😱ماجرای باز شدن چشم برزخی استاد شکم پرور از زبان خود ایشان: 🍗چند وقتی بود از خدا می خواستم قیامت و محشر را نشانم دهد تا اینکه امروز بعد نماز ظهر صدایی بمانند سور اسرافیل پشت بلند گو می گفت : جهت دریافت غذا به ساختمان فلان مراجعه فرمایید. همه می دانستند منظور غذای رایگان و نذریست. دیگر کسی کسی را نمی شناخت. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ. یک نفر که از همه زودتر غذا را گرفته بود به آنهایی که تازه می رفتند انگار صحرای محشر شده و نامه اعمالش را دست راستش داده باشند ظرف غذا را به همه نشان و مژده میداد که بدوید جوجه است جوجه... . یکی از بالای ساختمان داد میزد علی برای من هم بگیر اما علی بی توجه می رفت : اللهم انی اَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً. آنهایی که تا دیروز به کمتر از مصافحه و معانقه و کمی معاشقه از کنار هم نمی گذشتند، امروز انگار نه انگار که هم را میشناسند، واله و سراسیمه سمت ساختمان جوج می دویدند. اَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخیهِ. هیچکس وقت و حوصله دیگری را نداشت عده ای به دنبال غذا و نگران از تمام شدن بوده و عده ای غذا بدست نگران سرد شدن و از دهن افتادن آن. لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَاءْنٌ یُغْنیهِ. من هم حیران و مستان با موج جمعیت می دویدم و زیر لب ذکر می گفتم اما نمیدانم چرا زبانم بد می‌چرخید شاید لسان صدق حاکم شده بود و آنچه در دل بود را به زبان می آورد : یا ذالجوج و الکباب یا صاحب الجوج و الکباب یا من یعطی الجوج الکبیر و کباب الکثیر ..... #چشم_برزخی #شکمپرور #جوج @https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e