📚 حکایت حکیمانه 📚
✍آورده اند شبی از شب های تابستان، جمله مریدان شیخ شکمپرور کف کرده بودند، سمت آبخوری سرازیر گشته و جملگی نشسته و به حالت پامرغی مشغول نوشیدن آب گشتند و خرسند از اینکه مستحبات اطعمه و اشربه را به جا آورده اند. لحظاتی نگذشته شیخ طنّاز با خوشرویی، سلام و درود به جمع رسیده لکن جز ترشرویی و بی جوابی چیزی ندید. بدتر اینکه آداب و مستحبات شرب را به جا نیاورده و به استایل ایستاده، جرعه ای آب نوشید و ادامه مسیر داد. جمله مریدان برآشفته گشتند که وا اسلاما وا مصیبتا، استاد مدعی اخلاق و عرفان، شب هنگام ایستاده آب نوشیده و این برای او از شرب خمر برای فاسق بدتر است....
وضع چنان شد که برخی از مریدان که همراه شیخ طنّاز بودند نیز به حقانیت او شک بردند.
شیخ طنّاز با همان وقار و ادب همیشگی سر بر گرداند و لبان مبارک به زیور سخن آراست:
بدا به حالتان، مصداق نومن ببعض و نکفر به بعض شده اید. سلام کردن، خوشرویی، احوال پرسی، جواب دادن تهیت و سلام با آن همه روایات، سفارش و تاکید را رها کرده و دل به مستحبی داده اید که نهایت دو سه روایت برای آن آمده است. و سراسر وجودتان را عجب و تکبر جاهلانه فرا گرفته...
اینگونه بود که جمله مریدان شیخ طنّاز متنبه گردیده و زین پس در کنار رعایت آداب اطعمه و اشربه، در سلام و تهیّت بر یکدیگر و خلائق، از هم سبقت گرفته و حق مطلب را به جا آوردند.
#شکمپرور
#طنّاز
#اطعمه
#اشربه
#مستحبات
https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e