eitaa logo
طــنــزگـــرام💫
20.5هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
15.1هزار ویدیو
27 فایل
خنده بر هر درد بی درمان دواست ☺ . . . . تبلیغات 🌝👇 https://eitaa.com/joinchat/1678967428Cd1db147b89 🔸🔷🌹🔷🔸 لینک کانال خوشگلمون😍 https://eitaa.com/joinchat/2608988174C4b23ea794b ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ خوشگلا که ترک نمیکنن کانال رو🤷😂😂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴مکتب علیه السلام، مکتب مؤمن سازی است! 🎪اگر دراین خیمه، و ونگاهت را درست کردی، حسینی شده ای! وإلا ابن زیادی هستی که دارد سینه میزند و اشک میریزد برای شهیدان! به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۵ شهریور ۱۳۹۹
4_5929215116770804187.mp3
3.54M
: 📿اخلاص نباشد،میبازی عباداتت را! عزاداری هایت را! ⚖منهای رنگ اخلاص،ترازویت خالیست یوم الحساب ازهرعملی! 💞بااخلاص،دل میبری ازتمام دلهابه قدرت خدایی که صاحب دلهاست 🎤 استاد به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۵ شهریور ۱۳۹۹
ادامه اولین خطبه امام در عاشورا: اگر درگفتارپیامبر درباره من ‌وبرادرم تردید آیا در این واقعیت شک دارید که من پسر دختر پیامبر شما هستم و درمیان شرق و غرب پیامبر خدا جز من فرزندی ندارد؟وای بر شما آیا کسی از شما را کشته ام که درمقابل خون وی مرا به قتل می رسانید؟ یا مال کسی را گرفته ام یا جراحتی بر شما وارد وارد ساخته ام که مستحق مجازاتم!! گفتار امام بدین جا که رسید سکوت کامل بر سپاه کوفه حکم فرما شد و هیچ عکس العملی و پاسخی مشاهده شد و امام چند تن از بزرگان کوفه که نامه داده بودند را و در میان لشکر کوفه بودند مورد خطاب قراردادند: ای شبث ابن ربعی و ای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای یزید ابن حارث آیا شما برای من نامه ننوشتید که میوه هایمان رسیده و درختانمان سرسبز و خرم است و در انتظار تو دقیقه شماری میکنیم لشکر کوفه مجهز و آماده در اختیار توست. این افراد بلند گفتند نه ما نامه ای نفرستاده ایم در اینجا قیس بن اشعث گفت: ای حسین چرا با پسر عمویت بیعت نمیکنی تا راحت شوی؟ در اینصورت با تو به دلخواهت عمل می شود و ناراحتی متوجه تو‌نمی شود امام فرمودند: نه به خدا سوگند نه دست ذلت در دست آنها میگذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ و از مقابل دشمن فرار میکنم یا حسین یا حسین به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۵ شهریور ۱۳۹۹
❣ 🖤قسم به زهـرا 🍂که تا زمان 🖤 عزای مهـ❤️ـدی 🍂کم از نیس 🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۶ شهریور ۱۳۹۹
مداحی_آنلاین_چگونه_امام_زمان_عج.mp3
1.93M
♨️چگونه (عج) از احوال ما خبردار هستند 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🍃🌹🍃🌹 به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۶ شهریور ۱۳۹۹
🔰 تهذیب نفس آیت‌الله العظمی بهاءالدین(رحمة‌الله‌علیه) ♻️ در چهارده سالگی به طور جدّی امّا معقول و منطقی‌ شروع به تهذیب کردم، در کنار درس و بحث که تمام ساعات روزانه‌ام را فرا می‌گرفت، ‌لحظه‌ای از خدا غافل نمی‌شدم. ♻️ خود را در برابر او هیچ می‌دانستم، از آن روز، تحت تاثیر تشویق، تعریف و یا شهرت قرار نمی‌گرفتم؛ روزها به درس و روزه و شب‌ها به مطالعه، تفکر و تهجّد اشتغال داشتم. ♻️ ‌در خود امید عجیبی به خدا و قطع امید از غیر خدا احساس می‌کردم از این رو سعی فراوانی در راز و نیاز در شب‌ها و یاد خدا در روزها داشتم. 🌤«اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج»🌤 به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۶ شهریور ۱۳۹۹
در روز عاشورا هنگامى كه نوبت مبارزه به حضرت قاسم رسيد، براى كسب اجازه خدمت امام حسين (علیه‌السلام) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو آن قدر گريستند تا بى‌حال شدند. باز قاسم اجازه خواست و امام حسين (علیه‌السلام) امتناع فرمود. قاسم دست و پاى امام را بوسه مى‌زد و بر خواسته‌اش پاى مى‌فشرد. ولى امام (علیه‌السلام) اجازه نمى‌داد تا سرانجام موفق به دريافت اجازه گرديد. وى در حالى كه اشك‌ هايش بر گونه سرازير بود و مادرش بر در خیمه ايستاده او را نظاره مى‌كرد، وارد ميدان كارزار شد. به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۶ شهریور ۱۳۹۹
: 🎪هرکه لقمه ای حرام درشکم دارد! هرکه حق الناسی به گردنش افتاده! بیرون رودازخیمه ی کربلایی ها! 🕊که شهیدهم اگربشوددررکاب اهل بیت،آتش آن حق الناس روشن است برای سوختنش بی بروبرگرد! به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۶ شهریور ۱۳۹۹
🍃 درختی که ریشه‌اش در زمین نباشد، قرار، ثبات و دوامی نخواهد داشت. چون ریشه و ثبات ندارد میوه‌ و ثمره‌ای هم نخواهد داد. اصل و ریشه داشتن موجب می‌شود آدم دارای ثبات، قرار و آرامش باشد. آدمی که به جای درستی وصل نباشد هر روز به یک شکل در می‌آید، هم در عقاید هم در رفتار، آخرش هم بعید است میوه و ثمری بدهد. * 🕋وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الارْضِ مَالَهَا مِنْ قَرَارٍ 💌 و مَثَل کلمه ناپاک [عقاید باطل و بی‌پایه] مانند درخت ناپاکی است که از زمین ریشه کن شده و هیچ قرار و ثباتی ندارد. (۲۶ ابراهیم) * برگرفته از جلسه ۲۵ و ۲۶ ابراهیم، آیت‌الله جوادی به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۶ شهریور ۱۳۹۹
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔔⚠️ 📝همان هاکه بادست خودنامه ها نوشتندبرای دعوت فرزندفاطمه(ع)به کوفه،چشم شان که به زردی سکه ها وتیزی شمشیرهای ابن زیادافتاد،دلشان لرزید! و تنها گذاشتند نایب علیه السلام رابسادگی!🎪 به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۶ شهریور ۱۳۹۹
🎪گلایه های عاشقانه:⬇️ 🚶🏽شیعیان من بعداز سریع می رونددنبال کارخودشان وهیچکدام برای فرج من دعانمیکنند! ⛅️انگارنه انگارکه امام زمانشان غایب است!وگمشده ای دارند! به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۶ شهریور ۱۳۹۹
بزرگواری تعریف میکرد👇 پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، 🔹در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید ) 🔸بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! 🔸وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند 🔸از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد 🔸من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد 🔸گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم 🔸وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : 🔸آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است 🌹🍃 حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم 🔸 همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، 🔸 و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است .... به ما بپیوندید👇👇👇👇 🆔 @tanz_grum 🆔 @clip_grum 🆔 @love_grum
۶ شهریور ۱۳۹۹