷🏻♂️کتاب «آن چهارده روز» را خواندید؟
📩خوشحال میشویم نظرتان را برای ما بفرستید: @Bayanketab
🤷🏻♂️هنوز نخواندید؟
🔗یکی دو ساعت بیشتر وقت نمیگیره. لینک مطالعۀ رایگان، خرید نسخۀ چاپی، الکترونیکی..
#آن_چهارده_روز #نظرات