ایهام و استعاره و تمثیل و نقطه چین آسان که نیست شاعرِ چشمان او شدن... #محمد_علی_بهمنی

خورشیدم و شهاب قبولم نمی کند سیمرغم و عقاب قبولم نمی کند عریانِ آشکارم و مطلوبِ سنگسار این شهر، بی نقاب قبولم نمی کند ای روح بی قرار چه با طالعت گذشت عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند این چندمین شب است که بیدار مانده ام آنگونه ام که خواب قبولم نمی کند بیتابِ از تو گفتنم و حیف قرنهاست آن لحظه های ناب قبولم نمی کند گفتم که با خیال دلی خوش کنم ولی با این عطش سراب قبولم نمی کند بی سایه تر ز خویش حضوری ندیده ام حق دارد آفتاب قبولم نمی کند ... #شعر #محمد_علی_بهمنی #دکلمه

اینجا برای از تو نوشتن، هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن، مرا کم است... #شعر #محمد_علی_بهمنی

با خویش در سِتیزم و از دوست در گُریز از حالِ من مَپرس که بسیار خسته‌ام - #محمد_علی_بهمنی -

تو را گم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هر شب... #محمد_علی_بهمنی #بیکلام_گفت

وقتی شاعری می میرد، گلفروش ها گل های کمتری می‌فروشند؛ پروانه های کمتری از پیله‌ی‌شان بیرون‌می آیند؛ یک ترانه کم می شود از دفتر شعر آوازخوان‌ها؛ من کمتر به یاد تو می‌افتم… #سید_تقی_سیدی برای #محمد_علی_بهمنی که امشب دار فانی را وداع گفت🥲🙃

هوای بی تو پریدن نداشتم؛ آری بهانه بود همیشه شکسته‌بالیِ من... #بیکلام_گفت #محمد_علی_بهمنی