eitaa logo
طنز فرهنگی
133 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
12 فایل
مطالب طنز سیاسی فرهنگی اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شمیم کتاب
📚 📕 ❄️ پرده دوم: غیرتمندان و عاشقان رفتند... 🔅 [این بخش از کتاب مربوط به سخنرانی پرشور و حزن‌انگیز حاج قاسم سلیمانی طی مراسم تشییع شهدای عملیات «والفجر۸» در شهر کرمان است. در طول این سخنان بغض و گریه‌ پُرسوز حاج قاسم، باعث گریه‌ جمعیت حاضر شده و این سخنرانی را به یکی از ماندنی‌ترین یادگارهای حاج قاسم از سال‌های دفاع مقدس تبدیل کرده است.] 🔅 گوارا باد بر شما امت عزیز، غیرتمند، ایثارگر، شهادت طلب و شهادت‌پرور، این فتح‌الفتوحی که خداوند منان هدیه کرد به شما، گوارای‌تان باد شهدا، این پیروزی که هدیه‌ای الهی بود. آنچه که شادی را بر دلمان می‌نشاند، لشکری که تمام گردان‌هایش شامل لطف خداوند شدند و فاتح هدف‌هایشان شدند، ولی خنده بر دل‌های رزمندگان و سربازان و فرماندهان لشکر ثارالله نماند و غمی برجا ماند. غم از دست دادن و جدایی بین ما و این عزیزان. 🔅 چگونه لبی بخندد که در آن جمع ابراهیم هندوزاده نباشد؟! چگونه لبی بخندد که در آن جمع محمد نصراللهی نباشد؟! چگونه لبی بخندد که در آن جمع علمدار لشکر ثارالله، احمد امینی نباشد؟! چگونه لبی بخندد که طلبه شجاع و ایثارگر حسن یزدانی نباشد؟! 🔅 مادران شهدا! امروز در جمع این پنج‌تن، ما حمزه‌ای داریم که به منزله‌ حمزه سیدالشهدا که در جنگ احد، پیامبر اکرم فرمود: «حمزه گریه‌ای کننده‌ای ندارد.» او هم گریه کننده ندارد. 🔅 مردم کرمان! غیرتمندان کرمان! جوانان کرمان! مخلصین رفتند، غیرتمندان رفتند، عاشقان رفتند، عرفا رفتند، علمداران لشکر ثارالله رفتند و آن‌ها با خون‌شان، با گذشت‌شان، با ایثارشان، این‌گونه فداکاری کردند و این پیروزی را به شما هدیه کردند. مردم! خدا می‌داند که آخرین گفتارهای همه‌ بسیجی‌های مظلوم و همه‌ی پابرهنه‌ها و همه‌ی مستضعفین جبهه‌ها و همه‌ گردن کج‌ها در پیشگاه خدا این بود: «خدایا! نیاید آن روزی که ما ببینیم ملت ما سرافکنده است. خدایا! در این ۲۲ بهمن ملت ما را سربلند کن.» 🔅 آن‌ها شادی لب‌های شما را می‌خواستند. این دعایشان بود و این خواسته‌شان از خداوند بود. من چه بگویم از شهدا، از این عزیزان، از این مخلصین، از این عرفایی که رفتند! 🔅 خدایا! تو شاهد هستی پنج روز به عملیات [والفجر۸] مانده، هرگز اشک از صورت بسیجی‌های ما خشک نشد. یک‌سره گریه می‌کردند. گردن‌هایشان کج بود. فریاد می‌زدند: خدایا! رو سیاه‌مان نکن. خدایا! شرمنده‌مان نکن. 🔅 خدایا! این اشک‌ها عصای موسی شد و نیل را شکافت. اروند را شکافت و بسیجی‌های مظلوم ما را عبور داد و ما این را دیدیم. ما در آن شبِ طوفانی و ظلمات تاریک عملیات که امیدی به موفقیت نداشتیم، دیدیم این را. می‌گفتیم: خدایا! تو باید همان‌طور که موسی را از نیل عبور دادی، ما را از اینجا عبور بده. می‌گفتیم: خدایا! خودت فرمودی: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» خدایا! خودت گفتی حرکت کنید، من هدایت می‌کنم. خدایا! کمک‌مان کن و خدا در آن شب عملیات کمک‌مان کرد... 🔊کانال شمیم کتاب 🆔 @shamimketab