eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
138 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
811 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
22.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخش اول: در قسمت های قبل، امیر بر سر شیرین و مادرش داد و هوار کرده و آنها را آزرده خاطر کرده است. حالا آنها آمده‌اند که بروند. که دیگر نه در باغ مادربزرگ باشند و نه در طهران... می روند که بروند. پشیمان است. از اینهمه دیر رسیدن... از اینهمه به موقع نرسیدن... از اینکه نتوانسته آن حجم از عشق و علاقه را به درستی و سر جای خودش و به آدم درستش ابراز کند... خواهرش، دلسوزِ امیرِ طفلی ما هم آمده که بگوید می رود و با شیرین حرف می‌زند که به پای هم نوشته شوند... اما امیر... امیر که می داند نمی‌شود... می‌داند امیرْ بودنش مقصر اصلی همه‌ی این ماجرا هاست... ولی امیر که نمی‌تواند دست از امیرْ بودنش بکشد... و همین هم باعث می‌شود که بداند که نمی‌شود دیگر با شیرین باشد و تنها خیالِ شیرینِ شیرین است که همیشه با او خواهد بود... شیرین به پای دیوارِ خداحافظی می‌آید... امیر، حالِ دیدنِ دوباره‌ی شیرین را و خداحافظی با آنها را ندارد. ولی... ولی حتی همان آخرین لحظات هم دلش نمی آید نگاهش نکند... دلش...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
دریغا که خدایم هم نمی فهمد زبانم را...
15.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخش دوم: اَشک... وقتی امیر، اشک می‌ریزد... وقتی امیر، می‌شکند... وقتی امیر، امیدِ خود را از دست می‌دهد، یعنی دیگر آن امیرِ عاشقِ تُخص قبلی نیست... دل بریده و رها کرده... ولی تنها در واقعیت... در ظاهر... شیرینِ خیالی که هنوز دست از سر او برنداشته است... بهتر بگویم... امیر نمی‌خواهد شیرین خیالیِ خود را از دست بدهد... تنها با اوست که می‌تواند خود را آرام کند... البته همین خیال هم گاهی اوقات، خیالِ آشفته‌ی او می‌شود و اشک او را در می‌آورد... اشکی که ناخواسته می‌ریزد... وقتی امیر اشک می‌ریزد...
☘️مَنْ اِخْتِیٰاٰرِ خُوْد رٰاٰ تَسْلیمِ عِشْقْ کَرْدَمْ☘️
پَرِ پَروازی اگر بود، مگر می‌ماندیم؟... _ پرنده بود... پَر داشت... وزنش سَبُکِ سبک بود... ولی... دیگه زنده نبود... تا وقتی زنده‌ای، قدر زندگی رو بِدون!... بقیه‌اش فقط مرگه... فعلا همین...
بمونه همینجا به یادگار... غروبی که خیلی جالب بود... ساختمونی که حال خوبی داشت... پسری که کارای خوبی رو جلو برده بود... امیدوارم ادامه داشته باشه...