eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
137 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
809 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت۱ همین حالا شروع کرده‌ام به نوشتن این کپشن... نمیدانم چه باید بنویسم!... فعلا با همین عکس ها که از کوچه پس کوچه های بهاریِ قزوین گرفته‌ام و هشتگِ بهار شروع کرده‌ام که شاید بتوانم نَمی از یَمِ ناگفته های خویش را به زبان بیاورم که یقینا نمی توانم... مدتیست که رمقی برای حرف زدن ندارم و این موضوع شاید کمی اطرافیانم را آزار میدهد... تعریفِ حرف زدن در دایره‌ی لغات من کمی متفاوت تر است... من حرف زدن را به معنای انتقال تجارب و معانی عمیق از زندگی و تفهیمِ درست درک و دریافت های دنیوی و معنوی میدانم... اینجاست که من تقصیری ندارم... که حرفی نمیزنم... و شما هم به من حق میدهید که حرف نزنم... اساسا با این تعریف، در نود درصد حالات نمیتوان حرف زد و این بسیار خوب است... عوضش میتوان وقت خود را به درک و دریافت بهتر و عمیق تر از این زندگی صرف کرد و معانی آشکار ولی در عین حال، پنهان را فهمید... که البته بسیار سخت است... در این مدت، بیشتر نگاه کرده‌ام، بیشتر توجه کرده‌ام به جانِ موجودات و زیبایی های این جهانِ تمام شدنی... تعجبم از همین صفتِ تمام شدنی ست... من به آنها توجه کرده‌ام، چرا که دیگر فردا نخواهند بود... عجیب است که امروز هستند ولی فردا نخواهند بود... با خودم می‌گویم پس چرا هستند؟... و پاسخم به خودم این است که شاید می‌خواهند به ما بفهمانند که شما نیز فردا نخواهید بود... بهار نیز از همان موجوداتیست که با نهایتِ زیباییِ خود به من می گوید که فردا نخواهی بود... می ایستم کنارِ پای بهار، با او به زیبایی های این عالم نیش خند میزنم... در عمقِ جان گل های زرد و بنفش غرق میشویم و خودمان را فانی می بینیم... شاید بگویید که زیاد حرف زدم، ولی اول کپشن را فراموش نکنید... شاید این لا به لا، حرفی هم زده باشم... بقیه‌اش ادای کلمات است...
حرف، حرف، حرف... کلمات، ارزش والایی دارن... ما با حاصلِ هزارانِ سال تکامل بشر کار داریم... کاش همینطوری الکی خرجشون نکنیم...
18.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای وای... ای وای از هر سکانس مختارنامه... لحظه به لحظه‌اش درس است و حرف دارد برای شنیدن...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
#بیکلام_گفت آه ای انتظار! پس کی به پایان می رسی؟.. و چون به پایان رسی، بی تو چگونه توانم زیست...!
ای بابا... چقدر کوچیکی آی دنیا!... چقدر اذیت کننده‌ای... و چقدر دو دستی چسبیدیم بهت و دل نمی‌کَنیم... آهای دنیا!... تو مگه چی داری لامصب؟! که ول‌کُنِت نیستیم... تا وقتی جوونیم، خیال می‌کنیم همیشه جوونیم... اصن پیر شدن کیلو چنده... اونایی که پیر شدن، بلد نبودن چجوری جوون بمونن... وگرنه ما همیشه همینیم... جوونِ جوون... تو هم که نشستی و همینجوری قاه قاه به ریش ما می‌خندی و میگی: جوون‌تر از شماها رو سر به نیست کردم، شما که عددی نیستین... آره والا... آره دنیا!... خیلی بی‌مروّتی... خیلی نامردی... این ماییم که هنوز ازت دست نکشیدیم وگرنه تو خوب بلدی کارتو انجام بدی... که ببری... که دیگه حتی قیافه‌ی هیچ کدوم از اونایی که بردی هم یاد هیشکی نیاد... اصن قیافه ینی چی؟... کدوم قیافه‌ای مونده مگه؟!... همه‌ی قیافه‌ها، قافیه ها رو باختن و اکّ هییییی... هیچی به هیچی... ای بابا!...
چقدر سید تقی سیدی، این روز ها، حق میگه🥲👌🍂🕯️❤️ مخصوصا این آخرین کلماتش: حرف زدن هم بیهوده است، حتی توضیح دادن و تشریح كردن هم، همه ی انواع ارتباط بیهوده است، هرگز هیچ درک یکسانی از یک موضوع واحد در دو انسان شکل نخواهد گرفت…