eitaa logo
شیخ طناز و استاد شکمپرور
226 دنبال‌کننده
131 عکس
52 ویدیو
1 فایل
حکیم طنّاز و استادشکم پرور دو شخصیت خیالی اند که بازبانی طنز،جدی، نکات،نصایح و حکمت هایی الهی و شیطانی را به مخاطب پیشنهاد می کنند. نویسنده قصد جسارت وتوهین به شخصی را نداشته و با استفاده ازابزارهنر، رسالت انسانی والهی خودرا انجام می دهد ادمین @tannazee
مشاهده در ایتا
دانلود
🥠 یک تکه نان خالی 🥠 ✍️گویند روزی استاد شکمپرور با جمله مریدان به پیک نیک رفته مشغول جوج زدن بودند که ملیکاخانم (گل نساء) تماس میگیرد: ملیکا: کجایی؟ استاد شکمپرور: سلام بانو در خدمتم ملیکا: میگم کجایی شیخ (از جا برخواسته و چند قدمی به جهت منزل برداشتند و آنگاه فرموده): در راه منزل هستم. ملیکا: ارواح عمه ات. پلیس راهور پیامک تخلف رانندگی در جاده چالوس ارسال کرده. شیخ: عزیزم خدا می داند تکلیف است، گرفتاریست، کار است. به خدا اگر وظیفه هدایت خلق بر گردنمان نبود، این سفرها و مسافت ها را نمی رفتیم. ملیکا: عجب، حالا هدایت خلق فقط در جاده چالوس است؟ پدر صلواتی. دفعه قبلی هم رفته بودی آلمان برای هدایت خلق. من نمی دانم این مسجد محل چه مشکلی دارد که اینجا آرام و قرار نمیگیری تا این همه مرد و زن، پیر و جوان را هدایت بکنی؟ آنوقت آلمان و چالوس تکلیف می شود؟ استاد: می آیم بیت، صحبت می کنیم. ملیکا: بیت و مصرع چیه ؟ مثل آدم حرف بزن. انقدر اَدا اطوار در نیار. ناهار میای یا نه؟ استاد(گویند استاد در حالیکه یک تکه نان زیر کباب را در دست گرفته بود خطاب به ملیکا خانم قسم یاد کرد): خدا شاهد است یک تکه نان خالی دارم می خورم. بدون تو همین یک لقمه هم از گلویم پائین نمی رود. (شاهدان عینی گویند ملیکا خانم در عین ناباوری و ایمان به چاخان بودن ادعاهای استاد شکم پرور، باز هم اشک در چشمانش حلقه زده با جملات محبت آمیزی از استاد خداحافظی بنمودند. سپس استاد معظم به جمع مریدان باز گشته و سیخ جوج در دست یکی یکی بال و کتف ها را به دهان مبارک متبرک بنمودند و نثار پدر و مادر ملیکا خانم عبارات نامفهومی را نثار کردند.) https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e